• خرید مجموعه داستان های درماندگان ژانر تراژدی و اجتماعی به قلم احمد آذربخش برای خرید کلیک کنید
  • دیو، دیو است؛ انسان، انسان. هاله‌های خاکستری از میان می‌روند؛ این‌جا یا فرشته‌ای و یا شیطان. رمان دیوهای بیگانه اثر آیناز تابش کلیک کنید
  • رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید

شوخی های پزشکی

  • نویسنده موضوع Ronahi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 204
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
این تاپیک عمومی است!

مردی به مطب پزشك رفت و گفت: «آقای دكتر! چند وقتی است كه بیماری فراموشی گرفته ام. چه كار كنم؟» پزشك:« اول بهتر است تا فراموش نكرده ای، ویزیت مرا بدهی.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟

لامصب خیلی کلاس داره
ولی هر سری فقط شياف مينويسه
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
دکتر اول : امروز یکی از بیمارهام می‌گفت که ؛ پدر پدر پدر پدربزرگ خودش رو دیده!!
دکتر دوم : از دو حال خارج نیست ؛ یا دروغ میگه ؛ یا سایکوز حاد داره!
دکتر اول : نه ؛ فقط لکنت ز*ب*ون داره !!!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
یک مرد پیش روانپزشک رفت:

“اقای دکتر، اقای دکتر! من فکر میکنم، من یک ماشینم. بروووم، بروووم، برووووم.”

دکتر: “یه بار دیگه انجام بده”

“بروووم، بروووم، بروووم”

“فکر می کنم کاربراتورت خ*را*ب شده!”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
یک مرد تحت شرایط ویژه بستری شده بود، و شلنگ های زیادی بهش متصل بود. یک کشیش به ملاقات او آمد. ناگهان مرد شروع کرد به تنفس سریع. از آنجا که نمی توانست صحبت کند، با اشاره نشان داد که یک مداد می خواهد. او روی یک تکه کاغذ جمله ای نوشت و مرد.

کشیش فکر کرد “این (نوشته) به من ربطی ندارد” و متن را زن مرد مرده داد. زن آن را خواند و غش کرد. بعد کشیش نامه را برداشت و خواند

“احمق، از روی شیلنگ برو کنار”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
شما یک مریضی خیلی نادر و بسیار مسری دارد. متاسفانه ما باید شما را به قرنطینه ببریم. انجا شما فقط پوره سیب زمینی و نیم رو میخورید!”

“آیا از این طریق دوباره سلامتی رو به دست میارم؟”

“نه، اما این تنها چیزیه که میشه از زیر در سلول داخل داد”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
آقای دکتر من از فراموشی رنج می برم”

“از کی این (مشکل) رو دارید؟”

“چی رو؟”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
بعد از عمل جراحی دکتر اصلی به مریض “اصلا نگران نباش، تا دو هفته دیگه از اینجا مرخص می شی، در هر صورت”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ronahi

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-28
نوشته‌ها
504
لایک‌ها
911
امتیازها
63
کیف پول من
180
Points
0
بعد از عمل جراحی دکتر اصلی به مریض “اصلا نگران نباش، تا دو هفته دیگه از اینجا مرخص می شی، در هر صورت”
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا