• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

داستانک داستانک سماجت ِ یک نگاه |مهوش محمدی کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع mahvash.m
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 35
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

mahvash.m

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-26
نوشته‌ها
37
لایک‌ها
80
امتیازها
18
سن
27
محل سکونت
خوزستان . اهواز
کیف پول من
3,354
Points
171
نام داستانک:#سماجتِ یک نگاه
نام نویسنده:#مهوش_محمدی
ژانر:#عاشقانه

گُلی در شنا حریف نداشت شناگرماهری بود. در دل همیشه به او غبطه می خوردم ؛برای جایگاهش برای استقلال و خوش استایل بودنش ازهمه مهم تر برای انکه همیشه و هرجا نام او که می امد؛ همه از مهربانی و زبانِ خوش کلامش صحبت می کردند.

همیشه ارزو داشتم روزی برسد؛ که من شبیه به گُلی مقام بیاورم.

یک روز که هردو از خستگی شنای قورباغه به کنار ه ی استخر نزدیک پله پناه اورده بودیم تا کمی نفس بگیریم ؛ اورا به حرف اوردم مشغول حرف شدیم و من بالاخره ارزوی مقام اوردنم را با او درمیان گذاشتم :

-گلی جون کاش بشه یک روز منم شبیه شما مقام بیارم !کی بشه منم مثل شما شناگر ماهری بشم .

لبخند زد ؛
از ان لبخند ها که طُره ی گیسوانِ کج شده ی روی پیشانیش بیشتر نما پیدا کند.

از ان لبخند ها که تورا مسخ خودش کند نگاهش زیبا بود !چشم هایش همیشه برق میزد .

برق چشم هایش حالت کشیده ی پلک بالایی چشم هایش را زیباتر نشان میداد!

-ای بابا دختر خوب حرفها میزنی غصه میخوری! مطمن باش؛ با این استعدادی که تو داری به زودی مقام میاری!

من بازهم با سماجت او را به حرف گرفتم ان قدر گفتم که یک وری نگاهم کرد!
اولش یک اه عمیق کشید.
زل زد در چشم هایم
گفت: نیلی جان اگه زیباترین و بهترین شناگر این کره ی خاکیم باشی!وقتی منتظر تشویق دیگری باشی و خوشحال نباشی از مقامت " نهایتش ارزوت میشه اینکه یک روز تو رویای اونی که دوستش داری غرق بشی ! اون بشه غریق نجاتت" بعد به خودت میای میبینی من اصلا به شنا علاقه ای نداشتم!
واسه اینکه اون یک نفر بشه عریق نجاتم رفتم سراغ شنا خودم تو اب غرق کنم بلکه یک روز بیاد نجاتم بده‌.
اما صد حیف که اون اصلا شنا بلد نیست!

سعی کن ؛ مقام بیاری واسه اون چیزی که حال تو خوب می کنه
هیچ وقت بخاطر هیچ کس نذار دنبال مقام اوردن از رشته ای باشی که فقط بخوای به چشم بیای تا دوستت داشته باشن تلاش کن حتی اگه مقام نیاری اما بدون تلاشت نتیجه میده زمانی که دیگه برات مهم نباشه چقدر به چشم اومدی !
سال ها بعد که یک روز مجله ی سیر سودمندان را ورق می زدم صفحه ی شماره ی بیست وششم با یک تیتر پررنگ نوشته شده بود:

رها گشته ام از این دوست داشتن های تو خالی شاید زمانی اخرین نوشته ام را بخوانید که من دیگر نباشم
" تو به هیچ کس نیاز مند نیستی ای بشر الا به یک نفر ان هم خودت وقت هایی که دلتنگ می شوی پنجره را بگشا !
پالتو ات را بردار و خودت را به یک کیک یا قهوه دعوت کن.
خودت را با دست هایت سخت به اغوش بگیر !
خوش حال باش برای خودت خالصانه عشق خرج کن.

اگر ادمی میدانست هیچ کس از موفقیت او خرسند نمیشود!
هیچ گاه برای رسیدن به نوک قله در انتظار تشویق نمی ایستاد .
اگر رهاگشته ای و در نوک قله تنها لبخند زده ای و خودت راقبل از هرکس تشویق کرده ای بدان تو رها گشته ای "
در اخرین خط نوشته شده بود نوشته ای از اخرین لحظات بانوی قهرمان شنا گُل خاتون سراگوابی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:
بالا