#پارت_هفتاد_چهار
با کالافگی صورتم رو با دستهام قایم کردم که مامان با خشم به سمتم برگشت و گفت:
- بگو ببینم! اون بیغیرت کاریت که نکرد. هان؟
با حرفش ناله کنان در جواب مامان گفتم:
- نه مامان! گفتم که سیاوش به موقع رسید.
با زدن این حرف زیر چشمی به مامان نگاه کردم و بیاراده ل*بم رو گ*از گرفتم. یعنی...