مطالب آموزنده گام های شیطان

ساعت تک رمان

فاطمه بازگر

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-05
نوشته‌ها
24
لایک‌ها
195
امتیازها
33
کیف پول من
0
Points
0
گام‌هاى شيطان‏

در آیات مربوط به خلقت آدم و حوا و سکونت آنان در بهشت و وسوسه‌های شیطان به آنان نسبت به شجره ممنوعه و رجیم و ملعون شدن شیطان تا ابد بحث مفصل و لازمی در حدی که توانست همه شئون مطلب را فرا بگیرد گذشت.

در اینجا فقط این نکته را یادآوری می‌کنم که شیطان به صورت دفعی انسان را از صراط مستقیم جدا نمی‌کند و از حضرت دوست دور نمی‌نماید بلکه به صورت تدریج زمینه گناهان صغیره را آن هم در مدتی قابل ملاحظه فراهم می‌کند، تا قبح گناه و زشتی معصیت از نظر انسان زدوده شود آنگاه باز به تدریج عرصه ارتکاب گناه کبیره را فراهم می‌آورد، تا نهایتاً انسان به گناه عادت کند و ارتکاب معصیت طبیعت ثانوی وی شود.

کسی که از کشیدن مواد دود زا نفرت دارد و عمراً نه به یک نخ سیگار به ل*ب نزده، دوست نابابش سیگاری به ارائه می‌دهد، او روی گردان می‌شود، دوستش از طریق محبت و عاطفه وارد شده به او می‌گوید فقط یک بار به این ماده ل*ب بزن، وسوسه کارگر می‌افتد، لبی به سیگار میزند و برای یک بار دودی به حلقش فرو می‌برد، دهانش تلخ می‌شود، گلویش می‌سوزد، حالت تهوع به او دست می‌دهد، به شدت اظهار نفرت می‌کند و نزد خود عهد می‌نماید به سیگار ل*ب نزند، یکی دو روز بعد باز دوست ناباب او را وسوسه می‌کند و زیان دود را نزد او کم و اندک و ناچیز جلوه می‌دهد و از این که سیگار به اعصاب آرامش می‌دهد سخن وسوسه انگیز به میان می‌آورد و نهایتاً او را وادار به کشیدن نصف سیگار می‌کند و به همین صورت و به تدریج او را به دود معتاد می‌کند، تاجائی که حاضر می‌شود پول خدا داده را به مسیر دود آلوده هزینه کند، سال‌ها می‌گذرد تا سیگار برایش عادی می‌شود، دنبال دودی که مخدّر بودنش بیشتر باشد می‌رود، به راهنمائی دوست ناباب به حشیش سپس به تریاک پس از آن به هروئین آنگاه به مواد نابودکننده جسم وجان و خلاصه برای تأمین هزینه سنگین اعتیاد به قاچاق فروشی، و نهایتاً به زندان رفتن و چه بسا به کام اعدام می‌افتد.

آری جوانی برومند، مستعد، زیباروی، زیبا اندام، دارای قدرت هوشی و ذهنی که با ادامه تحصیل می‌تواند ابن سینا در شرق یا انیشتن در غرب گردد، همه مواهب خدا داده را با دود اعتیاد معامله می‌کند، دل خانواده را به درد می‌آورد، آبروی خانواده را در معرض خطر قرار می‌دهد، عضوی معطّل و سرگردان می‌شود، کارتن خواب می‌گردد، و با اعدام شدنش بدون جواب و عذر قابل قبول به دادگاه جهان بعد رفته به عذاب ابد محکوم می‌گردد!! وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ

چه دشمن آشکاری از این دشمن بدتر که همه سرمایه‌های وجودی انسان را به باد می‌دهد و آدمی را به خواری دنیا و عذاب آخرت گرفتار می‌کند، بیعلت نیست که خداوند در سوره فرقان از رفیق بد و عامل ضلالت و گمراهی و انسانی که قاتل سعادت انسان است تعبیر به شیطان کرده است:
لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا: «1»
بیتردید رفیق من مرا از قرآن پس از آن که برایم آمد گمراه کرد، و شیطان همواره انسان را پس از گمراه کردنش تنها و بیکس در وادی هلاکت رها می‌کند.

اکثر شیاطینی که راه را بر انسان می‌بندند، و زمینه جدائی او را از حق فراهم می‌کنند، و بیرحمانه به ارزش‌های والای آدمی حمله می‌نمایند، و معاصی و گناهان را در نظر مردم می‌آرایند، و انواع حیله‌ها و ترفندها را برای گمراه کردن اهل ایمان به کار می‌گیرند سردمداران کفر و شرک و فرعونیان زمان، و چه بسا اطرافیان خود انسان اعم از اقوام و دوستان و نزدیکان هستند که علامت شیطان بودنشان دعوت به ضلالت و گناه است و اینان دشمن آشکارند که اجتناب از آنان مایه رشد و سعادت و نیک بختی است.

سقوط پس از رفعت


انسانی که همه وجود خود را تسلیم حضرت حق می‌کند و در راه معرفت خدا به اندازه استعدادش گام بر می‌دارد و در فضای توحید با درک دلایل و بینات الهیه حجت حق بر او تمام می‌شود، و در حدی به ایمان و اخلاق حسنه و عمل صالح آراسته می‌گردد و از این طریق به رفعت معنوی و جایگاهی والا می‌رسد.

او باید با همه وجود و با کمک خواستن از حضرت حق آنچه را به دست آورده حفظ کند، و فریب ترفندهای شیطان را نخورید، و از افتادن در جاده گناه و پذیرش دعوت شیطان به شدت اجتناب نماید، و گرنه دچار لغزش یعنی پیروی از خطوات شیطان می‌گردد، و سر از احکام و مقررات عزت آفرین و حکیمانه حضرت حق بر می‌تابد و از جایگاه والای معنوی خود که با زحمت به دست آورده به حضیض هلاکت و چاه ضلالت سقوط می‌کند و خود را مستحق جریمه و عقاب و عذاب الهی می‌نماید.

انسان اگر نسبت به قرآن مجید گوش شنوا داشته باشد، صدای انسان شناسی و جهان شناسی و خداشناسی و قانون شناسی و عاقبتشناسی را از این مأذنه الهی می‌شنود، چون این صدا و ندای به حق را تحقق عملی دهد بهترین موجود و با ارزش‌ترین وجود می‌گردد، و به جایگاهی رفیع می‌رسد.

ولی اگر به صدا و ندای شیطان پاسخ دهد به تدریج ارزش‌های به دست آوره را از دست می‌دهد، و روحش با حملات سبعانه زشتی‌ها و معاصی پاره پاره می‌شود، و از او جز مشتی استخوان و گوشت و غیر از شکم و ش*ه*و*ت باقی نمی‌ماند، و نهایتاً شریک حیوانات در هاری و درندگی و سبعیت می‌شود و اسفل سافلین سقوط می‌کند و قدر و وزنی برایش نمی‌ماند، و از چشم رحمت خدا می‌افتد، و درهای فیوضات ربانیه و الطاف الهیه به رویش بسته می‌شود و مستحق عذاب دنیا و آخرت می‌گردد.

صدای حق از مأذنه قرآن مجید آن چنان باید گوش جان و ذات قلب و حقیقت روح را تحت تأثیر قرار دهد که همه هویت ظاهر و باطن در تسخیر آن صدا در آید و همه موجودیت انسانی انسان را با همه موجوادت که تسبیح گوی حق و سر به سجده در پیشگاه دوست دارند هماهنگ نماید، و آدمی را با کاروان هستی به سوی حضرت حق برده به لقاء و قرب آن وجود مقدس برساند.

این صدا را باید بگونه ای شنید که دیگر صداها که ضد این صداست در برابر آن آنچنان ضعیف و آهسته شود که قابل شنیدن نباشد، صداهائی که باطل و پر از جاذبه شهوانی است و برای نشنیدن صدای حق اختراع شده، و به خاطر این است که صدای حق با این صداها به گوش نرسد.
صدای باطل یا باید با توجه به حقایق برای انسان پوچ و هیچ باشد یا آدمی در هر شرایطی آن را نشنود یا نشنیده بگیرد ..

با ارزش‌ترین صداها و پرمنفعت‌ترین آن‌ها که دم حیات بخش، و نفخه زندهکننده جان، و رشددهنده نهال انسانیت است صدای حق است که از گلدسته وحی و نای پر معنا و ملکوتی انبیاء و امامان بلند است، که هر باطلی را از خیمه حیات فراری می‌دهد و کشتزار زندگی را از حشرات موذی و زیانبار که همان طواغیت و شیاطین هستند پاک می‌کند و زمینه رشد و کمال و به ثمر نشستن درخت وجود انسانی را فراهم می‌نماید.

کودک و صدا
کودکی پاسبانی و نگهبانی کشتزاری را به عهده داشت، برای دفع پرندگان و حشرات حملهکننده به کشتزار که موجب آفت به آن منبع تأمینکننده رزق و روزی بودند طبل می‌کوبید، موذیان از صدای طبل فرار می‌کردند، روزی محمود غزنوی از آن ناحیه می‌گذشت، منظره زیبای منطقه نظرش را جلب کرد با حشم و خدم مفصلی که همراهش بود چادر زد، شتری دو کوهان داشت که طبل بزرگ جنگی او را حمل می‌کرد، تک رمان پر صدای محمود در رفت و آمد بر پشت این شتر نواخته می‌شد، شتر مزبور وارد مزرعه تحت پاسبانی کودک شد، کودک ساده دل برای فراری دادن شتر با آن طبل جنگی بزرگ که بر پشتش نواخته می‌شد شروع کرد بر طبل کوچک خود کوبیدن تا شتر دو کوهانه محمود را از مزرعه فراری دهد، خردمندی به او گفت: بر طبل خود مکوب که این شتر با آوای طبل و نقاره آشناست و صدای این طبل تو یا در گوشش هیچ است یا نمی‌شنود!

آری رفیع‌ترین صداها از نظر معنوی و سودمندترینش از نظر اثر گذاری صدای حق است که آن چنان با همت و عشق و با حالت باور باید شنید که دیگر صداها در برابرش هیچ باشد یا شنیده نشود.
صدای حق که صدای وحی و معرفت و صدای انبیاء و امامان است انسان را به سه مرحله با عظمت و ملکوتی علم الیقین که محصول دلایل و بینات و عین الیقین که ثمره مشاهده و حق الیقین که میوه لمس و مسّ است می‌رساند، و رفعتی به انسان می‌دهد که جز خدا کسی به حقیقتش آگاه نیست.

به هر اندازه یقین انسان بیشتر باشد، به حق نزدیک‌تر و به همان نسبت همه و حتی اشیاء و عناصر در برابر خواسته‌های به حق انسان مطیع ترند.
علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان از رسول خدا نقل می‌کند که به حضرت گفتند: بعضی از یاران مسیح روی آب راه می‌رفتند، حضرت فرمود:

«لوکان یقینه اشد من ذلک لمشی علی الهواء:»
اگر یقین رونده روی آب شدیدتر از آن بود قطعاً روی هوا راه می‌رفت.
آری فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکمُ الْبَیناتُ، اگر پس از آمدن دلایل و بینات و دیدن نشانه‌های حق و شنیدن صدای وحی، در عرصه غیر حق بلغزید به عذاب دچار می‌شوید و بدانید که خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

کیفر اهل لغزش
سنن و قوانین حکیمانه حضرت حق، مایه حیات معنوی، و سبب رشد و کمال، و زمینه به دست آوردن خیر دنیا و آخرت است.
دین همراه با بینات و دلائل علمی است و راه هرگونه تردید و شک به روی آن بسته است.
عقل و فطرت در برابر قوانین حکیمانه حق سرتسلیم و تواضع فرود می‌آورند، و از درون انسان، انسان را به قبول آن‌ها ترغیب می‌کنند.

اجرای قوانین تشریع آدمی را زیر چتر ولایت الله قرار داده الله وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا، و او را به سوی مقام قرب و لقاء حرکت می‌دهد.
آنان که از دین سرپیچی کنند و پیرو گام‌ها و به عبارت دیگر فرهنگ فریبکارانه شیطان شوید به راستی چه انتظاری دارند و به چه نظر دارند؟
جز آمدن انتقام خدا به صورت عذابی سهمناک در سایه هائی شوم از ابر، و ظهور فرشتگان مأمور کیفر؟

این خیانت پیشگان و ستمگران بدکردار هنگامی که آثار انتقام خدا را از ابری پر از عذاب و فرشتگان مأمور کیفر دیدند می‌خواهند ایمان بیاورند و تسلیم خواسته‌های حق شوند، که آن زمان، زمان اظهار ایمان و تسلیم نیست، که ایمان و تسلیم در آن هنگامه پر خطر که فرصت‌ها سوخته و زمان از دست رفته هیچ سودی ندارد، زیرا قیامت عرصه حساب است نه عمل برخلاف دنیا که عرصه عمل است نه حساب.

چون صفات حضرت حق مثل صفت منتقم عین ذات است آیه شریفه می‌فرماید إِلَّا أَنْ یأْتِیهُمُ اللَّهُ این به معنای جابهجائی خدا و حرکت حضرت او از نقطهای به نقطه دیگر نیست، چنان که تربیت شدگان مکتب سقیفه و پیروان مدرسه بنی امیه پنداشته‌اند!!
«می‌شود که اسناد یأتیهم الله حقیقی و ناظر به صفات باشد، زیرا صفات و اسماء الهی عین ذات، و ظهور و اتیان صفات نموداری از آن است که پیوسته در صورت‌های مادی و طبیعی و اظلال آن‌ها ظاهرتر می‌شود، آن چنان که علم و قدرت و صفات و غرائز انسانی در صورت مواد و ابدان و اصوات پیوسته ظاهرتر می‌شود و آن‌ها را تحت الشعاع می‌گیرد.

همان اراده حکیمانه و علم ازلی بود که در آغاز تکوین، به ماده اولی جهان که قرآن از آن تعبیر به دخان نموده
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِی دُخانٌ «2»
روی آورد و آن را از یکگونگی و هم سطحی به صورت‌های مختلف عناصر اصلی و ترکیبات آن‌ها، سپس قوانین و نظامات و نیروها و حیات و عقل درآورد، و در این رجوع و مسیر کمالی، هر چه جهان پیش‌تر رود، صفات ازلی نمودارتر و نزدیک‌تر، و ماده اولی مقهورتر می‌گردد تا در نهایت امر به صورت ابرهای لطیف و روشی «الغمام» می‌شود که اشعه صفات و اسماء از آن رخ می‌نماید:
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها «3»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا