آوازهای ‌بی‌صدا | Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
نام کتاب: آوازهای ‌بی‌صدا
نام شاعر: معصومه نجاتی(Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ)
ژانر: تراژدی

مقدمه:

ته خط...
آوازهای بی‌صدای کلمات،
رد اندوه جا مانده در پس بی‌کلامی واژه‌ها را می‌زداید؛
و بوی باروت و دود و آتش،
از میان ذهن‌های جنگ‌زده بیرون می‌ترواد.
من و اشعاری خشک و خشن که گویی ناخن می‌کشد بر دیوارهای مغز!
و بر یادها رد خون حقیقت برجای می‌گذارد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
"آوازهای بی صدا"
مشت‌های بر د*ه*ان
حرف‌های فروخورده
در عالمی بی‌کران
ای ترانه‌های غم
ای خیال‌های وهم
نت به نت واژه را
آغشته نمایید به غم
تا که اشک شوره‌زار چشم را
مرهمی شود به زخم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
"فریاد"

در کوچه‌های خلوت این شهر
صدای شلیک می‌آید!
رد خونی کشیده بر دیوار،
فرشته‌ی مرگ نه اما،
پزشک چه دیر می‌آید!
یک نفر سقوط کرده از خرابی حال
ستاره نه اما حال خوب چه دیر می‌آید
صدای شلوغی و همهمه‌ی این حجم سکوت
صدای فریادها که نه،
صدای بی‌کسی چه دیر می‌آید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
نام این زندگیست؟

وه خیال باطلیست!
این چشم‌های بی‌امید
این خیابان تهی؛
عابران پرغرور...
سرد سرد!
پوچ پوچ!
ظلمت آسمان بی‌فروغ،
پشت ابر!
آسمان قطره‌هایش را ربوده از زمین!
و چراغ بی‌چراغ آسمان،
پشت ابر، قهر کرده با زمین!
زندگی رفته است!
در میان کوچه‌های بی‌عبور
نام این همه سکوت،
این همه خیال و وهم و خواب،
مردگیست!
زندگی باز گرد و بمان
با مردمان مرده‌دل شهرمان!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
"کاج‌های خشکیده"

جواب این دل بی‌نصیب تنها را
به کاج‌های خشکیده‌ی کاجستان بگویید بدهد
به باغ های خالی از درختی سبز
به جویبارهای پر شده از سنگلاخی سخت!
جواب این دل خون شده از تلخی را
کلاغ‌های بدیمن سرو پیر بگویید بدهد؛
صدای تبر بر تنه‌های زنده از حیات...
به ستاره‌های پ**شت ابر بگویید بدهد!
این بود آن نوای عاشقانه‌ی شورآمیز؛
که به هزار رنگ در نظرم مجسم کردی؟
این بود آن صدای خوش آهنگی که
در تاروپود رگ‌هایم نجوا کردی؟
برو ای سراب هیچ در هیچ
از سر احساس رویایی من دست بدار!
برو که آدم سنگی و سخت...
که کوه غمم استوار است در مقابل تو!
نمی‌خواهم که روزنه‌ی درخشیدن امید
بر ظلمت شب‌های سیاهم ببارانی،
نمی‌خواهم با حرف‌هایی بی‌مفهوم
دوباره ل**‌هایم را اسیر گردانی!
برو ای خاکستری مطلق من
تو را دیگر نمی‌خواهم برو برو
نگاه کن این منه پریشان حال
خسته از دویدن است برو برو
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
"شهر شب"

در کوچه‌های شهر شب
غم‌ها چه پرسه می‌زنند
و رد پای درد مرد
زخم‌ها به س*ی*نه می‌زنند
او میرود از یادها
انگار که از اول نبود
او می‌رود از شهر شب
انگار در این عالم نبود
در کوچه‌های شهرشب
بغضی چه ناله می‌کند
دستی چه می‌لرزد زغم
او را بهانه می‌کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
"تبعید"

رد شلاق صداقت بر زبان ها زخم شد
حرف های ناگفته و فروخورده درد شد
ناله‌ها سر میدهد اجزای جان
شور عشق آتشین یار ما دیگر سرد شد
این بهار جان ما از سردی ایام‌ها گشته خزان
کودک سرگشته حال لحظه‌هایم مرد شد
رفته‌ام تبعیدیم خسته ز راهی بی‌ نشان
برگ های سبز باغ احساسم به یکباره زرد شد...!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
شب‌واژه‌های درد بر من چو چیره شد
چشمان سرد مرد آواره می‌گذشت
اینجا سکوت‌ها ویران نموده‌اند
اینجا خیال‌ها غم را زدوده‌اند
رد نگاه مرد بر سایه‌های درد
از عابران گذشت به رودها رسید
لبخند تلخ او از یاد شهر برفت
به کوه‌ها رسید، در قلب شب شکفت
آن مرد سرد سرو من را رها نکرد
در قلب شب نشست و آشیانه کرد
درد فراق او در من اثر گذاشت
تاب از دلم برفت، سکوت‌ها شکست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
در روزهای کودکی
شعر بود و نشاط
یاد بود و حیات
مادرم موهایم را می‌بافت
و نگاهش به دلم محبت می‌داد
شهر بود و خیا*با*نی لبریز
و دستان کوچکم که در دستانش لغزید
اشک بود و صدا
و تپش‌های بی‌امان قلب کوچکم
که در س*ی*نه می‌تپید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
بالا