• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

محمد موسوی(والیبالیست)

  • نویسنده موضوع مهاجر.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

مهاجر.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,710
لایک‌ها
26,850
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
32,814
Points
217
متولد 31/5/1366 - دزفول
· پدرش معلم ورزش بود . البته الآن بازنشسته شده
· مادرش خانه دار است
· دو تا خواهر داره كه هر دوتاشون والیبالست هستند البته به والیبال نگاه حرفه ای ندارند ولی به هر حال پیشرفتشون چشمگیر بوده
· چهار سال پیش دزفول رو به مقصد كرج ترك كرد
· در حال حاضر در منطقه عظیمیه كرج زندگی میكنه
· بچه محله " فرهنگ شهر " دزفول بوده
· وقتی جنگ تحمیلی تموم شد ، محمد یك سال و نیمه بود . به یكی از شهر های اطراف دزفول میرن ...
· والیبال رو از سوم ابتدایی زیر نظر پدرش شروع كرد
· پدرش اولین مربیش بود
· سال 1377 بود كه محمد با تیم دانش آموزان خوزستان در مینی والیبال كشور (شهر رامسر) شركت كرد . اون موقع كلاس پنجم ابتدایی بود . البته تو اون بازی ها مقام نیاوردند
· ایوان بوگانیكوف یه مربی روس بود كه تو شكل گیری والیبال محمد نقش به سزایی داشت و اولین مربی حرفه ایش محسوب میشه
· اولین سال حضورش در لیگ برتر با تیم لوله سازی اهواز بود
· سابقه عضویت تو تیم پتروشیمی بندر امام رو هم داره . الآن هم كه تو تیم پیكان است
۰ سه سال پیش كه با پتروشیمی جلوی پیكان بازی كرد ، توجه سرمربی حریف رو جلب كرد و قرارداد 3 ساله با این تیم تهرانی بست
· اولین دستمزدش حدود یه میلیون بود . كه همون روز رفت بازار و یه سیم كارت 800 هزار تومانی + یه گوشی 200 هزار تومانی خرید
· تا حالا محمد به چهل كشور سفر كرده و جزء معدود بازیكن هایی هست كه تو اكثر مسابقات تیم ملی رو همراهی كرده
· بهترین خاطره ورزشیش قرار گرفتن بین بهترین ها تو مسابقات قهرمانی جوانان جهان است ( به عنوان بهترین اسپكر انتخاب شد)
· حذف تیم ایران در مسابقات آسیایی اندونزی هم تلخ ترین خاطره اش است
· حدود 11 تا مدال و كاپ توی ویترین افتخاراتش داره
· یه سانتافه مشكی داره و از ماشین بازی خوشش میاد
· غذای مورد علاقه اش (مثل بقیه مردها) قورمه سبزی مامانش است !
· مجرد است و فعلا فقط به والیبال فكر میكنه
· سرگرمیش تحت هر شرایطی تماشای بازی والیبال است
· خیلی كم مطالعه میكنه . اگرهم كتاب بخونه رمان های داخلی رو انتخاب میكنه !
· آخرین كتابی هم كه خوند رمان " دریا " نوشته ماندانا مودب پور بود !!!
· در حال حاضر با یه نفر از اهالی والیبال قهر است و باهاش صحبت نمیكنه و از این موضوع ناراحت است
· لباس های ورزشیش رو تو سفر های خارجیش میخره
· رنگ آبی رو دوست داره ولی استقلالی نیست
· فوتبال رو دوست داره ولی طرفدار تیم خاصی نیست
· عاشق موسیقی است و بیشتر سبك ها رو گوش میكنه
· الگوی ورزشی خاصی نداره
· آرایشگاهش تو شهرك اكباتان تهران است . حمیدرضا موهاش رو میزنه ! البته موهاش رو مدل خاصی نمیزنه فقط همیشه سعی میكنه ساده باشه
· در حال حاضر دانشجو است (اونقدر غیبت داره كه مجبوره یواشكی سر كلاس ها حاضر بشه !)
· از دروغ بدش میاد فقط یكی دوبار دروغ مصلحتی گفته
· تو رانندگی محتاط است . یه بار پلیس جلوش رو گرفت ، وقتی محمد رو شناخت ، بخشیدش ! محمد هم تحت تاثیر قرار گرفت و دیگه خلاف نكرد
· ساعت مچیش "پلیس" است . البته چندین ساعت با مارك های مختلف داره و از خرید ساعت همیشه استقبال میكنه
· دوپینگش موسیقی است . همیشه قبل از بازی های مهم ، موسیقی گوش میده !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

بالا