#پارت_صد_پنجاه_هفت
اینکه دستامون بلرزه، پاهامون توان راه رفتن نداشته باشه. بعد غرغرکنان کنارت میشینم و بیاختیار سنگینی سرم رو روی شونههات رها میکنم و از این حرف بزنیم که اسم بچّههامون رو چی بذاریم؟
سیاوش با حرفهام سرش رو پایین آورد که من با لبخند سرش رو بالا گرفتم. در کمال ناباوری نم...