• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

" تاپیک جامع طنز "

  • نویسنده موضوع queen lovely
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 480
  • بازدیدها 10K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0
میدونی دردناک ترین مرگ رو توی تاریخ کی داشت؟
پسر نوح
فکر کن داری غرق میشی یه گورخر باهات بای بای کنه اونم
از توی کشتی بابات
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0
توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟!

یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ…
ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ…
نابود شدم… میفهمی؟ نابود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0
خواستم بحث زن گرفتنو باز کنم :
به مامانم میگم بزرگیترین آرزوت برای من چیه؟
میگه اون گوشیت بسوزه !
قبلنا میگفتن عروسیت
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0
مادربزرگم رو بردم دکتر
به دکتره میگه آقای دکتر یه دارویی بهم بده دردم ساکت بشه
تا فردا برم پیش یه دکتر درست حسابی!
من فقط سقف رو نگاه میکردم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
531
امتیازها
63
سن
21
محل سکونت
قبرستون=)
کیف پول من
100
Points
0
یه سال پیش خواستم زن بگیرم
بعد چند روز خالم زنگید گفت :
اول میای خاستگاری دختر خالت جواب منفی میگیری
بعد هر قبرستونی خواستی برو :/
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا