" تاپیک جامع طنز "

[rebecca]

پیرمرده دم عابر کارتشو داده به من
میگه موجودی بگیر برام
براش گرفتم، میگم 5 هزار تومنه پدر جان
گفت خاک بر اون سرت کنن با این موجودی گرفتنت و رفت :/

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

ﻣﺎ ﯾﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﻼﺱ ﺯﺑﺎﻥ
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺗﻮ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎﺭﻭ ﺩﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ و ﺑﺮﮔﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺍﺩﺭﺍﺭشو
ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺟﻠﻮﻡ
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻪ ؟؟ !!!
ﯾﻨﯽ ﺍﮔﻪ ﮐﻼﺱ ﺍﻧﮕﻞ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻭﺿﻌﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

صبح تو تاکسی یکی لباس چارخونه قرمز پوشیده بود
پیاده که شد در رو محکم بست !
راننده سرشو آورد بیرون گفت:
مر*تیکه رومیزی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

” فکر کن ببین کجا گذاشتی ”
‏جالب ترین راهنمایی اطرافیان، وقتی چیزی گم می شه

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

بیکارترین آدمها اونایی هستن که
وقتی سوار پله برقی میشن
از پله هاش بدو بدو بالا میرن تا زودتر از دیگران برسن

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

زنه ﺯﻧﮓ ﺯﺩه ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮش میگه:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺭﻭﺯﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ !
شوهره ﻣﯿﮕﻪ:ﻣﮕﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ؟
زنه میگه:ﺭﻭﺯ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ
شوهره ﻣﯿﮕﻪ :ﺧﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ؟
زنش میگه:ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻣﯿﺪﯼ ﮐﺎﻓﯿﻪ

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

‏با دوست دخترم برای اولین بار رفتم کافه خواستم سفارش بدم، گفتم:تو انتخاب کن ببینم سلیقه ت چطوریه؟

.

.

گفت:من اگه سلیقه داشتم که الان پیش تو نبودم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[rebecca]

دیشب به مامانم میگم چرا شام نداریم؟؟؟؟
میگه اگه ناراحتی از خانواده left بده
بابام گفت بیگ لایک
داداشم گفت با اجازه کپی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان