رنگ سبز مناطق رسمیت زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمینهایی که فارسیزبانان مهاجر در آن اسکان دارند.
زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد. و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آن را آسیبپذیر نمیکند. فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود. به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسیزبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.یا نقل میکنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند و عثمانی داشتهاست؛ و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بودهاست و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و بهطور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بودهاست.
گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده» ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. بهطوریکه تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست.حتی برخی کلمات در زبان اردو، فارسی ماندهاند، در حالی که در فارسی ایران، عربی آنها استفاده میشود. (نظیر «حمله انتحاری» که در اردو به آن، «خودکش حمله» گفته میشود)
این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکلگیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند.».
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.
زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی میآموزند.
از زبان فارسی واژههای زیادی در دیگر زبانها به وام گرفته شدهاست. شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست. فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است.دامنه واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایره لغات بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود.
امروزه بهجز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون بیبیسی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچهوله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بینالمللی چین،العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند. و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند، و فارسی از زبانهای قابل انتخاب در گوگل، جیمیل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی همچنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاههای اصلی جهان به عنوان رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه میشود و بسیاری از دانشگاهها نشریاتی به فارسی یا دربارهٔ زبان فارسی دارند.
زبان فارسی
زبان نیاایرانی (۱۵۰۰ پیش از میلاد)
زبانهای ایرانی غربی
زبان فارسی باستان (۵۲۵ - ۳۰۰ پیش از میلاد)
خط میخی هخامنشی
زبان پارسی میانه (۳۰۰ پیش از میلاد - ۸۰۰ میلادی)
خط پهلوی • خط مانوی • خط اوستایی
زبان فارسی (از ۸۰۰ میلادی)
الفبای فارسی • الفبای تاجیکی
زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبانهای ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان بازمیگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش میکنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست.
خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته میشد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.
زبان فارسی به عنوان یکی از گویشهای قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمینهای گستردهای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آنزمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالتهای صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند.
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تأثیرات گوناگونی از زبان پا*ر*تی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر قشرها مردم شد.
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شدهاند: پا*ر*تی، فارسی میانه و یونانی. پا*ر*تی زبان فرمانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پا*ر*تی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پا*ر*تی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان فارسی نوشته شدند.
آرتور کریستنسن، ایرانشناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.
با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جانشین زبان بلخی شد و به علت اینکه دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.
در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پا*ر*تی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و…) تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیدهشد.
بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پا*ر*تی را در خود جذب کردهبود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» بهکار رفت.
در سده هفتم میلادی زبان فارسیزبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسیزبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پا*ر*تی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسیزبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شدهبود.
بر اثر این روندها، زبان پا*ر*تی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.