• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

متفرقه سیره حضرت علی(ع)

  • نویسنده موضوع hasti
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 988
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
4- پرهیز از تکبر و خودبزرگ بینی در دوستی

ر*اب*طه دوستی وقتی مستحکم تر می شود که فرد ببیند دوستش نه تنها به او احترام می گذارد بلکه هرگز خود را از او بالاتر ندیده و قصد فخرفروشی به او را ندارد. همچنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره می فرماید: «بین الاحباب تسقط الآداب؛ بین دوستان، آداب ورزی جایگاهی ندارد».[4] کنایه از این که دوستان باید با هم صمیمی باشند و آدابی را که زمینه ساز دوری است کنار گذارند.

گلبرگی از آفتاب

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء تزدُد حلماً؛ با بردباران همنشینی کن و حلم و بردباری خود را زیاد نما.[5]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء فسعد؛ با علما همنشینی کن؛ خوشبخت می شوی.[6]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الفقراء تزدد شکراً؛ با فقرا همنشینی کن و شکرگزاری خدا را زیاد نما.[7]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الحکماء و یکمل عقلک و تشرف نفسک ینتفِ عنک جهلک؛ با حکما همنشینی کن تا عقلت کامل، نفست شریف، و جهلت دور گردد.[8]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): خلطة ابناء الدنیا تشین الدین و تضعف الیقین؛ همنشینی با اهل دنیا سبب زائل شدن دین و ضعیف شدن ایمان می گردد.[9]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صاحب العقلاء و جالس العلماء و اغلب الهوی ترافق الملاء الاعلی؛ با عقلا و علما همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا همنشین ملأ اعلی گردی.[10]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صحبة الولّی اللبیب حیاة الروح؛ همنشینی دوستِ عاقل، زندگانی روح است.[11]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الرفیق رفیقاً لانه یرفقک علی صلاح دینک فمن اعانک علی صلاح دینک فهو الرفیق الشفیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که به تو در صلاح دینت نفع می رساند پس او رفیق دلسوز توست.[12]

قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الصدیق صدیقاً لانّه یصدقک فی نفسک و معایبک فمن فعل ذلک فاستنم الیه فانّه الصدیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که در مورد نفس و عیب هایت به تو راست می گوید. پس هر کس این کار را با تو کرد به آن آرام گیر که او دوست توست.[13]

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
جایگاه کار در سیره امیر المؤمنین علی علیه السلام

آیا ماشینیزم آن ها را چنین بار آورده است؟ آیا رفتار والدین که خود سختی زمانه را کشیده و علاقه مند نبوده اند فرزندانشان نیز طعم سختی را بچشند و با تلاش خویش همه شرایط رفاه را برای فرزندانشان فراهم ساختند آن ها را چنین ساخته است؟ و یا مشاهده ثروت های بادآورده، که نزد برخی آدم های زرنگ بدون کم ترین زحمتی جمع شده، این روحیه را به آن ها تلقین کرده است؟ علت هر چه هست، وجود روحیه راحت طلبی را در بیش تر جوانان نمی توان منکر شد، همچنین آفت بودن آن را. آن آب آن قدر زیاد بود که موجب خوش حالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام علیه السلام تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجاج و کسانی است که از آن جا عبور می کنند; کسی نمی تواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمی رسد. فعالیت و تلاش امام علیه السلام چنان بود که می توانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند. زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام علیه السلام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمین های کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند. وقتی با فروش میوه ها و غلات صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آن ها فرمودند: این پول، سرمایه ای است که با دست رنج خود جمع کرده ام (نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیت المال تعلق دارد.

کار و تلاش رمز اصلی بقا و سرزندگی همه جوامع انسانی است.مردمی که با تکیه بر توانمندی و ذخایر خداداد ملی خویش، بر ضعف و فقر غلبه کرده اند، مایه خرسندی درونی و اقتدار ملی خویش را فراهم ساخته اند.اگرچه نمی توان گفت که امروز روحیه راحت طلبی بر عموم جوانان ما حاکم است، اما می توان گفت که بسیاری از نسل جوان از انجام کارهایی که مستلزم تلاش و سخت کوشی است، کراهت داشته و طالب رفاه و راحتی با کم ترین زحمت هستند.سودآوری برخی از مشاغل غیرتولیدی و دلال مآبانه نیز این روحیه را تقویت کرده است.
با نگاهی به سیره امامان شیعه علیهم السلام درمی یابیم که سخت کوشی، تلاش و پرداختن به فعالیت های تولیدی از ب*ر*جسته ترین ویژگی های این بزرگواران است. آنان با این روش خویش، درس بزرگی و عزت نفس به شیعیانشان آموختند.این مقاله نگاهی کوتاه به جنبه کار و تلاش در زندگی امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، دارد.
آثار سازنده کار بر روان آدمی
رهاورد روحیه کار و تلاش در یک جامعه، اقتصاد سالم آن جامعه است و بالعکس روحیه راحت طلبی و سستی، بیماری اقتصاد آن جامعه را سبب خواهد شد.کار، سازنده انسان و بنا به اعتقاد استاد شهید مطهری رحمه الله، از عوامل تربیت کننده اوست. (1) ارتباط انسان و کار، ارتباطی متقابل است; ضمن این که انسان آفریننده کار و فعالیت خود است، نوع کار انسان نیز سهم فراوانی در تکوین شخصیت وی دارد.وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون امیرالمؤمنین علیه السلام را مورد مداقه قرار می دهیم، ملاحظه می کنیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعال ترین آن ها نیز هست.ایشان در عین آن که بیش ترین عبادت ها را در پیشگاه خدای خود دارد، ثمربخش ترین اوقات را نیز دارد و به قول شهید مطهری، شخصیت علی شخصیتی است که جامع الاضداد است. «وقتی شب می شود و خلوت شب فرا می رسد، هیچ عارفی به پای او نمی رسد، آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست به شدت در او رخ می دهد...روز که می شود، گویی این آدم آن آدم نیست; با اصحابش که می نشیند، چنان چهره اش باز و خندان است که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافه اش باز و شکفته باشد.» (2)
مطمئنا شرایط فرهنگی و اجتماعی از جمله عوامل مؤثر بر گرایش مردم یک جامعه به سخت کوشی و تلاش یا تنبلی و سستی است و باید این واقعیت را بپذیریم که بنا به دلایل گوناگون، امروزه غالب جوانان ما از زحمت و سخت کوشی گریخته و راحت طلب و آسان خواه شده اند.آیا ماشینیزم آن ها را چنین بار آورده است؟ آیا رفتار والدین که خود سختی زمانه را کشیده و علاقه مند نبوده اند فرزندانشان نیز طعم سختی را بچشند و با تلاش خویش همه شرایط رفاه را برای فرزندانشان فراهم ساختند آن ها را چنین ساخته است؟ و یا مشاهده ثروت های بادآورده، که نزد برخی آدم های زرنگ بدون کم ترین زحمتی جمع شده، این روحیه را به آن ها تلقین کرده است؟ علت هر چه هست، وجود روحیه راحت طلبی را در بیش تر جوانان نمی توان منکر شد، همچنین آفت بودن آن را.بی شک وجود روح راحت طلبی در یک جامعه آفت است; آفتی که باید علل و راه های مقابله با آن را شناخت.
پیش از آن که به سیره امیرالمؤمنین علیه السلام در زمینه کار و تلاش اشاره شود، ابتدا نکاتی درباره نقش سازنده کار و تاثیر آن بر روان آدمی ذکر می گردد:
در اسلام، انسانی که صاحب حرفه است و از دست رنج خود، مخارج خانواده اش را تامین می کند، جایگاه رفیعی دارد; چه جایگاهی بالاتر از محبوبیت نزد پروردگار: «ان الله یحب المحترف الامین » (3) و بالعکس آن که توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل می کند ملعون خوانده شده است: «ملعون من القی کله علی الناس.» (4)
انسان با اشتغال به یک حرفه، خود را در معرض آزمون قرار می دهد; آزمونی که استعدادها و توانمندی های وی را باز می شناساند.قطعا انسان تا به میدان عمل و کار پا نگذارد، حتی خودش هم نمی تواند استعدادهای خود را شناسایی کند.
بی کاری موجب آزادی یکی از نیروهای انسان به نام «قوه تخیل » می گردد.امام علی علیه السلام می فرماید: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می کند. (5) یکی از زمینه های ارتکاب گناه در انسان بی کاری است.همچنین چون جسم و روح انسان دایم از طبیعت نیرو می گیرند، باید این نیرو را مصرف نمایند. کار بهترین راه مصرف صحیح این نیروست.امروزه هیچ کس منکر ارتباط بی کاری جوانان با گرایش آن ها به منکرات نیست.
در اخلاق اسلامی، رقت قلب یک فضیلت و قساوت قلب یک رذیلت است.بی کاری موجب قساوت قلب انسان می شود.در حین انجام کار است که انسان می تواند طعم شیرین موفقیت را بچشد.موفقیت عامل بزرگ امیدبخش و پیش برنده، تنها هنگامی نصیب انسان می شود که خود را در معرض انجام مسؤولیتی قرار دهد.شادی عمیق، که همان احساس رضایت مندی درونی است، وقتی نصیب انسان می شود که در انجام کار خود توفیق یابد.وقتی انسان عهده دار انجام کاری نباشد، چگونه موفقیت و در پی آن، شادی برایش حاصل خواهد شد؟
علی علیه السلام و کار
به راستی، حد تعادل بهره مندی از دنیا و توجه به آخرت چیست؟ چگونه می توان به توصیه آیه شریفه «وابتغ فیما آتیک الله الدارآلآخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا» (قصص: 77) نایل شد و بین دنیا و آخرت را جمع نمود؟ سیره علی علیه السلام به گویاترین شکل این معنا را بیان می کند.امام علیه السلام در کلامی رهگشا به همه کسانی که دغدغه بهره مندی مناسب، در عین اصالت دادن به آخرت را دارند، راه می نمایند: «للمؤمن ثلاث ساعات: فساعة یناجی فیها ربه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل.و ل*ی*سی للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث: مرمة لمعاش او خطوة فی معاد او لذة فی غیر محرم » ; (6) مؤمن باید شبانه روز خود را سه قسم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگارش و زمانی برای تامین هزینه زندگی اش و زمانی برای داشتن ل*ذت های مطبوع، حلال و زیبا.خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تامین زندگی یا گام نهادن در راه آخرت یا به دست آوردن ل*ذت های حلال.
از آن جا که برای وصول به جایگاهی امن و مطمئن در آخرت، انسان چاره ای جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنیا ندارد، توجه به برخورد پیشوایان معصوم علیهم السلام با دنیا و نحوه معیشت آن ها لازم می نماید.در میان سخنان و کارهایی که علی علیه السلام به آن اشتغال داشتند، کشاورزی جایگاه خاصی دارد.بررسی زندگی امام نشان می دهد که حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حکومتی، بیش تر وقتشان به باغ داری و کشاورزی و کارهایی مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات می گذشت. امام علیه السلام ضمن آن که خود یک کشاورز پرتلاش موفق بودند، احترام خاصی برای کشاورزان و زمین قایل بودند، که برخی روایات مربوط به آن در ذیل ذکر می شود:
«ان معایش الخلق خمسة: الامارة و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات....و اما وجه العمارة فقوله تعالی: "هو انشاکم من الارض و استعمرکم فیها" فاعلمنا - سبحانه - انه قد امرهم بالعمارة لیکون ذلک سببا لمعایشهم بما یخرج من الارض من الحب و الثمرات و ما شاکل ذلک مما جعله الله معایش للخلق » ; (7) راه هایی که مردم به کسب درآمد می پردازند پنج تاست: امور دولتی، آبادانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات...اما کشاورزی، خداوند متعال فرموده: اوست که شما را پدید آورد و به عمران و آبادی دعوت کرد.خدای متعال بدان رو انسان ها را به عمران و آبادانی زمین دعوت کرده تا از بهترین راه - که کشاورزی است - و محصولات آن از قبیل غلات و حبوبات و میوه ها تامین معاش نمایند.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلاحین خیرا» ; (8) امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه به عمال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را می نمودند.درباره ارزش زمین امام علیه السلام می فرمایند: «فانکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم; (9) شما، حتی در مورد زمین ها و چهارپایان، مسؤولید.»
سخن دیگری از امام صادق علیه السلام گویای همت بلند و سخت کوشی جد بزرگوارشان، علی علیه السلام است: «پیامبراکرم صلی الله علیه وآله زمینی را از انفال به علی علیه السلام دادند و حضرت در آن زمین قناتی حفر نمودند که آب آن مانند گلوی شتر فواره می زد.امام علیه السلام آن آب را «ینبوع » نامیدند.آن آب آن قدر زیاد بود که موجب خوش حالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام علیه السلام تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجاج و کسانی است که از آن جا عبور می کنند; کسی نمی تواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمی رسد.» (10)
در زمان عمر، وقتی وی از داوری بین دو زن درمانده شد، در جست وجوی امام علیه السلام برآمد تا در قضاوت یاریش نمایند.امام علیه السلام را در باغی یافت، در حالی که مشغول کار بودند.وقتی با امام روبه رو شد، امام علیه السلام مشغول خواندن این آیه بودند: «ایحسب الانسان ان یترک سدی » (القیامه: 36) ; آیا انسان می پندارد به حال خود رها می شود. (11)
اراده و همت امام چنان قوی بود که اگر اراده می نمود از توده ای هسته خرما، نخلستانی انبوه فراهم می ساخت.روزی یکی از یاران حضرت با مشاهده انبوه هسته های خرما نزد ایشان پرسید: این ها را برای چه می خواهید؟ امام فرمودند: به اذن خدا، این ها تبدیل به درخت خرما خواهد شد و چنین شد: امام علیه السلام نخلستانی پدید آوردند با انبوهی از درختان. (12)
فعالیت و تلاش امام علیه السلام چنان بود که می توانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند.زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام علیه السلام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمین های کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند.وقتی با فروش میوه ها و غلات صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آن ها فرمودند: این پول، سرمایه ای است که با دست رنج خود جمع کرده ام (نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیت المال تعلق دارد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
روح احیا و تولید در سیره امام علیه السلام و خانواده ایشان کاملا نمایان است.از ابن عباس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامی که در منطقه «ذی قار» برای جمع آوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه امام رفتم، دیدم که حضرت مشغول دوختن کفش خویش است.سلام کردم، امام علیه السلام جواب دادند، پرسیدند: ابن عباس، این نعلین وصله خورده چه قدر می ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد.امام علیه السلام فرمودند: «حکومت بر شما نزد من از این نعلین بی ارزش تر است، مگر آن که حقی را برپا سازم یا باطلی را از میان بردارم.» (14) امام علیه السلام در چند مورد، با اشاره به لباس خویش فرموده اند: «لباسی که بر تن من می بینید، توسط اهل خانه ام تهیه شده است.» (15)

موارد مصرف درآمد توسط علی علیه السلام
اگرچه روحیه سخت کوشی روحیه ای مثبت است، اما اگر تلاش آدمی صرفا برای انباشت ثروت و بهره مندی از انواع لذایذ مادی باشد، قابل ستایش نیست.در این صورت، این تلاش، فعلی طبیعی است که هیچ مدحی به آن تعلق نمی گیرد.کار انسان وقتی در خور ستایش است که در کنار نیازهای خود، به نیاز انسان های محروم نیز توجه کند و در جهت رفع محرومیت از آن ها قدمی بردارد.از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «حضرت علی علیه السلام با بیل زدن زمین را آباد ساخت و با درآمد خود هزار برده آزاد نمود.» (16)

درآمد محصول زراعی امام علیه السلام را چهل هزار دینار ذکر کرده اند که حضرت آن را به نیازمندان می بخشید. (17) سخاوت و بخشندگی امام چنان بود که حتی معاویه، دشمن ایشان، هم به آن اعتراف نمود.کودکان بی سرپرست، گروهی بودند که امام علیه السلام به تامین نیازهای مالی و روحی ایشان اهتمام خاصی داشتند.شخصی به نام ابوالطفیل نقل نمود: «علی را دیدم که یتیمان را فراخوانده بود و با عسل آن ها را پذیرایی می نمود، به گونه ای که بعضی از صحابه با دیدن این منظره گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم.» (18)

امام باغ ها و نخلستان هایی را که ایجاد کرده بودند، وقف استفاده نیازمندان نمودند.این باغ ها متعدد و در مناطق متنوعی بودند، همچون منطقه خیبر، ابی نیزر، بغیبغه، ارباحاو... (19) همچنین چاه هایی را که امام حفر و وقف نمودند، بیش از یکصد حلقه ذکر کرده اند.

بررسی سیره امام علیه السلام این نکته را بازگو می کند که توانمندی مالی نه تنها برای مسلمانان عیب نیست، که یک امتیاز هم هست; از آن رو که توان مالی همراه با تقوا ضمن بی نیاز ساختن انسان از دیگران، می تواند گره گشای مشکلات محرومان واقعی باشد.

در کلامی منظوم، علی علیه السلام، ابرمرد عرصه زهد و سازندگی، درباره کار و عزت نفس چنین سروده اند:

لنقل الصخر من قلل الجبال احب الی من منن الرجال یقول الناس لی فی الکسب عار فان العار فی ذل السؤال; (20) برای من سنگ کشی از قله های کوه آسان تر است از این که منت دیگران به دوش بکشم.به من می گویند در کسب و کار ننگ است، ولی من می گویم: ننگ این است که انسان از دیگران درخواست کند.

در رباعی دیگری، امام علیه السلام می فرمایند:

کد کد العبد ان احببت ان تصبح حرا واقطع الآمال من بنی آدم طرا لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدرا; (21)

اگر می خواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش و آرزویت را از مال هرکس که باشد، قطع کن.نگو این کار مرا پست می کند; زیرا از مردم خواستن از هر چیز بیش تر ذلت می آورد.وقتی که از دیگران بی نیاز باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی.

تلاش و کارسازنده امام علیه السلام زمینه بی نیازی فرزندانشان را نیز فراهم ساخت.ایشان ضمن وصایایی که در مورد چگونگی استفاده از اموالشان به فرزندانشان دارند، بر حفظ اصل سرمایه و اموالشان تاکید خاص دارند; و این نکته قابل توجهی است:

«این دستوری است که بنده خدا، علی ابن ابی طالب، امیرمؤمنان، نسبت به اموال شخصی خود که برای خشنودی خدا داده است، تا خداوند با آن به بهشتش درآورد و آسوده اش گرداند.

همانا سرپرستی این اموال بر عهده فرزندم، حسن بن علی، است; آن گونه که رواست از آن مصرف نماید و از آن انفاق کند.اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش، به عهده گیرد و کار او را تداوم بخشد.پسران فاطمه علیها السلام از این اموال به همان مقدار سهم دارند که دیگر پسران علی خواهند داشت.من سرپرستی اموالم را به پسران فاطمه علیها السلام واگذاردم تا خشنودی خدا و نزدیک شدن به رسول الله صلی الله علیه وآله و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه وآله را فراهم آورم.و با کسی که این اموال در دست اوست، شرط می کنم که اصل مال را حفظ نموده، تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق کنند و هرگز نهال های درخت خرما را نفروشند تا همه این سرزمین یکپارچه در زیر درختان خرما به گونه ای قرار گیرد که راه رفتن در آن دشوار باشد.» (22)

به راستی، امروز جوانان ما به کار و فعالیت چگونه می نگرند؟ مسلما بر مسؤولان جامعه ما لازم است که راه های تشویق هرچه بیش تر نسل جوان را به کار و عالیت شناخته، با جدیت آن را هموار سازند.فراموش نکنیم این گفته استاد شهید مطهری رحمه الله را:

«خوشا به حال اجتماعی که سیستم اجتماعی اش به شکلی باشد که راه درآمد منحصر باشد به فعالیت، و آثار فعالیت فرد هم مخصوص خودش باشد! بدا به حال اجتماعی که کار در آن اجتماع صرف نمی کند، اما بورس بازی و کارهای غیرتولیدی و کارهای انحرافی در آن صرف بکند و بالآخره، فعالیت مفید و سالم راه درآمد نباشد!» (23)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
جایگاه اخلاق در جهان کنونی
جهان معاصر چون مجسمه ای دو رویه است. جهانی که بر یک روی آن، بتی دلربا، زیبا و فریبنده و بر دیگر روی، هیولایی وحشتناک جلوه گری می کند. در سده اخیر، پیشرفت صنعت و دانش چون جادو، کارهای به ظاهر نشدنی را ممکن ساخت و انسان ها را به شگفتی واداشت و آسایش جسمانی و فراوانی به ارمغان آورد. در مقابل، فضیلت های انسانی رابه دست فراموشی سپرد، بلکه در لابه لای چرخ های هولناک خود خُرد و نابود کرد. در دنیای کنونی از خستگی و رنج های جسمی دوران کهن خبری نیست، ولی از فضیلت شرافت و عواطف اصیل چون مهر و محبت، فداکاری و از خودگذشتگی کمتر خبری می بینیم.

از این رو، تمدن کنونی، نه تنها نتوانست بشر را از اقیانوس پهناور مشکلات زندگی به ساحل خوشبختی رهنمون شود، بلکه، طوفانی بنیان کن نیز برای او فراهم ساخت. دنیای امروز، آسایش جسمی را با خوشبختی واقعی اشتباه گرفت و نیمی از خواسته های بشریت را به فراموشی سپرد. از قربانی های تمدن کنونی، عاطفه مردم خواهی و مهرورزی به دیگران است که شور زندگی از آن سرچشمه می گیرد. دریغا که در دنیای تمدن، «مهر و عاطفه»، ارزش واقعی خود را از دست داده است. زندگی ماشینی امروز، آخرین و پیشرفته ترین وسیله های ل*ذت جویی و کام یابی جسمی را به آدمی عرضه می دارد و این فرصت را از انسان می گیرد که به فکر دیگران باشد، چه رسد به اینکه با دیگران ر*اب*طه عاطفی برقرار سازد و به آنان مهر بورزد. انسان امروز با خود و هم نوعانش و با طبیعت، بیگانه شده و به نوعی به کالا بَدَل گشته است و نیروی خود را نوعی سرمایه گذاری می داند که باید تحت شرایط بازار عرضه، حد اکثر سود را از آن به دست آورد. اگر می بینیم دنیای کنونی با بی سر و سامانی های فراوانی دست و پنجه نرم می کند و راهی به سعادت نمی یابد، شاید یک علتش بیگانگی از غیر و توجه به خویشتن است. با این همه، باید عاطفه و مهر و محبت در انسان پرورش یافته و نیرومند شود. برای نیک بختی جامعه باید نیروی محبت و دگردوستی در انسان ها تقویت شود و در سایه دگرخواهی، انسان ها از محبت دیگران بهره مند شوند.

اسلام، آیین مهرورزی
اسلام، آیین مهرورزی است که بر اساس فطرت و ارضای صحیح خواسته های انسانی بنا شده است. از این رو به محبت و انسان دوستی توجه فراوانی دارد. اسلام همه انسان ها را از یک ریشه می داند و امتیازهای غلط نژادی، قبیله ای و مادی را به رسمیت نمی شناسد. در دیدگاه اسلام، از آنجا که همه آدمیان، آفریده خدا و در اصل از یک پدر و مادرند، شایسته احترام و محبتند. امیرمؤمنان علی علیه السلام به فرزندش، محمد حنفیه می گوید:

فرزندم، به تمام انسان ها نیکی کن، همان گونه که انتظار داری نسبت به تو نیکی کنند. آنچه را برای خود می پسندی، برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود زشت و ناپسند می شماری، برای آنان نیز ناپسند بشمار. با مردم چنان خوش خلقی کن که چون از آنان دور شدی، مورد مهر آنان قرارگیری و آن گاه که مردی، بر تو گریان و سوگوار باشند.

بنابراین، اسلام نه تنها به انسان ها احترام می گذارد، بلکه بشر دوستی را به جایی رسانده است که به پیروان خود دستور می دهد همچنان که به نیک بختی و پیروزی خود علاقه مندند، همین احساس را درباره دیگران نیز داشته باشند.

رسیدگی به یتیمان و محرومان
هر انسان مسلمانی مسئول است با روی باز و سرشار از محبت با یتیمان برخورد کند، به گونه ای که احساس نکنند پدر یا مادر خود را از دست داده اند. آنان نیز روزی زیر سایه پدر و مادر زندگی می کردند و از مهر و محبت آنها برخوردار بودند. امروز که از نعمت پدر یا مادر محروم شده اند، از هر جهت، به محبت نیازمندند و باید به این نیاز آنان پاسخ مثبت داد تا در میان همسالان خود احساس غربت و حقارت نکنند. باید به زندگی کودکان یتیم و خانواده های بی سرپرست رسیدگی کرد و وصیت امیرمؤمنان علی علیه السلام را از یاد نبرد که هنگام شهادت فرمود:

خدا را، خدا را، در مورد یتیمان، نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند. نکند آنها در حضور شما در اثر رسیدگی نکردن از بین بروند.

ایشان در ثواب رسیدگی به یتیمان می فرماید:

هر مرد و زن با ایمانی که از روی مهربانی، دست خود را روی سر یتیمی بکشد، خدای متعال به عدد هر مویی که دست خود را روی آن می گذارد، یک ثواب برای او می نویسد.

یکی از امور مسلّم در سیره پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، اهتمام ایشان به رفع نیاز مستضعفان و محرومان و یتیمان است. آن بزرگواران می کوشیدند در جبهه آنان باشند، کرامتشان را حفظ کنند و محرومیت هایشان را بزدایند؛ زیرا آنان را محبوب خدا و وسیله رحمت الهی می دانستند. آنها خود را از محرومان می پنداشتند. از این رو به آنان عشق می ورزیدند و آنان را بزرگ و عزیز می داشتند. از امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود که در شب معراج خداوند به او فرمود:

«ای محمد! دوست داشتن خدا، دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. (گفت: آنها چه کسانی هستند؟ فرمود:) کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبایند و بر زندگی گوارا و سپاس گزارند و از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی کنند و با زبانشان دروغ نمی گویند و بر پروردگارشان خشمناک نباشند و بر آنچه از دست داده اند از دست داده اند، فسرده خاطر نمی شوند و به آنچه به دست آرند، شادمان نمی شوند. ای محمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو تا تو را به خود نزدیک کنم و از ثروتمندان و مجلسشان دورشو که فقیران دوستان من هستند.

رفع نیاز برادران دینی
چرخ آسیای جامعه ایمانی بر پایه محبت و پیوستگی و حفظ کرامت ها می گردد. ظهور محبت ایمانی در دست ها و قدم های مؤمنان تجلی می یابد و با برآوردن نیازها، محبت ها افزون می گردد. از محبوب ترین کارها نزد خدا، قیام برای رفع نیازهای برادران ایمانی و تلاش در رفع آن است. اساساً قدم هایی که در پی رفع نیاز برادران دینی برداشته می شود، مأجور است. جان اهل ایمان چنان با هم پیوند خورده است که مانند یک وجودند و اندوه هر یک، اندوه همه و شادی هر یک شادی همگان است. هیچ گاه انسان مسلمان برای خود سفره های رنگین و چرب نمی پسندد، در حالی که در چند قدمی او، محرومانی از شدت گرسنگی و بی نوایی از حداقل خوراک و پوشاک بهره مند نباشند.

از جمله وظایف بسیار مهم اهل ایمان نسبت به یکدیگر، «مواسات» و یاری کردن یکدیگر و شریک ساختن در مال است. بنابراین، مسلمانان باید اهل تکامل اجتماعی و مواسات باشند، حقوق الهی در اموالشان را به تمامی بپردازند، و چشمشان به سوی خدا و گامشان برای خلق و دستشان برای دستگیری بینوایان، یتیمان و محرومان، گشاده باشد. حُسن سلوک و خیرخواهی نسبت به بندگان خدا، انسان را از خودخواهی و خودبینی بازمی دارد و به اخلاق الهی و ملکوتی آراسته می سازد. فرد مسلمان، هیچ گاه نباید نسبت به ناراحتی دیگران بی تفاوت و از احوال آنان بی خبر باشد. افراد بی تفاوت و خودخواه، لزوم تعاون وهمکاری در نیکوکاری و سالم سازی اجتماع را که یک اصل مهم اسلامی است، نادیده می گیرند. مسلمان باید بکوشد روح همیاری و همدردی را در خود پدید آورد و حالت بی تفاوتی و خون سردی را به خون گرمی و سوز و گداز و حس فرد گرایی را به روح اجتماعی مبدل سازد. در این حال، به محض اینکه برادر دینی اش احساس ناراحتی و نیاز کرد، بی درنگ در رفع مشکلاتش می کوشد و حتی پیش از تقاضا، در مقام یاری او برمی آید.

انفاق، عامل فزونی ثروت
اگر انفاق و رسیدگی به محرومان فراموش شود و ثروت ها در یک قطب اجتماع جمع شود، اکثریتی محروم و بینوا به وجود می آیند. دیری نخواهد گذشت که انفجاری در اجتماع، نفوس و اموال سرمایه داران را در آتش خواهد سوزاند. بنابراین، انفاق پیش از اینکه به حال محرومان مفید باشد، به نفع سرمایه داران است و در حقیقت، تعدیل ثروت، حافظ ثروت است. امام علی علیه السلام می فرماید: «اموال خویش را با دادن زکات حفظ کنید».

در دید ابتدایی، انفاق مال، چیزی جز کم کردن مال نیست و این همان نظریه کوته بینانه شیطانی است، ولی با دقت بیشتر می بینیم که انفاق ضامن بقای اجتماع، تحکیم عدالت اجتماعی، سبب کم کردن فاصله طبقاتی و پیشرفت همگانی و عمومی است. مسلّم است که با پیشرفت اجتماع، افرادی که در آن زندگی می کنند، در رفاه و آسایش خواهند بود و این همان نظر واقع بینانه است.

در اسلام به مهمان داری و مهمان دوستی هم سفارش شده است و کوشش می شود تا در این محافل از بستگان نیازمند، ضعیفان و یتیمان دعوت بیشتر به عمل آید تا با نزدیک شدن دل ها به هم، گرسنگانی نیز سیر شوند. به همین دلیل امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شرکت فرماندارش در میهمانی بدون حضور فقیران اعتراض می کند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
مواسات و نماز، دو وسیله آزمایش شیعه
امام علی علیه السلام زیباترین صح*نه های مواسات را جلوه بخشید تا آنجا که این ویژگی را یکی از دو میزان آزمایش شیعه معرفی فرمود:

شیعه مرا به دو ویژگی بیازمایند: محافظت بر وقت های نماز و مواسات به مال با برادران خود. پس اگر این گونه نباشند، از آنها دوری کن.

آن حضرت، کسانی را که اهل مواسات، مساعدت و دستگیری و غمخواری با یکدیگر نباشند، پیروان حقیقی خود ندانسته است و به «نوف» می فرماید: «ای نوف! درهمی و درهمی و جامه ای و جامه ای و گرنه، نه (شیعه نیستند)».

آنان با یکدیگر در اموال و مایحتاج زندگی با برابری رفتار می کنند تا جایی که درهمی از آنِ خود و درهمی از آنِ برادر خود، جامه ای از آنِ خود و جامه ای از آنِ برادر دینی خود قرار می دهند. میزان پیوند پیروان حقیقی، در میزان عمل به تکامل و همیاری یکدیگر است. امیر مؤمنان علی علیه السلام در دوران حکومت خود بر پیرمردی درمانده گذشت که گدایی می کرد. امام با دیدن آن صح*نه پرسید: این چه وضعی است؟ گفتند: ای امیر مؤمنان، او فردی نصرانی است. امام فرمود: تا زمانی که جوان بوده، از او کار کشیده اید و اینک که پیر ودرمانده شده است، رها و طردش کرده اید. مخارج او را از بیت المال بپردازید و تأمینش کنید!

امام علی علیه السلام در پی آن بود که سطح زندگی متناسب با مقتضیات روز را برای مردم تضمین کند. بر این اساس، چنین نامه ای به قُثَم بن عباس، فرماندار خود در مکه نوشت:

اموالی که در نزد تو گرد آمده و مربوط به خداست، به دقت در مصرف آنها بنگر و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگانی برسان که در محل هستند. آنچنان که به طور صحیح به دست فقیران و نیازمندان برسد و مازاد آن را نزد ما بفرست تا میان کسانی که در اینجا هستند، تقسیم کنیم.

واپسین کلام
رفتار علی علیه السلام با یتیمان و محرومان، الگویی برای همه دولتمردان، مسئولان و شیعیان و آزادمردان است. در حقیقت، آن حضرت با عمل خویش، حجت را بر ما تمام کرده است. هماره درد بی سرپرستی و نداری مردمان محروم جامعه، شرر به جان دردمند مولا می زد و حتی تا واپسین ثانیه های حیات نیز به فکر محرومان بود. آن بزرگوار در واپسین کلام خویش نیز دغدغه خود را آشکار ساخت آن گاه که فرمود: «خدا را درباره یتیمان در نظر بگیرید، مبادا د*ه*ان های آنها از گرسنگی بسته بماند».

پس از سفارش در مورد یتیمان، به ناگاه قلب مهربان علی علیه السلام که هم راز چاههای کوفه بود، از تپش ایستاد و دیدگان خار گرفته و حلقوم فرو رفته اش راحت شد، ولی د*اغ دوباره بی پدری بر قلب یتیمان و درد فقر و بی پناهی بر جبین محرومان نشست. اینک این ماییم و آخرین سفارش مولا. ما هستیم و به دوش گرفتن انبان زمین مانده یتیمان و محرومان و شب گردی کوی مستمندان و اثبات ارادت و علاقه مندی به پدرمحرومان.

;همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس;که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
همزیستی
1ـ اسیران
صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، مردمانِ خفته در مسجد را برای نماز صبح بیدار می کرد. چون پسر ملجم شمشیرش را بر فرق حضرت فرود آورْد، امام به زانو درآمد. چون به هوش آمد، به پسرانش ـ حسن و حسین ـ فرمود:

این اسیر را در بند نگه دارید. غذایش بدهید وسیرابش کنید و اسارتش نیکو باشد.

به پسرش امام مجتبی(علیه السلام) فرمود:

پسرم! بر اسیرت مهربان باش و به او مهر بورز. نیکی کن ودلسوز باش... .

[سپس از هوش رفت] چون به هوش آمد، امام مجتبی کاسه ای از شیر به لبانش نزدیک کرد. اندکی از آن را نوشید و سپس کنار زد و فرمود: «آن را نزد اسیرتان ببرید». سپس به ایشان فرمود:

پسرکم! به حقی که بر گردنتان دارم، جز غذا و نو*شی*دنی پاکیزه ای که می خورید ومی نوشید، به او ندهید. تا هنگامی که چشم از این جهان فرو می پوشم، با او نرمی کنید. از آنچه می خورید، به او بخورانید و از آنچه سیراب می شوید، به او بنوشانید... .



2ـ اقلیت های دینی


روزی در سفری پیاده، با غیر مسلمانی همسفر شد. غیر مسلمان از او پرسید: کجا می روی ای بنده خدا؟ پاسخ داد: «کوفه». چون بر سر دو راهی رسیدند، همان راهی را رفت که غیر مسلمان می رفت. مرد علت را پرسید. امام فرمود: اوج [همسفری و] همنشینی آن است که انسان چند قدمی دوستش را بدرقه کند. پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) به ما چنین فرمانی داد.

مرد پرسید: [واقعاً] رسول خدا [چنین] گفت؟

ـ بله.

ـ کسی که او را پیروی کند، کارهای نیک او را پیروی کرده است. من به اسلام گواهی می دهم.

مرد مسلمان شد و به دنبال امام رهسپار شد.

روزی پیرمرد نابینایی را دید که دست به گدایی دراز کرده است. پرسید: این پیرمرد کیست؟ گفتند: مردی مسیحی است. از کار افتاده و گدایی می کند.

ـ تا زمانی که پیر و ناتوان نشده بود، از او کار کشیدید، اینک [که به این حال و روز افتاده] نیکی خود را (خیر خود را) از وی بازداشته اید؟ از بیت المال خرج او را بپردازید.

ابراز تأسف تلخِ امام (علیه السلام) برای ربودن خلخال [= پایبند]، گردنبند و گوشواره زنی غیر مسلمان از سوی غامدی ـ فرمانده سپاه معاویه ـ نشانه دغدغه های ایشان در حفظ حقوق غیر مسلمانان بود.

استاندار امام در سرزمین فارس، مردی بود به نام عمر، پسر ابی سلمه ارحبی. در آن جا زرتشتیان بسیار بودند و استاندار با آنان خوشرفتاری نمی کرد. خبر به حضرت رسید. نامه ای نکوهشگرانه به او نوشت: «دهقانان شهر تو، از درشتخویی و سخت دلی ات شکایت کرده اند که ایشان را تحقیر می کنی و بر ایشان ستم روا می داری. نگریستم و دیدم که آنان هنوز مشرک اند و ... چون در پناه اسلام اند، نشاید که آنان را برانی یا بر ایشان ستم روا داری.»

اقلیت های دینی، همانند مسلمانان اجازه داشتند در کشورهای اسلامی، «مطب» دایر، و مردم را «ویزیت» کنند. این آزادی حرفه و رجوعِ به متخصص، چنان در جامعه متدینِ آن زمان امری عادی بود که پس از ضربت خوردنِ امام، طبیبی یهودی و بسیار متخصص به نام اثیر ـ پسر عمروِ هانی سلونی ـ را بر بالین وی آوردند.

در نامه ای از مأموران مالیاتی اش می خواهد: به مالِ هیچ یک از مردم ـ خواه مسلمان و خواه نامسلمانِ دارایِ پیمان ـ دست* د*رازی نکنند.

روزی زره گمشده خویش را در دست مردی یهودی دید. فرمود: «این زره، مال من است». یهودی انکار کرد و گفت: «زره در دست من است، شما که ادعای مالکیت آن را داری، باید دلیل بیاوری.»

چون حضرت شاهدی بر گفتار خود نداشت، شریح، قاضی محکمه کوفه، به نفع یهودی حکم صادر کرد. یهودی، با مشاهده همسانی امام با دیگر قشرهای جامعه و حتی یک فرد غیرمسلمان، در برابر قانون، گفت:

«او راست می گوید. زره مال اوست و در جنگ صفین، از اسبی خاکستری رنگ بر زمین افتاد و من آن را برداشتم.» مرد، مسلمان شد. امام بدو فرمود: «اینک که مسلمان شدی، زره را به تو بخشیدم.»

در این رخداد تاریخی، استقلال قاضی را نیز به خوبی می توان دید. آنچه بر شگفتی آدمی می افزاید، آن است که این مسأله زمانی رخ داد که امام خلیفه مسلمانان و حاکم بر حدود پنجاه کشور اسلامی فعلی بود. دانشمندان پیشین و معاصر اهل سنت نیز این واقعه را در کتاب خویش آورده اند.



3ـ بانوان


به بانوان سلام می کرد، اما خوش نمی داشت به زنان جوان سلام کند و می فرمود:

بیم آن دارم که از صدایشان خوشم بیاید و گناهی که از این راه بر من بنویسند، بیش از پاداشی باشد که در جست و جوی آن هستم.

جز بزرگوار به زن احترام نمی کند و جز فرومایه به وی توهین نمی کند.

در نامه ای خطاب به پسرش امام مجتبی(علیه السلام)، از وی می خواهد: کاری را که فراتر از توانایی زن است، بر عهده اش نگذار؛ چرا که زن، [همانند] گل [دارای روح و جسمی لطیف، تُرد و شکننده] است... .

بهترین بانوان شما، بانوان سهل گیرِ نرم خو و سازگارند.

از مشورت با هر زنی بپرهیز؛ مگر با زنی که به تجربه نشان داده دارای اندیشه ای بلند است.

با بانوان [محرم و همسرانتان] خوش گفتار باشید، تا آنان نیز خوش رفتار شوند.

زنان نزد شما، امانت یزدانند؛ پس به آنان زیان نرسانید و [در مشکلات] تنهایشان نگذارید.



4ـ بردگان


خود می فرمود: [در تقسیم غنائم جنگی] کنیزی با پسرش سهم من شد. تصمیم گرفتم خودش را بفروشم و پسرش را نگه دارم. پیامبر (صلی اللّه علیه وآله) به من فرمود: یا هر دو را بفروش، یا هر دو را نگه دار.

مردی بینی برده اش را بریده بود. امام در قضاوت خود، برده را آزاد و سَرورش را مجازات کرد.

می فرمود: کسی که عضوی از اعضای برده اش را بریده باشد، ما برده را آزاد و سَرورش را به شدت مجازات می کنیم.

مردمان را تشویق به آزادی بردگان می کرد:

کسی که برده ای مسلمان را آزاد کند، خداوند برای هر عضوش، عضوی از او را از آتش دوزخ می رهانَد.



5ـ بیماران


وقتی به دیدن بیمار می رفت و بر بالینش می نشست، برای بهبود او دست به دعا برمی داشت.

از مردم می خواست بیماران خود را با دادن صدقه مداوا کنند.

با بیان پاداش های عیادت، مردم را تشویق می کرد به بیماران سرکشی کنند: هرگاه مؤمن از مؤمنی عیادت می کند، هفتاد هزار فرشته بر او درود می فرستد تا برگردد.

زمانی که کسی برای عیادت دوستش حرکت می کند، همچنان در رحمت خداوند است. هنگامی که مرد بر بالین بیمار می نشیند، مِهر پروردگار او را فرا می گیرد.

بیشترین پاداش را برای عیادتی قائل بود که کوتاه ترین باشد.



6ـ خانواده


کانون خانواده را تا بدانجا محترم می شمرد که در نامه ای به رفاعه نوشت: مبادا درباره طلاق سخنی بگویی!

هر چه باعث گرمی این نهاد شود، تشویق می کرد، تا بدان حد که دانشمندان اسلامی «غذا خوردن مرد با همسرش» را مستحب برشمردند.

بی تبعیض، به مردان و زنان سفارش هایی می کرد تا آسمان زندگی شان هماره آبی و بی ابر کدورتی بماند:



الف ـ مردان


پیش از هر چیز، اهمیت همسر شایسته را به مردان گوشزد می کرد:

به کسی چیزی بهتر از همسر شایسته داده نشد، [همسری که] هرگاه شوهرش او را ببیند، شادمان شود؛ و هر زمان که شوهرش درکنارش نباشد، [اموال و شخصیت] او را حفظ می کند.

همسر همدل را یکی از دو عامل آرامش روانی می دانست.

به مردی که نزدش شتافته بود و از همسرش شکایت می کرد، فرمود: در تمام حالت ها با همسرت سازگاری کن و به نیکی معاشرت نما؛ تا زندگی ات با صفا شود.

از مردان می خواست بهترین همسر برای خانم هایشان باشند:

بهترین شما کسی است که برای همسرش بهترین باشد؛ و من برای خانواده ام بهترینم.

خود چنان همسر نمونه ای بود که وقتی رسول گرامی از دخترش پرسید:

همسرت را چگونه یافتی؟

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: خوب [یا بهترین] شوهر است

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
آراستگی


به مردان فرمان می داد: لباس هایتان را بشویید؛ موهایتان را اصلاح کنید؛ مسواک بزنید؛ خود را بیارایید؛ پاکیزه باشید. بنی اسرائیل چنین نکردند و در نتیجه، زنانشان آلوده دامن شدند.



آزار ممنوع!


هر مردی همسرش را با زبانش بیازارد، خداوند والا نه سخنی از او می پذیرد، و نه عدالت ورزی اش را، و نه نیکوکاری اش را تا همسرش را خرسند کند؛ گرچه روزها روزه گیرد و شب ها به نماز ایستد و برده ها آزاد کند... و [چنین مردی] از نخستین افرادی است که وارد دوزخ می شود.



تأمین اقتصادی


امام صادق (علیه السلام) می فرماید: اگر مردی مخارج همسرش را پرداخت نمی کرد، امام او را ناگزیر می کرد به وظیفه اش عمل کند.

زهدی که از امام (علیه السلام) سراغ داریم، تنها در مورد خودش بود که رهبری جامعه اسلامی را به عهده داشت، این ساده زیستی، برای خانواده اش نبود [گرچه آنان حق نداشتند اشرافی زندگی کنند]. از همین روی، اباصباح از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: می توان کودکان را با طلا آراست؟ حضرت می فرمایند: [آری] شیوه امام علی چنین بود که فرزندان و زنانش را با طلا و نقره [در حد معقول] می آراست.



تاب آوردن اخلاق بد همسر


آگاه باشید! هر مردی بداخلاقی همسرش را تاب بیاورد، خداوند پاداش سپاسگزاران را به وی عطا خواهد کرد.



عدالت ورزی


خود آینه عدالت بود: هنگامی که دو همسر داشت، روزی که نوبت یکی از آن ها بود، در خانه همسر دیگرش وضو نمی گرفت.

درباره مردی که یک یا سه همسر داشت و اینک با دوشیزه ای ازدواج کرده بود، فرمان داد: چون با دختری ازدواج کند، هفت شب نزد او بمانَد؛ پس اگر با بیوه ای ازدواج کند، سه [شب] بماند؛ سپس به تساوی میان همسرانش رفتار کند.

درباره مردی که چند همسر داشت و به سفر رفته بود، فرمود:

وقتی برگشت، نزد همسری برود که نوبت او بود.



غیرت ورزی بی جا


به مردان توصیه می کرد: از حساسیت و تعصب بی جا دست بکشند؛ زیرا درستکار را بیمار [دل] و پاکدامن را به بدگمانی می کشاند.



کمک در کارِ خانه


پاداش های شگفت انگیزی از زبان رسول گرامی (صلی اللّه علیه وآله) درباره کمک مرد در خانه نقل شده است. بر همین اساس، امام نیز در خانه هیزم می شکست، آب می آورْد و جارو می زد.



وفای به عهد و شرط


کسی که به شرطی برای همسرش پای بند شده است، باید آن را انجام دهد... مگر شرطی که حرام را حلال یا حلال را حرام کند.



ب ـ زنان
مهریه مناسب



می خواست مهریه را سنگین در نظر نگیرند؛ زیرا آن را سبب ایجاد «دشمنی» می دانست.



آزار ممنوع!


هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، خداوند بلند پایه نه سخنی از او می پذیرد و نه عدالتی، نه نیکوکاری و نه عملی، تا همسرش را راضی کند؛ گر چه [آن زن] روزها روزه گیرد و شب ها نماز برپا دارد و بنده ها آزاد کند... و از نخستین افرادی خواهد بود که به دوزخ گام می نهد.

می فرمود: از پیامبر شنیدم که می گفت: هر زنی به ناحق از همسرش کناره گیرد، در رستاخیز با [خودکامگانی چون [فرعون، هامان و قارون در پایین ترین طبقه از آتش محشور می شود؛ مگر آن که توبه کند و برگردد.

آگاه باشید! هر زنی که با [مشکلات اقتصادی] همسرش همراهی نکند و او را به آن چه در توانایی او نیست، وادارد، خداوند [هیچ] نیکی از او نپذیرد و [روز رستاخیز] پروردگار را در حالی ملاقات خواهد کرد که از او خشمگین است.



خوشبویی


زنِ مسلمان باید خود را برای همسرش خوشبو کند.



نیکو همسرداری


نیک همسرداری را جهاد زن می شمرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
زیباترین برخورد با اقلیت های مذهبی
ـ روزی حضرت علی(ع) با یک مسیحی همسفر بودند. بعد از مسافتی، آن مسیحی گفت که مقصد من فلان شهر است و حضرت علی(ع) نیز فرمودند که مسیر من به کوفه است. پس از طی مسافتی به دو راهی کوفه رسیدند. مرد مسیحی از حضرت جدا شد و به راه خود رفت و مشاهده کرد که حضرت علی(ع) به راه کوفه نرفت و به دنبال او می آید. او با تعجب پرسید مگر شما به کوفه نمی روید؟ حضرت پاسخ دادند: بله من به کوفه می روم، ولی می خواهم شما را تا مسافتی بدرقه کنم؛ زیرا این دستور رسول خدا(ص) است. مرد مسیحی که تحت تأثیر این رفتار قرار گرفته بود، مسلمان شد.

ـ در زمان حکومت حضرت علی(ع) زره آن حضرت گم شد. پس از مدتی آن را نزد مردی مسیحی یافتند. حضرت علی(ع) برای بازپس گرفتن زره با آن مسیحی نزد قاضی رفتند. حضرت فرمودند: این زره متعلق به من است. نه آن را فروخته ام و نه به کسی هدیه داده ام و حالا آنرا پیش این مرد پیدا کرده ام. قاضی گفت: شما ناچارید که برای ادعای خود شاهدی بیاورید. حضرت لبخندی زد و فرمودند: شما درست می گویید، اما من شاهدی ندارم. قاضی به نفع آن مرد مسیحی حکم صادر کرد. آن مرد پس از مدتی، برگشت و در حالی که به شدت تحت تأثیر رفتار حضرت قرار گرفته بود، گفت: این زره متعلق به حضرت علی(ع) است. پس از آن، ایمان آورد و مسلمان شد. او به جمع یاران حضرت پیوست و در جنگ نهروان نیز در رکاب ایشان جنگید.

ـ تعدادی از لشکریان معاویه به یکی از شهرهای تحت قلمرو حکومت حضرت علی(ع) حمله کردند و در طی جنایات خود، به زنی یهودی نیز حمله کردند و زیورآلاتش را به سرقت بردند. آن حضرت به شدت ناراحت شدند و یاران خود را شدیدا ملامت کردند و به شکوه فرمودند: اگر کسی از این حادثه دردناک بمیرد، جای تعجب نیست.

زیباترین رفتار با جوانان
روزی علی(ع) با غلام جوان شان، قنبر به بازار رفتند و دو پیراهن خریدند، یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم. سپس به قنبر فرمودند: پیراهن سه درهمی را تو بردار. او گفت: مولای من، سزاوار است که شما لباس بهتر را بردارید. حضرت فرمودند: تو جوانی و مثل جوانان دیگر، به زیبایی علاقه داری. از آن گذشته من از خدای خود شرم دارم که لباسم از لباس تو بهتر باشد.

زیباترین سفارش به فرزند
حضرت علی در نامه ای خطاب به فرزند گرامی شان امام حسن(ع) می فرمایند: پسرم به کسی اعتماد و تکیه کن که تو را آفریده است و به تو روزی داده و کامل کرده است. باید او را عبادت کنی. به او توجه داشته باشی و از او بترسی.

ـ روی آوردن به قرآن: آنچه پدر مهربان ات را به تربیت تو واداشته، این است که در آستانه ورود به جامعه و زندگی ای و نیّت پاک و روح صافی داری. صلاح دیدم که در تربیت تو، از تعلیم قرآن و توضیح مطالب آن شروع کنم.

ـ ایجاد ارتباط با خداوند با دعا: دعا کلید گنج های خداوند است. هرگاه که بخواهی، می توانی با دعا کردن درهای نعمت خداوند را بازکنی و از باران رحمت اش بهره بری.

ـ نگه داشتن دوستان خوب: اگر دوست خوبی بخواهد از تو جدا شود، تا می توانی ـ حتی اگر برای تو زحمت داشته باشد ـ در نگه داشتن او بکوش و دوستی را با مهربانی و نزدیک شدن بیشتر به او حفظ کن. اگر او تندی کرد، تو رفتار نرم و خوشی داشته باش.

زیباترین رفتار در مقابل دشمنان
ـ در جنگ صفین، برخی از سپاهیان امیرالمؤمنین(ع) به معاویه و لشکریانش ناسزا می گفتند. حضرت از این کارشان ناراحت شدند و فرمودند: من از این بدگویی شما ناخرسندم. شما می توانید به جای فحش دادن، چگونگی کردار و رفتارشان را بیان کنید و شرح دهید. در آن صورت گفتارتان مؤثرتر و موعظه تان رساتر است. به جای ناسزاگویی از خدا بخواهید که شما و آنان را نگه دارد و بین تان صلح و صفا برقرار کند و آنان را از گمراهی نجات دهد و حق را به آنان بشناساند.

ـ حضرت علی(ع) نه تنها با تمام دوستان و دشمنان شان، به عدالت رفتار می کرد، حتی با قاتل خود نیز از روی انصاف و عدالت حکم کردند و فرمودند: اگر بر اثر این ضرب مُردم، در برابر ضربه قاتلم فقط یک ضربه بزنید و مبادا اعضای ب*دن اش را ببرید. حضرت علی(ع) در کمال بزرگواری، فرزندان شان را به آرامش دعوت کردند و از آنها خواستند که با ابن ملجم ملعون، برخوردی مناسب و انسانی داشته باشند، به او آب و غذا بدهند و از آزار و شکنجه او بپرهیزند.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
زندگی خصوصی علی علیه السلام
علی علیه السلام هنگامی که در کوفه زندگی می کرد مخارج و مصارف خانواده اش را از درآمد باغ هایی که در مدینه با دست خود آن ها را آباد کرده بود، می دادند. او مقداری سویق در کیسه ای می گذاشت و سر آن را مُهر می کرد، تا کسی آن را باز نکند و چیزی بر آن نیافزاید و بعد از همان سویق میل می فرمودند. «عقبة بن علقمه» گوید: خدمت علی علیه السلام رسیدم، مشاهده کردم در نزد آن حضرت دوغ ترشی گذاشته اند، و من از دیدن آن ناراحت شدم، دوغ ترش و نان خشکی که در کنار آن بود، مرا ناراحت کرد، عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما این گونه غذا می خورید؟

علی علیه السلام فرمود: من رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را مشاهده کردم که نان خشک تر از این را میل می فرمودند، و درشت تر از لباس مرا در بر می نمودند، و اگر از آن حضرت پیروی نکنم، می ترسم به او نرسم.

«سوید بن غفله» گوید: خدمت علی علیه السلام رسیدم در حالی که در دارالامارة بودند، در مقابل آن جناب، ظرفی پر از شیر بود که من اثر ترشی را در آن دیدم و یک گرده نان جو هم در دست داشتند که من پوسته های جو را در آن می دیدم، او نان خشک را گاهی با زانوی خود پاره می کردند و می خوردند.

در این هنگام کنیزشان، فضّه آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد، گفتم: ای فضه! شما از خداوند نمی ترسید و با این پیرمرد چنین رفتار می کنید، شما جوها را خوب نرم نمی کنید و پو*ست آن ها را نمی گیرید. فضه گفت: ما نمی خواهیم نافرمانی کنیم، ایشان از ما خواسته اند، همین گونه بر ایشان نان تهیه کنیم.

در بازار

علی علیه السلام وقتی وارد بازار می شد، می فرمود: ای اهل بازار! از خداوند بترسید و از سوگند خودداری کنید. سوگند، کسب و کار را فاسد می کند و برکت را از بین می برد، تاجر از بدکاران است مگر آن گاه که به حق عمل کند، و حق را ادا نماید، درود بر شما باد. «نعمان بن سعد» گوید: علی علیه السلام به طرف بازار می رفت و تازیانه هم برمی داشت و می فرمود: بار خدایا! به تو از فسق و گناه و شرّ بازار پناه می برم.

ابوذر از زبان علی علیه السلام
علی علیه السلام می فرمود: «بوذر» زیاد سؤال می کرد، گاهی به سؤالات او پاسخ داده می شد و گاهی هم جواب سؤالات خود را دریافت نمی کرد. ابوذر مردی شجاع و نسبت به دین خود حریص بود و در به دست آوردن علم هم حرص می ورزید، و قاطعیت از خود نشان می داد.

سلمان از زبان علی علیه السلام
وقتی از علی علیه السلام خواستند از «سلمان» برای ما سخن بگو، فرمودند: آیا در میان شما کسی مانند لقمان حکیم هست؟ سلمان، مردی بود از خاندان ما، او دانش گذشتگان و آیندگان را فراگرفت، و کتاب های نخستین را با کتاب های واپسین قرائت کرد، سلمان دریایی است که هرگز خشک نمی گردد.

سؤال محمد بن ابی بکر از علی علیه السلام
«محمد بن ابوبکر» از طرف علی علیه السلام به حکومت مصر رسید، او از مصر از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید که گروهی از زنادقه در مصر هستند که آفتاب و ماه را پرستش می کنند، و در آنجا گروهی هستند که غیر از آفتاب را عبادت می نمایند و نیز کسانی می باشند که از اسلام برگشته اند. امیرالمؤمنین علیه السلام بر او نوشتند: اگر زنادقه مدعی اسلام می باشند باید کشته شوند، و اگر مسلمان نیستند کاری به آن ها نداشته باشید، هرچه را که می خواهند عبادت کنند.

رفتار علی علیه السلام با والی فارس
علی علیه السلام «منذر بن جارود» را والی فارس کرد، او مقداری از اموال خراج را برای خود برداشت. راوی گوید: آن مال چهارصد هزار درهم بود، علی او را حبس کرد، یکی از یاران علی علیه السلام از او شفاعت کرد و کارهای او را اصلاح نمود و علی هم او را از حبس آزاد ساخت.

جدا شدگان از علی علیه السلام
«ابوذر» روایت می کند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرکس مرا ترک کند، خداوند را ترک گفته و هرکس علی را ترک گوید، مرا ترک گفته است.

عیب جوئی عمروعاص از علی علیه السلام
یکی از کسانی که از علی علیه السلام عیب جویی می کرد، «عمروبن عاص» بود. راوی گوید: به علی علیه السلام اطلاع دادند که ابن عاص از او انتقاد می کند و او را در نزد مردم شام مورد نکوهش قرار می دهد.

امیرالمؤمنین علیه السلام بالای منبر رفتند و بعد از حمد خداوند چنین فرمودند: تعجب دارم از فرزند «نابغه» که در نزد شامیان مرا متهم به شوخی و مزاح می کند، او می گوید: من مردی هستم اهل تفریح و بزم و همواره به بازی و وقت گذرانی و خوشی می گذرانم.

به خدا سوگند او خود می داند که دروغ می گوید، و با گمراه کردن مردم مرتکب گناه می شود، آیا عمروبن عاص فکر مرگ و قیامت نمی کند، و از حساب و کتاب واهمه ندارد، و از عذاب خداوند نمی ترسد، و بدترین گفتار دروغ می باشد. خداوند چهره او را سیاه کند و هلاکش سازد.

عاقبت فرمانده سپاه معاویه
«بسر بن ارطاة» از فرماندهان سپاه معاویه، عامل اصلی ناامنی در شهرهای مکه، مدینه، کوفه، یمن و دیگر مناطق بود. او به شهرهای تحت حکومت علی علیه السلام حمله می کرد و عده زیادی را به قتل می رساند و خانه ها را آتش می زد.

علی علیه السلام بُسر را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! او بسر دین خود را در به دنیا فروخت و مرتکب محرمات شد و طاعت مردی فاجر را بر طاعت تو ترجیح داد، بار خدایا! قبل از اینکه جان او را بگیری عقل او را سلب کن. بُسر بعد از این دیوانه شد. و پیوسته هذیان می گفت و شمشیر خودرا می خواست.

خویشاوندانش برای او شمشیری از چوب درست کرده بودند، او هرگاه شمشیر خود را طلب می کرد آن شمشیر چوبی را برای او می آوردند، او به اندازه ای شمشیر را بر زمین می کوبید که از حال می رفت. هنگامی که به حال می آمد، باز شمشیر را می خواست. و او هم چنان بود تا آن گاه که جان سپرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا