• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: بیگانه_شناس

ساعت تک رمان

  1. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...از حلقومم بیرون می‌کشه. ویلیام اول متعجب به من نگاه کرد، بعد قهقهه بلندی زد، به حدی که صدای خنده‌اش داشت من رو کر می‌کرد، بعد از چند دقیقه خندیدن، چشم‌هاش رو ریز کرد؛ - خب الان تو ب*ا*کره‌ای؟ سری به نشونه تأیید تکون دادم که درگوشم پچ زد؛ - همونی هستی که می‌خواستم. #بیگانه_شناس #یگانه...
  2. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...رو می‌بینی؟ با دیدن انباری که سراسرش رنگ قرمز بود و انواع وسایل شکنجه روی دیوار نصب شده بود، مظلوم نگاهم کرد؛ - من...من...می‌ترسم. از روی زمین بلند شدم، خاک شلوارم رو تکون دادم و کنار گوشش پچ زدم؛ - حالا بیشتر از اینا می‌ترسی یا این‌که دوست دختر ویلیام بشی؟ #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  3. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...سی و دو سالشه ولی اون موقع یک جوون بیست و دو ساله بود که خیلی ساده بود، سینا رو هم دوست داشت، از طریق اون. یک روز بعد محاکمه... به این‌جای حرفش که رسید، در اتاق باز شد، فرهاد با چهره برافروخته وسط چهارچوب در دیده شد، داد زد: - گمشید بیاید پایین، کارتون دارم. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  4. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...داخل اتاق شدن ولی با دیدن من که حال مناسبی هم نداشتم، متعجب بهم چشم دوختن، فرهاد با عصبانیت گفت: - مثل میت شدی دختر، این کارها برای چیه مثلاً؟ چرا صورتت ورم کرده؟ - چون گریه کردم. به سرعت جوابش رو دادم، چون می‌ترسیدم مثل دفعه‌های قبل وحشی بشه و به جونم بیوفته. #بیگانه_شناس #یگانه...
  5. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...یگانه حرفی نمی‌زند و قبول می‌کند. مدتی است که حال یگانه بهتر شده، این مدل غذاها او را هم تقویت می‌کرد و هم سبک‌تر. پس از این که زن به غذا را به او می‌دهد، حوصله‌اش سر می‌رود. در این مدت هیچ‌کس را ندیده. نه ساناز، نه الینا، نه حتی فرهاد و نامیک. [/SPOILER] #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  6. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...آبی رنگش من رو بدجور می‌ترسونه، آروم ولی با درد ل*ب می‌زنم؛ - ب...برو... پایین، می‌...خوام... بخوابم. از تخت پایین میره، سمت کلید برق میره و قبل از این‌که برق رو خاموش کنه با پوزخند نگاهم می‌کنه؛ - خوب بخواب که این شاید آخرین هفته‌ی راحت و بی‌دغدغه‌ات باشه. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  7. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...و سمت دست‌شویی رفتم، وضو گرفتم، از دست‌شویی بیرون اومدم، دوباره رو به نامیک کردم، این‌بار لباسش رو پوشیده بود، یک تیشرت سبز رنگ، به همراه یک شلوار ورزشی مشکی پوشیده بود. و به نامیک گفتم: - قبله کدوم سمته؟ شونه‌ای به معنی نمی‌دونم بالا انداخت و از اتاق بیرون رفت. #بیگانه_شناس #یگانه...
  8. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...احتمال زنده موندن داره، ما هرکاری تونستیم براش کردیم، با لوله تغذیه بهش غذا دادیم، زنده موندن یا نموندنش بستگی به میزان مقاومت بدنش داره. این رو میگه و من رو در فکر فرو می‌بره، نگاهم روی یگانه مات می‌شود، با صدای بسته شدن در اتاق تازه می‌فهمم که ریچارد رفته. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  9. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...به حرف‌های سارا فکر می‌کنم، ویلیام دنبال دوست دختر می‌گرده؟ چرا؟ اون که کافیه اراده کنه تا دخترها براش بمیرن. دوباره حرف‌های بعدی سارا ذهنم رو مشغول می‌کنه؛ - اون به خاطر این که در رفاه بوده می‌خواد همه رو کنترل کنه، آب خوردن دوست خترش هم با اجازه اون باشه. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  10. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...مشکی رنگم شدم، با چهره‌ای درهم رفته رو به راننده کردم؛ - حرکت کن‌. راننده پاهاشو روی پدال گذاشت و ماشین رو به حرکت درآورد، گوشی رو از جیبم درآوردم و اولین تماسی که باهام گرفته شده بود رو جواب دادم؛ - چیه؟ - ... - سارای ع*و*ضی؟ - ... - خوبه بیاریدش قلعه شیطان. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
بالا