خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...و مابقی وسایل را روی میز رها کرد، مقابل جمشید پشت میز نشست و با ناراحتی گفت: - جمشید، سپهر خیلی بی‌طاقتی می‌کنه، دوباره حالت‌های قبلیش داره بهش دست می‌ده، پرخاشگر شده، مدام می‌گه که از موقعه‌ای که پناه اومده بهش بی‌توجه هستیم، نمی‌دونم چیکار کنم! #زهراـ‌آسبان #رمان‌ـ‌سولین #انجمن‌ـ‌تک‌ـ‌رمان
  2. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...زانویش نشست با دست موهای پناه که صورتش را پوشانده بود را کناری زد و با نگرانی که در کلمه‌هایش بی‌داد می‌کرد گفت: - پناهم، یکی یدونم، دخترکم ببخش که سپهر این حرف‌ها رو بهت زد، ببخش که ناراحتت کرد، ببخش که روز اول حضورت تو خونه این‌جوری برات رقم خورد! #زهراـ‌آسبان #رمان‌ـ‌سولین #انجمن_تک_رمان
  3. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت پنجم: یزدان زمان را غنیمت شمرد و دکمه‌ی پلی آهنگ را فشرد و همان لحظه صدای بلند خواننده فضای کوچک ماشین را پر کرد. سارا با ترس در جایش پرید و جیغ خفه‌ای کشید. پشت‌بندش صدای خنده‌ی یزدان و پناه به هوا رفت و جمشید با خنده سری به نشونه‌ی تاسف تکون داد. سارا با اخم کمرنگی به عقب نگاه کرد و...
  4. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت چهارم: رویا در همان حین که لباس‌های اضافی و بدردنخور را از کف اتاق برمی‌داشت خنده‌ای کرد و به پناه که همچنان بی‌خیال کنار تخت ایستاده بود تشر زد: - یالا پناه، الآنه که مامان و بابات سر برسن تو هنوز حمومم نکردی! پناه «وایی» زیر ل*ب گفت و با عجله بقچه‌ی حاوی لباس و حوله را که خاله رویا برایش...
  5. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت سوم: آن‌قدر غرق در گرمای آ*غ*و*ش معطر و ل*ذت بخششون بود که نبودن خاله‌رویا را در اتاق نفهمید. لحظه‌ی رفتن که رسید، باز همان ترس در دل‌کوچکش نشست، ترس از این‌که این ملاقات هم؛ مثل ملاقات‌های قبلی شود و آن‌ها بروند و دیگر برنگردند، سارا که متوجه‌ی ترس پناه شده بود، همان‌طور که عروسکی که برای پناه...
  6. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت دوم: با صدای در و ورود آنها، بی‌طاقت نگاه‌شان به سمت پناه قرمز‌پوش که خودش را پشت سر خاله‌رویا قایم کرده بود، چرخید. زن با نگاه لرزان به صورت کک‌مکی پناه نگاهی انداخت و با بغضی که به گلویش چنگ می‌انداخت از جایش بلند شد و با قدم‌های لرزان و ناهماهنگ به سمت پناه رفت؛ اما در میانه‌ی راه دو...
  7. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت اول: لبخند لحظه‌ای از ل*ب‌هایش پر نمی‌کشید و دلش؛ مثل ماهی مدام درحال وول خوردن بود، نگاهی دوباره به لباس عنابی رنگش که هدیه‌ی خاله رویایش بود انداخت و با ذوق تکان آرامی به دامن چین‌دارش داد. با صدای خاله رویا، لی‌لی‌کنان به بیرون رفت و همان‌طور که موهای بافته شده‌اش را نوازش می‌کرد با...
  8. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    مقدمه: قول شده بود عهد و پیمان آنها، همان عهد و پیمانی که فقط حرفش بود و عملی در پی نداشت و او سوخت در انتظار قولی که آن را منجی زندگی تباه شده‌اش می‌دانست و چه سخت بود که باید به خود می‌قبولاند که دیگر آمدنی در پیش نیست و باید به تنهایی برای این حال مریضش گریه و فغان سردهد. چشم‌هایش از گریه‌ی...
  9. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    «به نام حامی زندگی که نور رحمت را داد همچون برکتی» نام رمان: سولین( غنچه‌ی تازه شکفته شده) نام نویسنده: زهراآسبان ژانر:عاشقانه، اجتماعی ناظر: Negin_SH ویراستاران: منتقدان: سطح: خلاصه: داستان حول و محور دختر بچه‌ی بی سرپناهی هست که توسط خانواده‌ای به سرپرستی گرفته می شود؛ اما بعد از مدت کوتاهی...
بالا