معرفی کتاب کتاب یک شب؛ یک اتفاق... از نسرین ثامنی

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب یک شب؛ یک اتفاق...، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نسرین ثامنی است. این مجموعه از 12 داستان آموزنده تشکیل شده که عنوان یکی از آن‌ها با نام مجموعه یکسان است. سادگی نوشتار و استفاده از مضامین واقع‌گرایانه، روزمره و عامیانه، ویژگی‌های شاخص این مجموعه‌ به‌شمار می‌روند که در تمامی داستان‌های آن دیده می‌شود.

درباره‌ی کتاب یک شب؛ یک اتفاق...
نسرین ثامنی در کتاب یک شب؛ یک اتفاق، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و آموزنده‌ی خود را منتشر کرده است. این کتاب، 12 داستان را شامل می‌شود و نثری ساده و روان دارد.

کتاب پیش رو با داستان «شوق پرواز» آغاز می‌شود که در یک صبح زمستانی اتفاق می‌افتد. در ابتدای قصه با مردی آشنا می‌شویم که همراه همسر و دو فرزندش زندگی می‌کند و البته راوی داستان است. او قرار است به مأموریتی بیست‌وچهارساعته برود. اما اول باید مدارکی را از محل کارش بردارد. او بعد از این‌که ترافیک سنگین روز برفی را پشت سر می‌گذارد، بالاخره به دفتر می‌رسد و پس از صحبتی تقریبا طولانی با رییسش، مدارک را برمی‌دارد. اما هنگام سوار شدن به خودرو سوییچ از دستش روی زمین می‌افتد و همزمان صدای بوق ممتد اتومبیلی را می‌شنود و تا بفهمد ماجرا از چه قرار است، برخورد جسم سختی را با بدنش حس می‌کند...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
داستان‌های دیگر این مجموعه با نام‌های «عشق هرگز نمی‌میرد»، «رویای خیس»، «انسانم آرزوست»، «خودشکن»، «خواب‌نما»، «هذیان»، «چوب خدا»، «خط‌خطی‌های یک ذهن بیمار»، «اسیر کوی دوست» و «طعم رویا»، در کتاب یک شب؛ یک اتفاق.. پیش‌روی شما هستند. داستان‌های کتاب عموما با مضامینی ساده و قابل لمس روایت می‌شوند و مخاطب را در ارتباطی نزدیک و دوسویه با داستان‌ها قرار می‌دهد. قلم روان نویسنده در نگارش داستان‌ها تجربه‌ی لذتبخشی را از خواندن داستان کوتاه برای مخاطبان به وجود می‌آورد.

کتاب یک شب؛ یک اتفاق... به‌همت انتشارات آئی‌سا منتشر شده و در اختیار علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه ایرانی قرار گرفته است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب یک شب؛ یک اتفاق... برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمامی دوستداران داستان‌های فارسی و علاقه‌مندان به ادبیات عامه‌پسند مناسب است.

با نسرین ثامنی بیشتر آشنا شویم
نسرین ثامنی، نویسنده‌ی ایرانی متولد سال 1341 است که در زمینه‌ی نگارش رمان‌های عامه‌پسند فعالیت می‌کند. او نوشتن را از سن 18 سالگی آغاز و به‌طور متوسط سالانه، 3 اثر منتشر کرده است. به باور خود نویسنده، آثار او در قالب ساده‌نویسی جا می‌گیرند. کتاب‌های «عروس سیاهپوش»، «تلخ و شیرین» و «لحظه‌های انتظار»، شماری از بهترین کتاب‌های نسرین ثامنی هستند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
در بخشی از کتاب یک شب؛ یک اتفاق... می‌خوانیم
آن شب باران تند و تیزی می‌بارید. رضا که از غروب تمام وقت خود را در قهوه‌خانه‌ی نزدیک منزلش گذرانده بود، اواخر شب از قهوه‌خانه بیرون زد. بی‌درنگ سوار تاکسی شد و راه محله‌ی سابق خود را در پیش گرفت. به مقصد که رسید، در تاریکی شب پشت باجه‌ی تلفن همگانی که درست مقابل مغازه‌ی اسمال آقا، آن سوی خیابان قرارداشت مخفی شد و با دقت مغازه را که کرکره‌اش تا نیمه پایین کشیده شده بود، زیرنظر گرفت.

خیابان خلوت بود و رفت و آمدی دیده نمی‌شد. رضا در حالی‌که بااحتیاط به سمت مغازه پیش می‌رفت، در دو قدمی آن ایستاد و به وسیله‌ی کلاه بافتنی که به همراه داشت، طوری سر و صورت خود را پوشاند که فقط چشمانش از دو سوراخی که در کلاه ایجاد کرده بود دیده می‌شد. سپس دستکش‌هایش را به دست کرد. مقابل درِ ورودی مغازه درنگی کرد و با دقت اطراف را پایید. آن‌گاه با سرعت وارد مغازه شد.

اسمال آقا پشت دخل ایستاده بود و پول‌هایش را شمارش می‌کرد که ورود تازه‌وارد توجه‌اش را جلب کرد. سرش را بلند کرد و نگاهی به مرد انداخت. رضا بدون این‌که به وی مجال واکنشی بدهد، چاقوی بزرگی را از زیر کت خود بیرون کشید و به سمت پیرمرد حمله برد. کارد را زیر گلوی او گذاشت و با صدایی که سعی در تغییر آن داشت فریاد کشید:

- صدات دربیاد گلوتو پاره می‌کنم... هر چی توو دخلت هست بریز رو میز!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا