• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

اس ام اس خنده دار

  • نویسنده موضوع Tobi_am
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 549
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد
شنیــدم این پـسـربـچـه کـوچـیکـا به خـالـه مـهـدشون میگـن :


مـهساجون ، پـری جون ، اِلـی جون و … اینا خیلی خـرشانسن ،
زمان ما اسم مربیمون خانوم عبدالمطلبی بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
مورد داشتیم دخدره پارک دوبل کرده ازش تست دوپینگ گرفتن


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ فانتزی ﻫﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻋﮑﺴﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺪﻡ
ﻫﯽ ﻧﺰﻧﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻘﯿﻪ ﻋﮑﺴﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﻪ
ﺁﻟﺒﻮﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺩﺳﺘﺖ ﮐﻪ
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
همیشه گوشه ای از یخچال یه بطری کوچیک آب هست
که هرکسی فک میکنه فقط خودش از اون آب میخوره


همش میگن تو چرا اینقد چاقی !
ای باباااااا من چاق نیستم !
فقط راحت تر از شما دیده میشم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﯼ !؟
ﮔﻔﺖ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﻻ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺭ ﮐﺎﺑﯿﻨﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﮐﺶ ﺑﺒﻨﺪﻩ
ینی از همون اولم مورد توجه همه بودم !



حالا اگه کله پاچه یه غذای ایتالیایی بود و اسمش کال پاچینو بود ،
این روشنفکرای وطنی کلی هم با خوردنش کلاس میزاشتن

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
خیلی سال پیش ، شب خونمون مهمون بود ، برق رفت
به پسر خالم گفتم زنگ بزن اداره برق بپرس کی برق میاد و این حرفا
گفت شمارش چنده
گفتم بیست و چهار هزار و چهار صد
گفت : یا علی این همه شماره رو چه جوری بگیرم !!!
(کاملا واقعی)



امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !
… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
شامپو خریدم روش نوشته:
این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید!
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن



اینایی که هر کاری در توانته براشون انجام میدی آخرش بهت میگن :
مگه من ازت خواستم ؟؟؟
” یعنی با آر پی جی ” بزنی لهشون کنی بازم کمه… خالی نمیشی !!!!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه



میدونی ل*ذت بخش ترین لحظه زندگی کیه
وقتی یه عطسه میکنی از ته دل
یعنی انگار ری استارت میشی !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
واقعا کی فکرشو میکرد یه روز خود آجیل مشکل‌گشا هم بشه مشکل یه ملت؟




یه سوالی از صبح تا حالا ذهن مارو درگیر کرده
ببینین شما میتونین بهش جواب بدین؟
اگه “مردان آنجلس” یه زن همراهشون بود
بازم میتونستن ۳۰۰سال با خیال تخت بخوابن!؟

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
مامان بزرگم خیلی مریض بود
و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود
به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه
وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:
آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم
تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .
۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Tobi_am

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-25
نوشته‌ها
1,879
لایک‌ها
46,346
امتیازها
168
سن
16
کیف پول من
13,679
Points
568
سطح
  1. حرفه‌ای
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !


یکی بیاد به مامانم بگه من شکمو نیستم
فقط نسبت به غذاهای توی یخچال احساس مسئولیت میکنم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا