خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۱۱ بهزاد قهقهه‌ی بلندی زد و گفت: _ نه بابا اگه حرف‌های من روی کسی تأثیر می‌ذاشت، الان شما چهار تا جزء ارازل و اوباش مملکت نبودید. چپ‌چپ نگاهش کردم. _ همچین به ما میگه ارازل انگار خودش ولیِ فقیهِ... داداش شیطون تو رو می‌بینه، از ساختن همچین موجودی شخصاً می‌گُرخه! همین که بِزی دهن وا کرد...
  2. Mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۱۱ وقتی اجازه ورود صادر شد داخل اتاق شدیم و پرده حریر نقره‌ای رو کنار زدیم. ملکه کنار پنجره سر تا سر و بزرگ اتاقش ایستاده بود و پشتش بهمون بود. تعظیم کوتاهی کردیم، یک لباس سرمه‌ای تنش بود و با اون تاج ظریف؛ ولی زیبای روی سرش خیلی زیبا شده بود. بدون اینکه برگرده گفت: - بلاخره اومدین؟ لیزا...
  3. Mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۱۱ اما اون انگار توی این عالم نبود و همون‌طور می‌خواست هجوم ببره سمت گونش و هی داد و فریاد می‌کرد که به زور جلوش رو گرفتم و با فریاد گفتم: - بس کن عنایت؛ آروم باش. انگار که به خودش اومده باشه رو بهم با لحن گله‌مندی گفت: - چطور آروم باشم؟ تا این‌جاش کم بلا آورده سر دخترم؟ دست‌هام رو گذاشتم...
بالا