#پارت_سی_دو
از حرص به خودم توی آینه نگاهی کردم. نفس عمیقی کشیدم و به خودم گفتم:
- هوم آروم باش جانان. نباید جلوی این جلبک کم بیاری.
با این حرف نفس عمیقی کشیدم و لبخندی از قدرت زدم. از سرویس بهداشتی بیرون زدم و با ورودم به اتاق جلسه همه به احترام من بلند شدند که سیاوش دستش رو به سمت من اشاره کرد...