• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

متفرقه شهید هادی کجباف

  • نویسنده موضوع hasti
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 480
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
llg1_139403241246242815489193.jpg


زندگینامه شهید مدافع حرم سردار حاج هادی کجباف
شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۵۱ ب.ظ


شهید کجباف متولد تیرماه 1340 در شهرستان شوشتر است، او پس از گذراندن تحصیلات تا دوره دیپلم در سال 1359 عازم خدمت مقدس سربازی شد.
حاج هادی در ابتدای دفاع مقدس در محاصره شهر سوسنگرد یا زیرکی می‌تواند از طریق کانال‌های اطراف شهر با لباس عربی از مهلکه خارج شود و سپس با بازگشت به جبهه‌ها در تیرماه سال 1360 مجروح می شود.

سردار شهید حاج هادی کجباف از مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که از دو سال قبل با دیدن فجایع اسف‌بار گروهک‌های تروریستی مانند داعش و کشتار مردم مظلوم و بی دفاع سوریه، تصمیم به ایجاد گروهی از فرماندهان با تجربه عملکرد جنگی می‌کند، این گروه برای مشاوره به نیروهای سوری و عراقی و جلوگیری از پیشرفت دشمنان تکفیری در نزدیک شدن به مراکز مقدس و حرمین متبرکه نقش مهمی را برعهده می‌گیرد.
شهید هادی کجباف در سال 92 برای مبارزه با تکفیریان خود را آماده شهادت کرد و به همراه همرزمان خود که متشکل از رزمندگانی از خوزستانی و دیگر استان‌های کشور بودند ابتدا به کشور عراق می‌رود.
همرزمان سردار کجباف، مهمترین مولفه و مشخصه حاج هادی را، هوش و استعداد وی در زمینه مسائل نظامی عنوان می‌کنند، به گونه‌ای که وی با ارائه مشورت و ارائه استراتژی و آرایش نظامی نیروهای خود توانسته بود بسیاری از مناطق تحت سیطره تکفیریان را پس بگیرد.
پس از شهادات این سردار رشید اسلام، تکفیریان که ضربات سختی از این بزرگ‌مرد عرصه نبرد حق علیه باطل خورده بودند با کینه بسیار مانع از انتقال پیکر مطهر این شهید می‌شوند.
در این میان برای نیروهای مقاومت اسلامی، سه گزینه برای بازگرداندن پیکر حاج هادی کجباف مطرح می شود، تبادل اسیران تکفیری‌، پرداخت مبالغی به گروه‌های تکفیری برای بازپس گیری پیکر شهید و حمله به مواضع تکفیر‌ی و دریافت پیکر شهید از آنان.
در این میان همسر شهید کجباف در اجتماع مردم در حالی که د*اغ همسر نیز بر دل داشت، زینب گونه فریاد زد: اگر بنا باشد برای بازگشت پیکر شهید با تکفیری‌ها معامله شود، سر مطهر شهید را مانند‌ ام‌وهب در واقعه کربلا به سوی خودشان پرتاب می‌کنم.
این برخورد عاشورایی در فضای کشور و رسانه‌های داخلی و خارجی بازتاب گسترده ای داشت و بصیرت و مقاومت زینب‌گونه بانوان ایرانی را به رخ کشید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
همسر شهید: شهید کجباف در سال 1340 در شوشتر و در یک خانواده سنتی و مذهبی به دنیا آمد. خانواده شهید در امور خیر پیشقدم بودند و گواه این موضوع هم حضور همیشگی آنها در مراسمات مذهبی و احداث یک مسجد در شهرستان شوشتر است.

دوران دبیرستان حاج هادی مصادف بوده با سال‌های پایانی حکومت رژیم پهلوی، به همین دلیل شهید کجباف حضور پررنگی در تظاهرات آن زمان داشت و خودش هم برخی از تظاهرات‌ها را در شهرستان راه اندازی می‌کرد.


یکی از خاطرات جالب مبارزاتی شهید کجباف با رژیم طاغوت این بود که روزی در کلاس درس با سنگ عکس محمدرضاشاه را می‌شکند، ایشان را می‌برند دفتر مدرسه و ضرب و شتم نیز می‌کنند، نزدیک بود بازداشت شود اما خبر خیلی سریع به خانواده‌اش می‌رسد و با وساطت خانواده حاج هادی از دست‌گیری رهایی پیدا می‌کند.

تیرماه 59 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد، هنوز دوران آموزشی حاج هادی تمام نشده بود که بعثی‌ها جنگ را بر ما تحمیل کردند و حاج هادی از آنجا عازم منطقه عملیاتی بستان شد.

تسنیم: حاج هادی چند مدت در جبهه‌ها حاضر بود؟

همسر شهید:
شهید کجباف پس از اینکه به صورت مستقیم از دوره آموزشی به جبهه‌ها اعزام می‌شود تا زمان محاصره سوسنگرد در جبهه بود و در همان شرایط از طریق کانال‌های آب از مهلکه خارج می‌شود.

سال 60 دوباره به جبهه اعزام می‌شود و برای نخستین بار به شدت مجروح می‌شود؛ ماجرای مجروحیت وی نیز اینگونه بود که خمپاره‌ای به سمت آنها شلیک می‌شود یک ترکش به شکم، یک ترکش به بازو و یک ترکش به لگن و یکی به ساق پا و یک ترکش به اندازه انگشت اشاره هم به کمر شهید اصابت می‌کند که نوک آن به نخاعش نزدیک می‌شود. چون با خارج کردن این ترکش امکان فلج شدن حاج هادی وجود داشت، این ترکش تا آخر عمر در بدنش ماند.

تقریباً دو ماهی روند مداوای شهید به طول انجامید؛ وقتی حالش کمی بهتر شد می‌خواست معلم شود؛ با آموزش و پرورش شهریار صحبت کردم با استخدام حاج هادی موافقت کردند و او در آزمون گرینش شرکت کرد.

در همه مراحل استخدامی قبول شد و قرار شد که به شوشتر برگردد تا کارت پایان خدمتش را بیاورد تا بتواند استخدام شود.

آذرماه سال 60 به شوشتر بازگشت و بدون اینکه چیزی به ما بگوید، فهمیدیم دوباره به جبهه بازگشته است؛ چون از نظر بدنی دچار مجروحیت‌های زیادی شده بود، در بخش فرهنگی جبهه‌ها مشغول شد.

تقریباً در این سال بیشتر درگیر کارهای فرهنگی جبهه و برگزاری بزرگداشت برای شهدای گردان مالک اشتر شوشتر بود. از اسفندماه سال 61 دوباره به خط مقدم اعزام شده بود و در سال 62، هنگامی که دخترم به دنیا آمد دچار موج گرفتگی شد و خیلی سختی کشید.

پس از این بود که همیشه در خط مقدم حضور فعالی داشت و تقریباً به غیر از اندک ایامی، در طول سال‌های دفاع مقدس همیشه روزهایش را در جبهه سپری می‌کرد.

تسنیم: شهید کجباف در دوران دفاع مقدس چند بار مجروح شد؟

همسر شهید:
9 بار مجروح شد، 2 بار دچار موج گرفتگی و 2 بار هم شیمیایی شد.


تسنیم: آشنایی و ازدواج شما با شهید کجباف چگونه اتفاق افتاد؟

همسر شهید:
خانواده همسرم از بستگان ما بودند. پدر شهید عموزاده مادر بزرگ بنده بود و همچنین همسر پدر شهید کجباف عمه بنده بود. همچنین ازدواج خواهر شهید با برادر بنده و ازدواج خواهر بنده با برادر حاج هادی ر*اب*طه خانواده‌ها را صمیمی‌تر کرده بود.ما از قدیم ر*اب*طه خانوادگی با هم داشتیم و از زمانی که خواهر شهید با برادر بنده وصلت کرده بودند به صورت مرتب و منظم به خانه ما رفت و آمد می‌کردند.

البته خودم هم در دوران کودکی با شهید همبازی بودم و در دوران مبارزه با رژیم شاه هم با همدیگر ارتباط داشتیم و اطلاعیه‌ها و کتاب‌هایی که به دست شهید می‌رسید را به بنده می‌داد.

تسنیم: معمولاً چه کتاب‌هایی را مطالعه می‌کردید؟

همسر شهید:
کتاب‌های دکتر علی شریعتی، شهید مطهری و یا نوارهای کاست فخرالدین حجازی چیزهایی بود که شهید، یا به درخواست بنده برای من تهیه می‌کرد یا اینکه خودشان مطالعه می‌کردند و در اختیار من می‌گذاشت که مطالعه کنم.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
لطفاً ماجرای ازدواجتان را نیز برای ما تعریف کنید.

همسر شهید:
من در زمان جنگ فعالیت پشت جبهه داشتم و بیشتر در بحث تدارکات بودم.در سال 1360 بود که من بعد از اهدای خون به شدت بیمار شدم و علی‌رغم میل باطنی خودم، پدرم برای ادامه زندگی ما را به تهران فرستاد. در این زمان برادرم نیز به‌عنوان چریک‌ زیر نظر شهید چمران در جبهه‌های جنگ فعالیت می‌کرد.

حاج هادی در سال 1360 در یکی از عملیات‌ها به شدت مجروح و به تهران منتقل شد. به سبب آشنایی برادرم و شهید کجباف و نسبت خانوادگی که بین ما بود، پس از مرخص شدن از بیمارستان برای گذراندن دوران نقاهت حاج هادی را به منزلمان در تهران آوردیم.

خانواده من برای رزمندگان احترام ویژه ای قائل بودند و در طول این مدت برای جلوگیری از دلتنگی و تغییر روحیه وی، ما مرتبا شهیدکجباف را به اما‌زاده‌های تهران و اطراف تهران می‌بردیم.

حدود50 روز شهید کجباف در خانه ما بود و پس از آن مجددا برای جنگ با رژیم بعث به خوزستان بازگشت و با تشخیص فرماندهان مدتی در پشت جبهه مشغول کارهای فرهنگی شد که در قبلا هم عرض کردم.

در این زمان من که علاقه‌مند به خدمت به رزمندگان اسلام بودم بهترین راه را ازدواج با وی می‌دانستم به همین دلیل با الگو قرار دادن حضرت خدیجه(س) از طریق یکی از بستگان میل خود را درباره ازدواج با وی بیان کردم که با استقبال شهید روبرو شد.

در 15 مهرماه سال 1362 با مراسمی خیلی ساده و با مهریه یک سفر حج به عقد شهید کجباف در آمدم. آن روز عیدغدیر بود و شهید کجباف نذر کرده بود که اگر به استخدام سپاه دربیاید با لباس سبز سپاه بر روی سفره عقد حاضر شود.

یکی از افتخارات و خوشی آن روز جاری شدن خطبه عقد به وسیله شیخ شوشتری(ره) بود. پس از ازدواج در شهرستان شوشتر ساکن شدیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
از اینکه شهید کجباف همیشه در جبهه‌ها بود گلایه‌ای نداشتید؟

همسر شهید:
همیشه در طول زندگی سعی داشتم که شهید از کمبودها و ناراحتی‌ها آگاه نشود. تلاش داشتم تا با روند مطلوب تحصیلی و درسی فرزندانمان سبب شادی و رضایت همسرم را فراهم کنم.

حاج هادی به دلیل شهادت و مجروحیت پی در پی همرزمانش همیشه حالات ویژه‌ای داشت مثلا پس از شهادت «سرهنگ مقامی» همیشه گریه و بی قراری می‌کرد؛ برای همین نمی‌خواستم با موضوعات پیش پا افتاده زندگی بیش از این ناراحتش کنم.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
از فعالیت‌های شهید پس از اتمام جنگ برایمان بگوئید.

همسر شهید:
اینگونه نبود که با پایان یافتن جنگ روحیات حاج هادی عوض شود، همیشه روحیه رزمندگی خود را حفظ می‌کرد و دوست نداشت کسی از او تعریف کند، عشق به اهل بیت(ع) و ولایت جزو ویژگی‌های بارز شهید کجباف بود.

یکی از کارهایی که همسرم هیچ وقت ترک نکرد، شرکت در عزاداری سیدالشهدا(ع) بود، تا همین اواخر هم در همه مراسمات هیئت خودشان در شهرستان شوشتر شرکت می‌کرد.

باوجود اینکه در نبرد با تکفیری‌ها دچار مجروحیت شدیدی از ناحیه کتف و ریه شده بود اما باز هم زنجیرزنی در عزاداری‌های محرم را ترک نکرد.البته ما توصیه کردیم بودیم که زنجیر نزند اما حاج هادی بعد از مجروحیت کتفش با یک دست زنجیر می‌زد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
چطور شد که حاج هادی کجباف خود را برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) در مبارزه با تکفیری‌ها آماده کرد؟

همسر شهید:
شهید کجباف پس از اینکه گروهک‌های تکفیری به سوریه و عراق حمله کردند ناراحت و دل‌نگران بود و همیشه می‌گفت اینها با چه دین و مذهبی حکم کشتار این همه زن و کودک مسلمان و غیر مسلمان را صادر می‌کنند؛ اگر خاطرتان باشد گروهک‌های تکفیری و به ویژه داعش تهدید کرده بودند که می‌خواهند به حرم‌های مطهر حمله کنند، این موضوع سبب شد که شهید کجباف برای رفتن به جبهه‌های نبرد با تکفیری‌ها بی‌تابی کند.

پس از این موضوع بود که با دوستان قدیمی‌اش تماس گرفت و از آنها خواست (برای مشاوره) که به جبهه‌های نبرد با گروهک‌های تکفیری بیایند، برخی از آنها قبول کردند و برخی نه؛ شهید با کسانی که قبول نکرده بودند برای دفاع از حرم‌های مطهر بیایند قطع ر*اب*طه کرد و از آنها راضی نبود.

شهید کجباف مدتی در عراق بود و پس از آن عازم سوریه می‌شود، یک بار که به شدت مجروح شده بود و در بیمارستان بستری شد، به شدت بی تابی می‌کرد و می‌گفت اگر اجازه ندهند بروم با تکفیری‌ها بجنگم از بیمارستان فرار می‌کنم.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
ا یک‌بار به همراه خانواده به سوریه سفر کردید، شرایط آنجا طوری نبود که مانع از ماندن شهید کجباف در سوریه شوید؟

همسر شهید:
زمانی که ما به سوریه رفته بودیم، تکفیری‌ها خیلی به حرم نزدیک شده بودند و صدای تیراندازی آنها به راحتی به گوش ما می‌رسید.

یک‌بار حاج هادی ما را به بازار برد تا کمی روحیه ما عوض شود، وقتی آنجا رفتیم من زنان بی حجاب زیادی دیدم، واقعاً از دیدن این صح*نه‌ها ناراحت شدم و به همسرم گفتم شما به خاطر اینها در این نبرد حاضر شده‌اید؟ من راضی نیستم تو یک لحظه دیگر اینجا باشی و خودت را به خطر بیاندازی.

البته شهید کجباف بعداً برایم توضیح داد که ماندنش در سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و به ویژه حرم مطهر حضرت زینب(س) است و اینکه این چند نفر بی حجاب که همه مردم سوریه نیستند. وی قانعم کرد که حضور رزمندگان اسلام برای مقابل با دسیسه‌های صهیونیسم و استکبار است و امروز سنگر اسلام در سوریه و عراق است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
برخی از دوستان شهید کجباف از رسیدن انگشتر اهدایی مقام معظم رهبری به شهید کجباف گفته‌اند، ماجرای این انگشتر چیست؟

همسر شهید:
قرار شده بود که بهمن 93 مراسم عقد سجاد، فرزند شهید کجباف برگزار شود و خانواده عروس شرط کرده بودند که شهید کجباف در مراسم عقد حضور پیدا کند.

شهید کجباف در مراسم خواستگاری حاضر نشده بود و به همین دلیل خانواده دختر کوتاه نمی‌آمدند، سجاد با پدرش تماس می‌گیرد و موضوع را با حاج هادی در میان می‌گذارد.

شهید کجباف 2 روز قبل از عقدبه فرودگاه دمشق می‌آید که به اهواز برگردد اما دوستانش با وی تماس می‌گیرند که قرار است عملیاتی انجام شود و به حضور حاج هادی نیاز دارند.

ظاهراً پیش از این مقام معظم رهبری تعدادی انگشتر به سردار سلیمانی هدیه داده بودند و درباره این انگشتر فرموده‌اند که این را به کسی که خودتان می‌دانید، هدیه دهید؛ بعد از ا ین موضوع سردار سلیمانی این انگشتر را به حاج هادی هدیه داد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
الآن این انگشتر کجاست؟

همسر شهید:
شهید کجباف پس از اینکه نتوانست به اهواز باز گردد این انگشتر را به وسیله یکی از دوستان برای ما فرستاد و سجاد این انگشتر را به عنوان حلقه ازدواجش انتخاب می‌کند و اکنون پیش او به امانت است.

تسنیم: همسرتان از مسائل و اتفاقات نبرد رزمندگان اسلام با تکفیری‌ها برای شما چیزی تعریف می‌کرد؟

همسر شهید:
شهید کجباف همیشه می گفت دیگر چیزی به پایان این گروه تروریستی باقی نمانده و دلیل بقای این گروه تروریستی تا کنون حمایت‌های شدید ترکیه و عربستان و حمایت‌های تسلیحاتی رژیم صهیونیستی است.

وی می‌گفت رژیم صهیونیستی این گروه را برای فتنه انگیزی در منطقه و به ویژه در سرزمین‌های اسلامی مسلح کرده و با عکس‌های ماهواره ای محل تجمع نیروهای مقاومت اسلامی را در اختیارشان می‌گذارند.

در مناطق بازپس گرفته شده توسط نیروهای مقاومت اسلامی مهمات رژیم صهیونیستی کشف شده اما به یاری خدا در این مبارزه پیروز خواهیم شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
شما پس از شهادت شهید کجباف هم عازم سوریه شدید؛ نحوه شهادت شهید کجباف و اینکه چگونه پیکر پیش تکفیری‌ها ماند هم اطلاعی کسب کردید؟

همسر شهید:
هم‌رزمان شهیدبرایمان توضیح دادند که بئرالحریر سوریه یک منطقه استراتژیک تحت سیطره تکفیریان بود.این منطقه به علت خط ارتباطی تکفیریان و رژیم صهیونیستی از اهمیت خاصی برخوردار بود.بئرالحریر شامل شش روستا بود که تمامی آنها تحت سیطره داعش بود.

فرماندهی این عملیات بر عهده شهید کجباف بود اما متأسفانه این عملیات توسط جاسوسان تکفیری‌ها لو رفته بود به گونه‌ای که برخی از نیروهای تکفیری پس از اسارت گفته بودند که 3 روز قبل از عملیات منتظر انجام شدن عملیات آزاد سازی بصر الحریر بودند.

این عملیات در 3 محور انجام شده بود، متأسفانه عملیات گروه‌های مقاومت که شامل ارتش سوریه و تیپ فاطمیون در دو محور بود با به شهادت رسیدن فرمانده‌هانشان با شکست مواجه می‌شود و شهید کجباف در منطقه عملیاتی خودش محاصره می‌شود.



پس از اینکه نیروهای شهید کجباف محاصره می‌شوند، حاج هادی دستور عقب نشینی به نیروها را صادر می‌کند و همراه شهید حبیب الله پور و بی سیم چی‌اش به مقابله با تکفیری‌ها می‌پردازد.

شهید هلیسایی برای پشتیبانی و کمک به شهید کجباف آمده بود که تک تیراندازان داعشی وی را به شهادت رساندند و شهید کجباف و شهید حبیب الله پور هم از این جمع به شهادت می‌رسند، البته بی سیم‌چی توانست فرار کند و برخی از چیزهایی که در جیب‌های شهید کجباف بود را به عقب بازگرداند.


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا