خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۷ نفس عمیقی کشیدم و با دودلی تایپ کردم: _ گاماس گاماس داداش؛ به وقتش همدیگه رو می‌بینیم... فعلاً بیا از اسم فامیل شروع کنیم تا بعد ببینیم خدا چی می‌خواد. _ یعنی می‌خوای بگی حتی اسمم رو نمی‌دونی و داری ل*اس می‌زنی؟ مسخرست! _اسمت رو که می دونم ولی سایر موارد رو نه؛ خوشحال میشیم ما رو در...
  2. چکاوّک

    حرفه‌ای رمان زهم زردآلو | مهاجر کاربر انجمن تک رمان

    #زهم_زردآلو #پارت۲۷ باید می‌پریدم میان این بحث تنفربرانگیزی که بدجور گیجم می‌کرد. - یکی به من توضیح بده! دانیس بود که پک چهارم را می‌زد و نگاهش روی من معطوف می‌شد. سایا آن گوشه، سرش را پایین انداخت. انگار از من شرمنده باشد. این میان، دانیس بود که قدم تند کرد، کنارم آمد. همان‌طور که به سایا...
  3. Mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۷ نامرئی شدم و رفتم پشت بوته‌ها و درخت‌ها رو نگاهی بندازم، اما هیچ خبری نبود، هیچ کس نبود. تعجب کرده بودم و برام سوال بود که دو شبه این حیوون‌های بی‌جون و مرده چجوری افتادن اینجا؟ با حرص نفس عمیقی کشیدم و با همون حالت نامرئی راه افتادم تا یه شکار دیگه پیدا کنم. ممکن بود تله باشه و بهتر...
  4. Mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۷ حوصلم سر رفته بود. می‌خواستم پاشم یه خورده بگردم، راه برم، اما درد پهلوم بهم می‌گفت خفه شو! توی همین فکرها بودم که تقه‌ای به در خورد و گفتم: - بیا تو! در باز شد و عنایت وارد اتاق شد. آروم سعی کردم بلند شم و تکیه‌ام رو به پشتی تخت بدم. نگاهی به سر تا پاش کردم، این‌بار کتش روی شونه‌هاش جا...
بالا