• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

دلنوشته تدریس غم |f. salimzadeh کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع f. salimzadeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 327
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
دلنوشته: تدریس غم

دلنویس: f. salimzadeh
ژانر :عاشقانه، تراژدی

مقدمه
سر که روی بالین می‌گذاری درد نداری؟
من تمام عمر آموختم بالینم درد داشته باشد
آن‌قدر درد داشته باشد که تا صبح خوابم نبرد
مسبب این درد اعمالی بودند که خود
قاضی پرونده شان بودم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : f. salimzadeh

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
کوزه خالی
اینگونه به چی مینگری؟
مگر کوه درد ندیدی؟
مگر تلی از خاک آغشته به خون
تا به حال مشاهده ننمودی؟
کوزه خالی
تو دردی داری؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : f. salimzadeh

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
امضا : f. salimzadeh

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
روزی صخره، دریا را گفت:

- تو از راز اقیانوس می‌دانی؟

دریا خروشی کرد و گفت :

- مگر تو از درد کوه خبر داری؟

هیچ کس را توان درک عضه و غم دیگری نیست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : f. salimzadeh

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
از گوشه ‌ی شالم نگاه کردم
او بود و تنهایی و درد
او بود و خاطره ها
او بود درد
شال را که کنار زدم، دیدم
کنار درد چیزی هست
یک چیزی مثل آرامش
کمی که نگاه کردم خودم را دیدم
من با او، باهم به زندگی بی‌هم

ادامه دادیم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : f. salimzadeh

f. salimzadeh

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-25
نوشته‌ها
13
لایک‌ها
98
امتیازها
13
کیف پول من
0
Points
0
تمام عمر حتی زندگی کردن‌هایمان هم درد داشت
خواب‌هایمان، بیدارشدن‌هایمان، نفس کشیدن‌هایمان
همه پربودند از درد اما
کاش می‌شد گاهی فراموشی گرفت و کمی راحت
زندگی کرد.
کاش درد این‌همه زندگی‌هایمان را سرد نمی‌کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : f. salimzadeh
بالا