البته گاه خارج از نظام اسباب و مسببات عادی و به اقتضای حکمت الاهی به گونه ای خارق العاده از روزی برخوردار می شوند؛ چنان که در قرآن دربارۀ حضرت مریم می خوانیم:
هر گاه زکریا به محل عبادت مریم وارد می شد، نزد او روزی ای می یافت.
در این گونه موراد خداوند برای آن که لطف خود را به بندگان شایسته و مطیع خود نشان دهد و دیگران نیز پند بگیرند، خارج از جریان عادی اسباب، عمل می کند. اما این موارد اندک است.
خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام فرمان می دهد که:
و شاوِرهُم فِی الامرِ فَاِذا عَزمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله إِنِّ الله یُحِبُّ المتَوَکِّلینَ. (37)
و در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
در جملۀ «فاذا عزمت فتوکل« نکاتی نهفته است که در پرتو آن ها، بحث روش تر می شود:
وقتی با مشورت، به نظر و رأی قاطعی دست یافتیم، نباید صد درصد به آن اعتماد کنیم؛ بلکه اعتماد ما باید به خدای سبحان باشد؛ یعنی بنده باید در تمام امور بر خدای متعال تکیه کند.
آیۀ شریفه بر این نکته دلالت دارد که توکل این نیست که انسان خود را، چنان که برخی از افراد نادان می گویند، مهمل گذارد؛ وگرنه امر به مشاوره، با توکل ناسازگار می بود، بلکه حقیقت توکل این است که آدمی، ضمن بهره برداری از اسباب ظاهری، در دل بر آن ها تکیه نکند و بر حضرت حق تکیه کند.
جملۀ پایانی آیه: «ان الله یحب المتوکلین»، آدمیان را به بازگشت به سوی خدای متعال و روی بر تافتن از تمام ماسوی الله ترغیب و تشویق می کند.
اسبابی که آدمی برای جلب منفعت به آن ها دست می یازد، بر سه گونه اند: مقطوع، مظنون و موهوم. اسباب مقطوع، عبارتند از چیزهایی که بر اساس حکمت و خواست خداوند، مسببات به آن ها وابسته اند. مثلاً طعام، سبب سیر شدن است. آدمی نباید به بهانه این که اهل توکل است دست به سوی غذایی که در برابر او گذاشته شده و به آن نیازمند است، دراز نکند و بگوید: شرط توکل این است که دست از سعی و کوشش برندارد و دست دراز کردن به سوی غذا، سعی و تلاش و حرکت است. همچنین جویدن غذا با دندان و بلعیدن آن، با برهم نهادن فک بالا بر روی فک پایین را نباید به بهانۀ توکل ترک کند. چنین کاری دور از عقل و منطق است و چنین کسی اهل توکل نیست. اگر آدمی در انتظار آن باشد که خدا بدون غذا او را سیر کند یا غذا و رساندن به معده او کند، دچار نادانی نسبت به سنت و قانون الهی شده است. همین طور اگر کشاورزی زمین را زراعت مکند و با دستاویز قرار دادن توکل، طمع داشته باشد که بدون کشت و کار، گندم و جو و برنج و … به بار آید، مفهوم توکل را درنیافته و از منطق قران فرسنگ ها به دور افتاده است.
اسباب مظنون، اسبابی هستند که غالباً مسببات بدون آنها به دست نمی آید و حصول امور بدون آنها بسیار بعید است؛ ماند کسی که بدون زاد و توشه از شهرها و ابادی ها و کاروان ها فاصله می گیرد و در بیابان ها و بادیه هایی ره می سپرد که کم تر کسی از آن ها عبور می کند. این، شرط توکل نیست؛ بلکه به همراه بردن زاد و توشه در بیابان خا روش خردمندان است و خللی به توکل آدمی وارد نمی سازد. اگر اعتماد او همچنان بر فضل خدای متعال باشد و نه بر زاد و توشه، اسباب موهوم، عبارتند از اسبابی که پدید آمدن مسببات از آنها، توهمی بیش نیست؛ مانند فال بد و طلسم وتعویذ و حرص زدن. کسی که این اسباب را فراهم می آورد، از دایرۀ توکل خارج است؛ زیرا عقلاً چنین چیزهایی را اسباب نمی دانند.
منابع و مآخذ :
1ـ قرآن کریم
2ـ استعاذه، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، انتشارات صبا، 1361.
3ـ اخلاق، سیدروح الله خمینی، نشر دانش موزه، چاپ اول تابستان 1382.
4ـ پندهای الهی محمد تقی مصباح یزدی انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی 1385
5ـ تردید و توکل، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، نشر تربیت شیراز، چاپ دوم، 1363.
6ـ توکل، حسین روحانی نژاد، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ دوم، 1386.
7ـ علم اخلاق محمدرضا جباران نشر هاجر 1386
8ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، انشارات ستاد اقامۀ نماز، چاپ اول زمستان 1379
هر گاه زکریا به محل عبادت مریم وارد می شد، نزد او روزی ای می یافت.
در این گونه موراد خداوند برای آن که لطف خود را به بندگان شایسته و مطیع خود نشان دهد و دیگران نیز پند بگیرند، خارج از جریان عادی اسباب، عمل می کند. اما این موارد اندک است.
خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام فرمان می دهد که:
و شاوِرهُم فِی الامرِ فَاِذا عَزمتَ فَتَوَکَّل عَلَی الله إِنِّ الله یُحِبُّ المتَوَکِّلینَ. (37)
و در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
در جملۀ «فاذا عزمت فتوکل« نکاتی نهفته است که در پرتو آن ها، بحث روش تر می شود:
وقتی با مشورت، به نظر و رأی قاطعی دست یافتیم، نباید صد درصد به آن اعتماد کنیم؛ بلکه اعتماد ما باید به خدای سبحان باشد؛ یعنی بنده باید در تمام امور بر خدای متعال تکیه کند.
آیۀ شریفه بر این نکته دلالت دارد که توکل این نیست که انسان خود را، چنان که برخی از افراد نادان می گویند، مهمل گذارد؛ وگرنه امر به مشاوره، با توکل ناسازگار می بود، بلکه حقیقت توکل این است که آدمی، ضمن بهره برداری از اسباب ظاهری، در دل بر آن ها تکیه نکند و بر حضرت حق تکیه کند.
جملۀ پایانی آیه: «ان الله یحب المتوکلین»، آدمیان را به بازگشت به سوی خدای متعال و روی بر تافتن از تمام ماسوی الله ترغیب و تشویق می کند.
اسبابی که آدمی برای جلب منفعت به آن ها دست می یازد، بر سه گونه اند: مقطوع، مظنون و موهوم. اسباب مقطوع، عبارتند از چیزهایی که بر اساس حکمت و خواست خداوند، مسببات به آن ها وابسته اند. مثلاً طعام، سبب سیر شدن است. آدمی نباید به بهانه این که اهل توکل است دست به سوی غذایی که در برابر او گذاشته شده و به آن نیازمند است، دراز نکند و بگوید: شرط توکل این است که دست از سعی و کوشش برندارد و دست دراز کردن به سوی غذا، سعی و تلاش و حرکت است. همچنین جویدن غذا با دندان و بلعیدن آن، با برهم نهادن فک بالا بر روی فک پایین را نباید به بهانۀ توکل ترک کند. چنین کاری دور از عقل و منطق است و چنین کسی اهل توکل نیست. اگر آدمی در انتظار آن باشد که خدا بدون غذا او را سیر کند یا غذا و رساندن به معده او کند، دچار نادانی نسبت به سنت و قانون الهی شده است. همین طور اگر کشاورزی زمین را زراعت مکند و با دستاویز قرار دادن توکل، طمع داشته باشد که بدون کشت و کار، گندم و جو و برنج و … به بار آید، مفهوم توکل را درنیافته و از منطق قران فرسنگ ها به دور افتاده است.
اسباب مظنون، اسبابی هستند که غالباً مسببات بدون آنها به دست نمی آید و حصول امور بدون آنها بسیار بعید است؛ ماند کسی که بدون زاد و توشه از شهرها و ابادی ها و کاروان ها فاصله می گیرد و در بیابان ها و بادیه هایی ره می سپرد که کم تر کسی از آن ها عبور می کند. این، شرط توکل نیست؛ بلکه به همراه بردن زاد و توشه در بیابان خا روش خردمندان است و خللی به توکل آدمی وارد نمی سازد. اگر اعتماد او همچنان بر فضل خدای متعال باشد و نه بر زاد و توشه، اسباب موهوم، عبارتند از اسبابی که پدید آمدن مسببات از آنها، توهمی بیش نیست؛ مانند فال بد و طلسم وتعویذ و حرص زدن. کسی که این اسباب را فراهم می آورد، از دایرۀ توکل خارج است؛ زیرا عقلاً چنین چیزهایی را اسباب نمی دانند.
منابع و مآخذ :
1ـ قرآن کریم
2ـ استعاذه، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، انتشارات صبا، 1361.
3ـ اخلاق، سیدروح الله خمینی، نشر دانش موزه، چاپ اول تابستان 1382.
4ـ پندهای الهی محمد تقی مصباح یزدی انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی 1385
5ـ تردید و توکل، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، نشر تربیت شیراز، چاپ دوم، 1363.
6ـ توکل، حسین روحانی نژاد، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ دوم، 1386.
7ـ علم اخلاق محمدرضا جباران نشر هاجر 1386
8ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، انشارات ستاد اقامۀ نماز، چاپ اول زمستان 1379
انجمن رمان نویسی | تک رمان
انجمن تک رمان...انجمن رمان نویسی تک رمان با ارائه محیطی امن و صمیمی فعالیت خود را در راستای ترویج کتابخوانی آغاز کرده است.
forum.taakroman.ir