• خرید مجموعه داستان های درماندگان ژانر تراژدی و اجتماعی به قلم احمد آذربخش برای خرید کلیک کنید
  • دیو، دیو است؛ انسان، انسان. هاله‌های خاکستری از میان می‌روند؛ این‌جا یا فرشته‌ای و یا شیطان. رمان دیوهای بیگانه اثر آیناز تابش کلیک کنید
  • رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید

رویداد ❁رویداد روز دختر❁

  • نویسنده موضوع .SARISA.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
جامعه خوب دخترانی خوب تربیت میکند
و دختران خوب، جامعه خوب را …
&%#( &%#( &%#( &%#( &%#(
بسم هو
:giggle:سلام و درود خدمت یکایک تک رمانی های عزیز علی الخصوص دختران تکِ، تک رمان.:giggle:
فردا ۳ تیر روز دختر و به مناسبت ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها نامگذاری شده.
اکثر کاربران تک رمان دختران عزیز هستن و میشه گفت این روز از اهمیت بالایی برخورداره به همین خاطر دوست داشتیم میمینت این روز رو کنار هم با یک رویداد جشن بگیریم و این بین کمی هم به مشکلات دختران اشاره بشه.
درسته روز دختر روز فرخنده‌ای هست؛ اما هر روزی با هدف خاصی نامگذاری میشه و چه هدفی مهم تر از بیان مشکلات دختران؟
همه ما دردای مشترکی داریم که هیچ کس جز خودمون نمیتونه درکمون کنه.

بر اساس آمار رسمی سازمان یونیسف، دختران در سراسر جهان با تبعیض‌های گوناگونی مواجه هستند:
  • ۳۴ میلیون دختربچه در سراسر جهان به آموزش ابتدایی دسترسی ندارند.
  • در سراسر جهان حدود ۲۰۰ میلیون دختر ختنه شده‌اند. هر سال سه میلیون دختر در کشورهای مختلف جهان در معرض خطر ختنه شدن قرار دارند.
  • دختران پنج تا ۱۴ سال در روز ۵۵۰ میلیون ساعت در خانه کار می‌کنند. رفت و روب، آشپزی یا حتی آوردن آب از چاه یا چشمه. ساعاتی که پسران پنج تا ۱۴ ساله صرف کارهای خانه می‌کنند، پنجاه درصد کمتر از دختران است.
  • هر سال ۱۲ میلیون دختر خردسال در نقاط مختلف جهان مجبور به ازدواج می‌شوند و در حال حاضر از هر پنج زن در جهان یکی زیر ۱۸ سال ازدواج کرده است.
  • بسیاری از این افراد مورد بدرفتاری روحی و خشونت ج*نس*ی همسران خود قرار می‌گیرند. دخترانی که زود ازدواج می‌کنند در سنین پایین به عنوان مثال در ۱۲ سالگی باردار می‌شوند و بسیاری از آنها به دلیل بارداری و زایمان تا پایان عمر از مشکلات سخت جسمی خود رنج می‌برند.
تازه اینا آمار جهانی هستن. بماند...
همه میدونن دردا خیلی خیلی خیلی خیلی بیشتر از ایناست؛ ولی اینجا جاش نیست متاسفانه...
بگذریم. بریم سراغ رویدادمون.

:D
به مناسبت روز دختر شما عزیزان:
۱) یک عکسنوشته با متنی با مضمون دختر بسازید و حتما اسم انجمن تک رمان رو هم ضمیمه عکسنوشته کنید و بعد توی همین تاپیک بفرستید.(عکسنوشته‌ها حتما ساخته خودتون باشه)
۲) متنی ( داستان، دلنوشته، شعر و ...) با مضمون دختر بنویسید و توی همین تاپیک ارسال کنید و اگر خواستید به کسی تقدیم کنید.( متن متعلق به خودتون باشه)
هرکدوم از موارد بالا رو دوس داشتید انتخاب کنید و در همین تاپیک تا فردا شب بفرستید. راس ساعت ۰۰:۰۰ تاپیک بسته خواهد شد.


EgboHwhvvDfhjEgboDfhjHwhvv

جوایز:

به همه شرکت کنندگان عزیز نشان روز دختر اعطا میشود.
به قید قرعه به یک نفر به مدت دو هفته اشتراک کاربر VIP هدیه داده میشود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : .SARISA.

| ṂᾄHsᾄ |

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-09
نوشته‌ها
137
لایک‌ها
533
امتیازها
63
کیف پول من
150
Points
0
دختر...
چیزی که این روزا با فوت رومینا زیاد گفته میشه
اما باید بگم رومینا فقط یه دختر بود که گفته و شنیده شد
ما از این رومینا‌ها زیاد داریم
مادر و پدرایی که هنوز هم نمی‌دونن باید کمی دیدگاهشون تغییر کنه
مادر و پدرایی که نمی‌دونن با دعواهای گاه و بی‌گاهشون با دخترای نازک دلشون؛ باعث میشن اون دختر بترسه
که همش فکر و ذکرش این باشه که نکنه بابام بفهمه؟ اگه بفهمه منو می‌کشه...
دخترا همشون یه صندوقچه‌ی رازن...
تو زندگی همشون اتفاقاتی افتاده که یه گوشه کز کردن و اشک ریختن ولی نتونستن به کسی بگن
دخترایی که به بابایی بودن معروفن اما وقتی بزرگ میشن بابای متعصبشون بغلشون نمی‌کنه چون بزرگ شدن!
دخترایی که دستشون لرزید و قلبشون هر ثانیه چندین بار تپید تا به مامانشون بگن امروز یه پسر افتاده بود دنبالم
تازه اونجاست که ماجرا شروع میشه و با دعوا و نهیب نمی‌ذارن ادامه بدی و بگی "ولی من محکم جلوش وایستادم و فهموندم اگه ادامه بده به پلیس زنگ میزنم!"
دخترایی که شاید بارها دست هرز نا*مح*رم خواسته بره طرفشون اما اون لحظه فقط خودشون رو برای دفاع کردن داشتن
نه پدری بوده و نه مادری که پشتش وایسه و بگه "چه غلطی کردی بی‌ن*ا*موس؟"
دخترایی مثل من :)
دخترایی مثل ما... کسایی که جرات نمی‌کنن به مامانشون بگن دارن فعالیت فرهنگی می‌کنن و کتاب می‌نویسن
جرات ندارن بگن "من امروز تو یه مسابقه‌ی بزرگ مجازی برنده شدم" یا مثلا اینکه "بهم از چند جا پیشنهاد کار دادن!"
دخترا می‌تونن تحمل کنن!! اینا فقط یه بخش کوچیک از دنیای دخترا بود :)
دخترا انقدر خوبن که همه بهشون حسودی میکنن
دختر بی زبونه....!
دختر میتونه به موقعش یه مرد واقعی باشه....!
دختر دختر دختر!
اگه دختر نبود
دنیا نبود...!
افتخار میکنم به این که دخترم
روز دختر مبارک:)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : | ṂᾄHsᾄ |

مهاجر.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,682
لایک‌ها
26,850
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
32,764
Points
217
این داستان رو تقدیم میکنم به کسی که خودش میدونه این ایده زندگی خودشع:)
تلخیده
***
نگاه بی‌حسم رو به چشم‌هایی سیاه بودن؛ اما برقی که می‌زد شبیه به آتیش بازی بود، دوختم. بی‌حس شده بودم، انگار همه‌ی حس‌ها از قلب من رفته بود.
بی‌حوصله روی صندلی سفید رنگ نشستم و به اون که هنوز یه لبخند مزخرف روی ل*بش بود، خیره شدم.
- خب عزیزم... اسمت چیه؟
یه پوزخند عصبی، روی ل*بم جا خوش کرد. احساس می‌کردم من رو احمق فرض کرده! خوب می‌دونستم که می‌دونه اسمم چیه. شونه و سرم رو به صندلی تکیه دادم و به اتاق سرتاسر سفید، خیره شدم. باد کولر، موهای جلوی صورتم رو به بازی گرفته بود. شاید اگه سه سال پیش بود، خوشم میومد؛ اما الان، نه!
- خوب میدونی اسمم چیه! برام بازی در نیار.
حدس میزنم الان از استرس خودش رو گم کنه؛ اما با شنیدن صدای دلنشین و پر از آرامشش جا خوردم.
- باشه نیاز جان! من، لیلا هستم... نمی‌خوای دلیل اومدنت رو به این‌جا بگی؟
بستن چشم‌هام مساوی شد با دیدن خاطرات مزخرف! خاطرات مزخرفی که می‌تونست نفسم رو قطع و دستام رو بی‌حس کنه!
- می‌دونم ممکنه گفتنش سخت باشه؛ اما بدون اگه نگی عقده میشه برات. مطمئن باش حرف‌هامون رو به کسی نمیگم.
نفس عمیقی کشیدم و چشم‌هام رو باز کردم. پو*ست صورت سفیدش به چشم‌هاش میومد. قشنگ بود، بینی‌ای که یکم قوز داشت ولی به صورتش میومد زیبا بود. صورت پر و گردی شکلی که داشت، من رو یاد مرسانا می‌نداخت. مرسانایی که همیشه همراهم بود. لبخندی که روی ل*بش بود، باعث تشکیل یه چال گونه روی گونه‌های ب*ر*جسته‌ش شده بود. قشنگ بود؛ اما من نسبت بهش بی‌حس بودم. توی چشم‌هاش، یه چیزی بود که باعث میشد بهش اعتماد کنم...
چشم‌هام رو بستم و گفتم:
- من... کلاس ششم بودم، بچه بودم که دایی‌م... دایی‌م... بهم ت*ج*اوز کرد.
نفسم گرفت، تصاویر مبهمی پشت پلکم جون گرفت. سریع چشم‌هام رو باز کردم و نم اشک رو پس زدم. سخت بود گفتن چیزی که حتی خودم هم نمی‌تونستم توی خلوتم بگم!
اون هنوز با همون یه لبخند بهم نگاه می‌کرد. مثل بابا، ناباوری توی چشم‌هاش موج نمیزد!
- بعدش... بعدش نگفتم!... کلاس نهم بودم که... که... پسردایی‌م... اون... اون... بهم ت*ج*اوز کرد!
نفسم می‌گرفت، احساس می‌کردم اکسیژن کمتر میشه. چشم‌هام سیاهی می‌رفت؛ اما صدای لیلا من رو به خودم میاورد:
- میدونم که برات سخته عزیزم، میدونم! نفس‌هات رو منظم کن... آفرین!... ببین... یه تلقینه!...
راست می‌گفت، اون‌ها که دوباره این کار رو نمبکردن، اون‌ها که كنارم نبودن. کم‌کم نفس‌هام منظم شد.
- ببین... خیلی از دخترهای جهان همین‌جوری شبیه توأن. خیلی‌ها باورشون نکردن و خیلی ها باورشون کردن! سخته؛ اما طاقت بیار... .
خیلی از دخترای جهان شبیه منن...
خیلی‌ها بی‌پناه شدن...
خیلی‌ها باورشون نکردن...
و این شده یه پتک...
ای‌کاش یکم باورم می‌کردن تا...
همه‌چیز بهتر میشد... :)
»پایان«
:) کلیشه ای بود؛ اما واقعی! از صمیم قلب بهتون میگم متاسفم که نمیتونین در جواب تبریکاتی که تو این روز میگن تشکر کنین... .

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Fatemeh.M

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
113
لایک‌ها
1,832
امتیازها
63
سن
23
محل سکونت
اون دور دورا
کیف پول من
50
Points
0
www.araas_.ir-23-9.jpg
همیشه میگویند:
دختر است دیگر!!
آری!! دختر است دیگر!!
تابنده همچو خورشید!!
زلال همچو رود جاری!!
زیبا همچو گلی نو شکفته!!
آری!! دختر است دیگر!!
با وجود تمام ظرافت‌هایش کوهی برای همسر خود است!!
همدمی برای مادر خود است!!
دلسوزی برای پدر خود است!!
همراهی برای خواهر خود است!!
و ن*ا*موسی برای برادر خود!!
آری!! دختر است دیگر!!
هم اندازه تمام مردان و پسران سرزمینش، غیور و محکم!!
هم اندازه تمام مادران سرزمینش، مهربان و از خودگذشته!!
هم اندازه تمام کودکان سرزمینش، کودک و دلربا، باشیطنت‌های مدهوش کننده!!
رحمتی است برای خود این دختر آفتاب!!
تقدیم با عشق به تمام دختران سرزمینم.
روز دختر مبارک!!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Sosano.o

میکسر انجمن
میکسر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-15
نوشته‌ها
2,878
لایک‌ها
9,558
امتیازها
113
محل سکونت
قصر جومونگ
کیف پول من
748
Points
0
ca24_inshot_۲۰۲۰۰۶۲۳_۱۴۴۵۳۶۵۵۸.jpg


روزمون مبارک باد????
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Sosano.o

AYDAW

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-01
نوشته‌ها
698
لایک‌ها
15,200
امتیازها
93
کیف پول من
3,771
Points
0
-دلم میخواد بهت بگم تف به غیرتت مهرداد! خیلی دلم میخواد اینو بگم ولی می دونی چیه؟ تو هم یکی هستی لنگه ی همجنسات! با این تفاوت که تو لباس نظامی تنته همه فکر میکنن حامی ن*ا*موس مردمی! ولی کو؟ هان؟! کو، صفورا رو دیدی؟ بقیه ی زنا رو دیدی؟ اصلا تو به غیر از خودت کسی رو می بینی؟ دخترای اون سوراخ موش دخترایی نیستن که اگه نباشن عروسکا یتیم بشن! دخترای اون خونه و امثال اونا زنده‌ن تا عروسک هم جنسای تو بشن! چرا هیچ حرکتی نمیزنی؟ نکنه فکر کردی اینجا هالیووده یهویی بریزی تو خونه و نجاتشون بدی؟ خواهش میکنم یه کاری بکن، نمیخوام هیچ دختری مثل من آرزو به دل بمونه!
(از سری سانسوری های تخدیرهای ثانیه ای)
خواستم متنی بنویسم...
از زیبایی دنیای دخترانه...
اما هرچی نوشتم چیزی جز یک دروغ شیرین نبود...
دنیای دخترانه دیگر قشنگ نیست...
رنگ هایش صورتی نیست....
باید منتظر ماند تا یک نفر از راه برسد و این سیاهی مطلق را رنگی کند...
هیچ شاهزاده ای سوار بر اسب به سمتش نمی آید
ولی شاید یک حیوان تبر به دست به سمتش بیاید
تلخ است نه؟
واقعیت همیشه تلخ است.
این ها را من به تو می گویم!
من...
چون من دیدم که هیچ دختری دیگر از ته دل نمی خندد.

عروسک ها دیگر هیچ وقت یتیم نمیشوند وقتی دختر نباشد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : AYDAW
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا