دلا بگریز از این خانه
که دلگیر است و بیگانه
به گلزاری و ایوانی
که فرشش آسمان باشد...
مولانا
که دلگیر است و بیگانه
به گلزاری و ایوانی
که فرشش آسمان باشد...
مولانا
شعر ֍֍ چکــــامـــــه֍֍
- نویسنده موضوع "ASHOB"
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 274
- بازدیدها 4K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
مولانا
گرچه او هرگز نمی‌گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما...
صائب تبریزی
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
مولانا
گرچه او هرگز نمی‌گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما...
صائب تبریزی
ای که می دانی ندارم
غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان
روی خود، گاهی نگاهی...
اخوان ثالث
غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان
روی خود، گاهی نگاهی...
اخوان ثالث
بیمارِ غمم؛ عینِ دوایی تو مرا...
مولانا
با تو آبی میبینم تمامِ بینایی‌ام را
چشمانت شکوهِ شکیبایی،
گیسوانت ادامه‌یِ باران‌ها
و دلت ترانه‌یِ دریاهاست...
خسرو شکیبایی
مولانا
با تو آبی میبینم تمامِ بینایی‌ام را
چشمانت شکوهِ شکیبایی،
گیسوانت ادامه‌یِ باران‌ها
و دلت ترانه‌یِ دریاهاست...
خسرو شکیبایی
من دردِ تو را ز دستْ آسان ندهم
دل برنکنم ز دوست، تا جان ندهم
از دوست به یادگار، دردی دارم
کآن درد به صدهزار درمان ندهم.
مولانا
دل برنکنم ز دوست، تا جان ندهم
از دوست به یادگار، دردی دارم
کآن درد به صدهزار درمان ندهم.
مولانا
به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هرکس بست اما دوستت دارم!
فاضل نظرى
و عشق اگر ،
با حضور همین روزمرگی‌ها،
عشق بماند، عشق است ...!
احمد شاملو
نباید دل به هرکس بست اما دوستت دارم!
فاضل نظرى
و عشق اگر ،
با حضور همین روزمرگی‌ها،
عشق بماند، عشق است ...!
احمد شاملو
همه جا از همه کس زخم زبان می‌خوردم
این وسط، اسم تو مرهم شدنش حتمی بود..
گفتنی ها را
نگفتم تا،
تَرَک برداشتم...
بی تو با قافله‌یِ
غصه و غم ها چه کنم؟!
تار و پودم تو بگو
با دلِ تنها چه كنم ؟!
این وسط، اسم تو مرهم شدنش حتمی بود..
گفتنی ها را
نگفتم تا،
تَرَک برداشتم...
بی تو با قافله‌یِ
غصه و غم ها چه کنم؟!
تار و پودم تو بگو
با دلِ تنها چه كنم ؟!
غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را
دلِ من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد..
دلِ من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد..
از بامداد روی تو دیدن حیات ماست
امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست
امروز در جمال تو خود لطف دیگرست
امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست
مولانا
امروز روی خوب تو یا رب چه دلرباست
امروز در جمال تو خود لطف دیگرست
امروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست
مولانا
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
قیصر امین پور
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
قیصر امین پور
