انجمن رمان نویسی | تک رمان
انجمن تک رمان...انجمن رمان نویسی تک رمان با ارائه محیطی امن و صمیمی فعالیت خود را در راستای ترویج کتابخوانی آغاز کرده است.
forum.taakroman.ir
واژه ي اخلاق و علم اخلاق ، مانند بسياري واژه هاي حوزه ي معرفت و انديشه ، معاني مختلف دارد ؛ گاه بر زندگي نيک ، زماني برگونه ي زيستن ،موقعي بر بايدها و نبايدهاي زندگي ،گاهي بر مجموعه اي از قواعد و اصول که آدميان را در زندگي به کارمي آيد ،وقي برحالت دروني و صفات روحي و زماني برافعال و رفتارانسان دلالت مي کند .
درنگاهي کلي ،دردانش اخلاق ،کوشش بر آن است تا به اين دو پرسش ،پاسخ داده شود :
1 ـ براي انسان ،«خوب »کدام است ؟
2ـ آدميان چگونه بايد عمل کنند ؟
استاد شهيد مطهري (ره) مي نويسد :« معمولاً درمورد علم اخلاق مي گويند : اخلاق عبارت است از علم چگونه زيستن يا علم چگونه بايد زيست ، يا مي گويند : اخلاق به انسان پاسخ دهد که زندگي نيک براي انسان کدام است و آدميان چگونه بايد عمل کنند » (1)
روشن است که سرچشمه اختلاف در معناي مفاهيم اخلاقي و تفسيرهاي متفاوت از آنها را بايد در جهان شناختي و انسان شناسي جستجو کرد .
به دليل آنکه علم اخلاق ، افزون بر دانش نظري ، بر رفتار و اعمال نيز نظر دارد و به گونه اي با سرنوشت انسان گره خورده است و درسازمان دهي و سامان بخشي زندگي انسان نقش بسيار مهمي دارد ، فرهيختگان ،آن را اکسير اعظم شمرده ، نخستين گام زندگي را بر اين دانش بنا نهاده اند و در طول تاريخ همواره ، بدان به ديده ي تکريم و احترام نگريسته ، آن را معياري براي کمال انسان دانسته اند . به همين دليل ، از ديرزمان ،ضرورت بحث از خودشناسي و خودسازي،همراه با شناخت هستي ، براي انسان ها مطرح بوده است . اديان آسماني نيز به صورت ويژه ،براين شناخت تاکيد داشته ، معرفت نفس را « سودمندترين معارف » معرفي کرده اند ، زيرا رهايي از وهم ، پندار باطل و پوچي در زندگي و رسيدن به حقيقت ، هويت واقعي ، معناداري و هدفمندي ، مرهون دانش اخلاق است ؛ اما نکته اي که ذهن انديشمندان را به خود معطوف داشته ، به گونه اي که نمي توان به آساني از کنارآن گذر کرد ، اين است که تشخيص ارزش و تعيين ملاک آن در رفتارها چگونه است ، زيرا تفاوت اصلي ميان فعل طبيعي و فعل اخلاقي ، در ارزشي دانستن ،ستايش پذيري و تحسين آفرين بودن آن است ؛اما اينکه معيار و ملاک تشخيص ارزش چيست و با چه شاخصي مي توان ، به داوري يک عمل نشست ، چيزي است که معرکه ي آراي فيلسوفان طول تاريخ واقع شده و بنياد نظام هاي اخلاقي را طراحي کرده است .
واژه ي « خوب » نيز کاربردهايي نسبتاً متفاوت دارد . ممکن است کسي ، چيزي ، را خوب بنامد ؛ به اين دليل که وسيله ي کافي يا لازم براي رسيدن به يک غايت است ؛ مانند کسي که مي گويد : « خوب است که سالي دو بار به دندانپزشک مراجعه کنيم » «خوب » در اين نگاه ، به گونه ي عارضي يا به لحاظ ابزاري يا يک وسيله ديده شده است . ثروت و خيرهاي مادي جز براي شخص خسيس ،تنها به اين معنا خوب است .
آثار هنري و موجودات برخوردار از زيبايي طبيعي را نيز مي توان خوب ناميد ؛ به اين معنا که آنها خوبي دروني دارند . گاه نيز مي گوييم که اشياء به عنوان غايات ، ذاتاً خوب ،مطلوب يا ارزشمندند و گاه زندگي سعادتمندانه را خوب مي دانيم ؛ يعني رفتارهاي که به دلايل اخلاقي ، داراي ارزش هاي اخلاقي هستند ، در برابر زندگي غيراخلاقي ،خوب شناخته مي شود . پس گاهي مبناي داوري ارزش ها فايده است ؛ يعني اشياء به دليل مفيد بودنشان براي يک مقصود ،خوب هستند وگاهي بر اساس ارزش هاي عارضي ، يعني براي نيل به هدف ، خوب شناخته مي شوند و زماني ارزش ها منشاء اثر بودن در حيات و گاه ارزش هاي نهاني ،خوب خوانده مي شوند . (2)
کانت نيزدرنگاه به اين مسئله مي نويسد :« نخستين پرسش اين است که چه چيزي موجب مي شود که شخص اخلاقاً خوب باش ؟ »وي معتقد است ، خوبي به نيات و اراده ي انسان ها بستگي دارد ؛ازاين رو پرسش بعدي را اين گونه مطرح مي کند : « چه قسم نيتي موجب مي شود که شخص اخلاقاً خوب باشد ؟ » وي معتقد است ، کسي که اخلاقاً نيت خير دارد ،حتماً بايد به انگيزه تکليف عمل کند . (3)
برخي نيز مفهوم خوب و بد را بيان کننده ي ر*اب*طه ي ميان شخص انديشمند و شيء مورد جستجو مي دانند ؛اگر ر*اب*طه دوستانه باشد ، آن شيء را خوب مي خوانيم و اگر ر*اب*طه با نفرت همراه باشد، آن را بد مي ناميم و اگر ر*اب*طه نه گونه ي دوست داشتن و نه در صورت نفرت داشتن باشد ، آن شيء را نه خوب و نه بد مي شناسيم . بر تراند راسل معتقد است :«براي اينکه در اخلاق معياري کلي داشته باشيم ،بايد ريشه ي دوست داشتن را به دست آوريم که چرا انسان چيزي را دوست مي دارد و چرا چيزي را دوست نمي دارد ؟ » (4