VIP نامه های یک دختر ترشیده به سیندرلا!

  • نویسنده موضوع A_h
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
نامه اول:
سیندرلای خوشگل خوش قد و بالای کمر باریک عزیزم، سلام !امیدوارم توی قصر مرفهان بی درد، حسابی بهت خوش بگذرد !وای ی ی ... نمی دانی چه قدر خوشحالم از اینکه دارم نامه ای برای تو می نویسم تا دل پر خودم را حسابی خالی کنم! البته نه از اون لحاظ !خوش به حالت !کاش یک خورده از شانس تو هم نصیب من بدبخت می شد. اصلاً مگر قدیمی ها نگفته اند که زشتها، شانسشون بیشتره؟ !پس چرا من ایکبیری !( درسته که حقیقت تلخه اما به هرحال نمی شه کتمانش کرد) آنقدر بد شانس هستم. آه سیندرلا ...کاش بودی و مرا در آغـ*ـوش گرمت می فشردی و به من می گفتی که باید چه غلطی بکنم تا لااقل یک مردتیکه الدنگ ... .



 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
نامه دوم:
خیلی دپرس شدم سیندرلا جان !از خودم بدم آمده ... فکر می کنم بوی گند ترشی می دهم !آن هم ترشی لیته ای که مثل من درب و داغون و لهیده است !جلوی آینه که می ایستم، می بینم آنقدرها هم که گمان می کنم، زشت نیستم. دماغ گنده ام را که همین یکی دو ماه پیش بـرده ام زیر تیغ جراحی و تبدیل به یک بینی سر بالای کار درستش کردم !چروکهای پوستم را که سه هفته پیش دادم کشیدند تا معلوم نشود، سی و دو سال دارم!برای چشمان بابا قوریم، یک هفته پیش یک جفت لنز سبز یشمی خال خال پشمی خریدم !تازه پریروز هم مش و مانی کور و پدی کور و ... کردم !پس دیگر به قول شاعر خدابیامرز: بی وفا !حالا چرا؟ !حالا که مثل قرص ماه شده ام و به پایت افتاده ام که مرا به کنیزی قبول کن، چرا قبولم نمی کنی و مثل لوتی های عاشق پیشه، پاشنه در خانه مان را از جا در نمی آوری؟ !هان ؟ !هان...؟ !پرسیدم هان؟!


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
نامه سوم:
به خدا دیگه خسته شدم سیندرلا جان !غرغرهای بابا از یک طرف و حسرت خوردنهای مامان از طرفی دیگر دارد دیوانه ام می کند . بابا دم به دقیقه داد و هوار می کند که: دختر !تو را به مقدسات عالم کمتر به خودت بمال!آبرو داریم ما والا... هر چه قدر هم که خودتو به آب و آتیش بزنی، شوهر نیست عزیزم !دختر که سنش از ۲۵سالگی گذشت باید فاتحه ازدواج رو هم بخونه دخترم، می فهمی؟ !مامان هم دایم به چهره ام زل می زند و بعد انگار که دخترش جذامی باشد، اوهو اوهو می زند زیر گریه، بعد هم می گوید: الهی مادرت بمیره !غصه نخور عزیزم !مردم شانس دارند، ماهم شانس داریم. آخه من نمی دونم این دختر عموی ککی مکیت با اون خونواده دگوریش چیش از تو بالاتره که باید بهترین شوهرو تور بزنه، اما تو... به خاطر پول بابا شونو دیگه. اگه بابا ی تو هم مثل دادشش یه جو عرضه داشت، الان وضع ما این نبود. مادرت پر پر بزنه دختر ... اوهو ... اوهو...!


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
نامه چهارم:
امروز داشتم آلبوم دوران دانشگاهم را ورق می زدم . یادش به خیر !چه قدر زور زدم تا لااقل یک شوهر پیدا کنم، اما یک نصف شوهر هم نصیبم نشد که نشد !چشمم به عکس این پسره نامرد، ارژنگ که خورد؛ می خواستم روی عکسش عق بزنم !پسره بی لیاقت!چه قدر خرجش کردم بی خودی !روز مرد برایش کت و شلوار مارک دار خریدم!روز ولنتاین بهش یک mp4 هدیه دادم !اما آخرش چی؟ !با یکی از دختر های لوس و ننر ورودی جدید ازدواج کرد. دختره عینهو میمون بود، فقط دو تا چشم سبز داشت که با همان چشمهای قورباغه ای رنگش شوهر مرا - ببخشید مرد کاندیدی مرا برای ازدواج آینده ! قاپید و رفت !الهی که تو جوونیش بیوه بشه !الهی که ارژنگ، سرش هوو بیاره !الهی که جز جیـ*ـگر بزنه!الهی که ...آه ...آه ...آه ...سیندرلای عزیزم من شوهرمو می خوام م م م م م م م!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
نامه پنجم:
سیندرلای عزیزم !یادم رفت بگویم که تازه بعد از دوره کارشناسی در دوره کارشناسی ارشد هم قبول شدم و باز هم کلی برای شوهر یابی روزها و هفته ها و ماهها و سالها دو سال! تلاش و کوشش بی وقفه کردم، اما هیچ ثمره ای نداشت !مطمئن بودم اگر در مقطع دکتری شرکت می کردم و قبول می شدم دیگر حتماً موفق به ازدواج می شدم، اما حیف که پدرم اجازه نداد و گفت: من دیگه توان پرداخت شهریه دانشگاه آزاد را ندارم. خب ...دختر ! یه خورده خودتو جمع و جور کن، بشین برای دانشگاه دولتی درس بخون. مگه تو چیت از آن دختر خاله خنگت با اون بابای خل وضعش کمتره که اون باید دانشگاه تهران درس بخونه و تو دانشگاه آزاد، اونم کجا ؟ واحد کتول آباد سفلی !ای خاک بر سرت دختره بی عرضه!



 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : A_h

محبوبه داوری

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-28
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
801
امتیازها
0
کیف پول من
4,992
Points
491
نامه ششم
سیندرلا تو شخصیت دوست روباهای من بودی‌ هرشب فیلمت رو میدیدم ازکارتن خیلیم واقعنی تر بود
بعد کپه مرگمو میزاشتم به امید این
فردامامان بیدارم‌کنه داره واست همون شاهزاده سواربراسب سفید
میادیعنی یه خواستگاره توپ‌ها توپ
ولی فردایکی میومد که بلانصبت
خَر هم نداشت چه برسه ...
اونقد مثه کُزِت توبینوایان کارکردم
مثه چی...اونقد مثه حنا دختری تومزرعه سبزی پاک کردم مرغ.. خروس دون دادم بالاخره مثه جودی ابوت ...یه بابالنگ دراز پیداشدعاشق دلخسته...داشت رویاهام به حقیقت میرسید...اونم ازبس هیجان داشت واسه دیدن من لنگاش بهم پیچ خوردافتاد شکست مُرد..
اخه چقدمن بدشانسم ...
اِی پیشانی کجا مرا مینشانی؟🤧😭😭😱😱 :)):)):)):)):)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا