بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت نویسنده عزیزمون آیدا جان
ممنون از وقتی که برای این مصاحبه در اختیار ما گذاشتی.
سلام مریم عزیزم، منم خیلی خوشحالم که درخدمت شمام(دوربین الان رو من زومه؟)
یک بیوگرافی مختصر از خودتون بفرمایید.
آیدا نایبی هستم با نام مستعار ماهک حالا چرا ماهک، چون به این اسم علاقه داشتم ...متولد 13اسفند83. تک فرزندم ومحصل و همینا.
چی شد دست به قلم شدید؟
من داستان سراییم خیلی خوبه و خوب بود. اکثر کسانی که دست به قلم هستند میگن که انشاهامون خوب بودن و فلان، من علاوه بر انشا داستان سرایی میکردم. فی البداهه داستان هایی میگفتم که خیلی جالب میشدن. یازده سالم بود توی مدرسمون یه چاله بود یه داستانی درآوردم که کل بچه های مدرسه از اون چاله می ترسیدن دوسال پیش تصمیم گرفتم که داستان هامو به اشتراک بزارم و تک رمان شد بانی این امر
ایده رمان تخدیرهای ثانیه ای چه طور به ذهنتون رسید؟
قبل از اینکه بگم تخدیر چی شد ، شد تخدیر بگم که اسم اولش آیرال بود و ایده ش زمین تا اسمون با این فرق داشت. یه روزی یه ادمی تلنگر زد و باعث شد که ایده رو به کل عوض کنم. بعدش اسم رمان شد برف های کبود و در آخر تخدیرهای ثانیه ای.
یه بار من و پدربزرگم سوار ماشین بودیم، که یه جایی توقف کرد و با یکی از دوستانش کار داشت. خیابون خلوت بود و دوتا ماشین که یکیش ماشین پدربزرگم بود توقف کرده بودند یهویی یه پسربچه ترک دوچرخه به ماشین جلویی بابابزرگم نزدیک شد و یه بسته داد و این شد شروع تخدیرهای ثانیه ای.و باقی ماجراهای تخدیر که نصفش از واقعیت جامعه س و باقی از تخیل من
یه جمله کوتاه درباره خدا.
ناجی!
اشتباهی که هرگز تکرار نمیکنید چیه؟
اعتماد و باور کردن یک سری آدم ها.
چه طور میشه حقیقت و تخیل رو با هم گنجوند؟
خب..حقیقت و تخیل رو زمانی میشه باهم گنجوند که به حقیقت ضربه نزنه و باور پذیر باشه
اگر یک روز قادر به نوشتن نباشید چه چیزی رو میتونید جایگزین کنید؟
کتاب خوندن یا نقاشی کردن رو جایگزین میکنم ولی فکر نکنم همچین روزی برسه
چه طور با انجمن آشنا شدید و موندگار شدید؟
جلد دوم امید رهایی تو یه انجمن دیگه ادامه پیدا نکرد گشتم و گشتم تا پیداش کردم.. اما عضو نشدم . بعد یک ماه عسل جان از خوبیای تک رمان گفت و منم اومدم اینجا^_^
با کدام یک از شخصیت هایی که خلق کردید تونستید ارتباط برقرار کنید؟
من با مهرداد و افسون(شخصیت رمان دارآویخته) خیلی ارتباط میگیرم. حتی حین نوشتن یا توی رفتارم یهویی مثل مهرداد یا افسون رفتار میکنم. مهرداد بخاطر فداکاریش و تاحدودی خودخواهیش. افسون بخاطر علاقه ی مفرطش به پدرش و لوس بودنش.
رمان های چاپی و مجازی مورد علاقتون کدوما هستن؟
چاپی:در پس نقاب خانوم منجزی
مجازی:امید رهایی سامی جان و رمان پسر حاجی پریا قاسمی. رمان های پریا جان قراره چاپ بشه و تنها نویسنده بعد سامی هست که من قبولش دارم و اثارش رو دنبال میکنم
بزرگترین درسی که از نویسندگی گرفتید چی بوده؟
بزرگ ترین درسی که گرفتم اینه که هیچ کس الله بختکی نویسنده نمیشه. کلی تمرین میخواد. علاوه بر استعداد باید علاقشو داشته باشی. وقتی این دوتا رو دیدی که داری باید درمورد نویسندگی و ارکانش تحقیق کنی یاد بگیری. بعد تمرین و تمرین
نظرتون درباره پایان باز در رمان چیه؟
پایان باز زمانی قشنگه که بخوره به داستان. پایان باز رو من برای رمانهای پلیسی یا معمایی می پسندم اینجوری خواننده خودش داستانو ادامه میده. اما مثلا یه رمان عاشقانه رو با پایان باز تصور کنید:/ چیز خوبی از آب درنمیاد. بعدم باید به داستان و ایده بخوره.
رمانی دارید که هنوز منتشر نکرده باشید؟
سه تا رمان به سه سبک متفاوت نوشتم ولی تا وقتی تخدیر تموم نشه نمیزارمچون حواسم پرت میشه.
حسِ حرص فکر کنم موفق تر باشه
اما دارآویخته بامفهوم تر و پخته تر
بهترین مشوق شما در نویسندگی چه کسی هست؟
دوستانم، محدثه-دنیز-ریحانه و کل بچه های تک رمان . و مشوق اصلیم، مبینا حامد عزیزم که از پست اول تخدیر تا الان مشوق و راهنمای منه:)
خانوادمم کلی تشویق میکنن
با اینکه سن کمی دارید ولی قلم خوبی دارید علتش چی میتونه باشه؟
اول اینکه لطف دارید به من و قلمم^_^. خیلی چیزها هستن که باعث شدن قلم من توی اولین رمانم خوب باشه. یک اینکه به کم راضی نیستم دو اینکه خیلی خیلی تمرین میکنم بابتش سه اینکه از همه ی تجارب نویسنده ها استفاده میکنم و اموزشهای نویسندگی رو میخونم. سوال زیاد میپرسم. یه پارت رو سه چهار بار میخونم و ایرادهامو با کمک مبینا برطرف میکنم. کتاب هم زیاد میخونم شاید دلیلش اینه. یه نمه استعداد ذاتی و علاقه یه معجون ایدا نایبی میسازه
و اینکه من همه جا میگم عامل موفقیت من تو همه چی ازجمله نویسندگی مادر و پدرم بودن و صدالبته پدربزرگ عزیزم.
کدوم رمان ذهنتون رو بیشتر از همه درگیر کرده؟
چهارتا رمان تا الان دارم به ترتیب میگم چرا و برای چی ذهنمو درگیرکردن:
تخدیر: تخدیرچون پلیسیه و ایده ش رو سعی کردم خیلی ناب و مفهومی بنویسم ذهنمو خیلی درگیر کرده. شخصیت هایی که متفاوت باشن و درخور تیپشون. و اینکه شخصیت محوره کارمو سخت کرده
حس حرص: چون جنایی و همراه با تم روانشناختیه، و بیماری ای که توی داستان هست رو هیچ کس تابه حال قلم نزده کلی ذهنمو مشغول کرده
دارآویخته:بخاطر اجتماعی بودنش
ته سیگار و مسقطی : بخاطر اینکه واقعیه و از تخیل خودم نیست
از نظرتون بهترین نویسنده کیه؟
هرنویسنده ای که قلمش هرز نره و هرز نویس نشه و حقیقت رو قلم بزنه بدون اینکه بترسه بهترین نویسنده س
الگو شما در نویسندگی کی هست؟
خانوم عاطفه منجزی و خودم
یه جمله کوتاه درباره خودتون.
من یه ادم خیلی پیچیده ایم. اونقدر پیچیده که بعضی وقتا حرفام یا به سنم نمیخوره بزرگتر از سنمه یا رفتارهام جوریه که به شخصیت شوخم نمیخوره. درنهایت من آدم خوبی هستم و ازخودم راضیم:)
رنگ مورد علاقه؟
بنفش
یه آرزو برای مهم ترین شخص زندگیتون.
برای پدربزرگم و مادربزرگم آرزو میکنم...آرزو میکنم تا وقتی هستم سایه شون بالا سرم باشه. آرزوی سلامتی دارم براشون با یه دل خوش(دل خوششون منم دیگه^^)
بزرگترین آرزوتون چیه؟
بچه بودم ارزوم این بود که مادرپدرم دیگه ناشنوا نباشن ولی الان تنها ارزوم اینه که باعث افتخارخودشون و خانوادمم باشم و
رسیدن به حد نهایت آرزوهام. چون من#به کم راضی نیستم
یه آرزو برای انجمن تک رمان.
موفقیت ابدی و پیشرفت های بیشتر
حرف آخر
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با ناله و زاری به هرسو در پی شبنم نمیگردم:)
امیدوارم اونقدر غرق درخوشی باشید که اشکهایی که میریزید از سر شوق باشه
»ایدا نایبی«
باتشکر از ماهک (ایدای عزیز) برای این مصاحبه جذاب
باتشکر از شما عزیزان که ما رو همراهی کردید.
لینک رمان نویسنده:
روز و روزگارتون خوش
سلام عرض میکنم خدمت نویسنده عزیزمون آیدا جان
ممنون از وقتی که برای این مصاحبه در اختیار ما گذاشتی.
سلام مریم عزیزم، منم خیلی خوشحالم که درخدمت شمام(دوربین الان رو من زومه؟)
یک بیوگرافی مختصر از خودتون بفرمایید.
آیدا نایبی هستم با نام مستعار ماهک حالا چرا ماهک، چون به این اسم علاقه داشتم ...متولد 13اسفند83. تک فرزندم ومحصل و همینا.
چی شد دست به قلم شدید؟
من داستان سراییم خیلی خوبه و خوب بود. اکثر کسانی که دست به قلم هستند میگن که انشاهامون خوب بودن و فلان، من علاوه بر انشا داستان سرایی میکردم. فی البداهه داستان هایی میگفتم که خیلی جالب میشدن. یازده سالم بود توی مدرسمون یه چاله بود یه داستانی درآوردم که کل بچه های مدرسه از اون چاله می ترسیدن دوسال پیش تصمیم گرفتم که داستان هامو به اشتراک بزارم و تک رمان شد بانی این امر
ایده رمان تخدیرهای ثانیه ای چه طور به ذهنتون رسید؟
قبل از اینکه بگم تخدیر چی شد ، شد تخدیر بگم که اسم اولش آیرال بود و ایده ش زمین تا اسمون با این فرق داشت. یه روزی یه ادمی تلنگر زد و باعث شد که ایده رو به کل عوض کنم. بعدش اسم رمان شد برف های کبود و در آخر تخدیرهای ثانیه ای.
یه بار من و پدربزرگم سوار ماشین بودیم، که یه جایی توقف کرد و با یکی از دوستانش کار داشت. خیابون خلوت بود و دوتا ماشین که یکیش ماشین پدربزرگم بود توقف کرده بودند یهویی یه پسربچه ترک دوچرخه به ماشین جلویی بابابزرگم نزدیک شد و یه بسته داد و این شد شروع تخدیرهای ثانیه ای.و باقی ماجراهای تخدیر که نصفش از واقعیت جامعه س و باقی از تخیل من
یه جمله کوتاه درباره خدا.
ناجی!
اشتباهی که هرگز تکرار نمیکنید چیه؟
اعتماد و باور کردن یک سری آدم ها.
چه طور میشه حقیقت و تخیل رو با هم گنجوند؟
خب..حقیقت و تخیل رو زمانی میشه باهم گنجوند که به حقیقت ضربه نزنه و باور پذیر باشه
اگر یک روز قادر به نوشتن نباشید چه چیزی رو میتونید جایگزین کنید؟
کتاب خوندن یا نقاشی کردن رو جایگزین میکنم ولی فکر نکنم همچین روزی برسه
چه طور با انجمن آشنا شدید و موندگار شدید؟
جلد دوم امید رهایی تو یه انجمن دیگه ادامه پیدا نکرد گشتم و گشتم تا پیداش کردم.. اما عضو نشدم . بعد یک ماه عسل جان از خوبیای تک رمان گفت و منم اومدم اینجا^_^
با کدام یک از شخصیت هایی که خلق کردید تونستید ارتباط برقرار کنید؟
من با مهرداد و افسون(شخصیت رمان دارآویخته) خیلی ارتباط میگیرم. حتی حین نوشتن یا توی رفتارم یهویی مثل مهرداد یا افسون رفتار میکنم. مهرداد بخاطر فداکاریش و تاحدودی خودخواهیش. افسون بخاطر علاقه ی مفرطش به پدرش و لوس بودنش.
رمان های چاپی و مجازی مورد علاقتون کدوما هستن؟
چاپی:در پس نقاب خانوم منجزی
مجازی:امید رهایی سامی جان و رمان پسر حاجی پریا قاسمی. رمان های پریا جان قراره چاپ بشه و تنها نویسنده بعد سامی هست که من قبولش دارم و اثارش رو دنبال میکنم
بزرگترین درسی که از نویسندگی گرفتید چی بوده؟
بزرگ ترین درسی که گرفتم اینه که هیچ کس الله بختکی نویسنده نمیشه. کلی تمرین میخواد. علاوه بر استعداد باید علاقشو داشته باشی. وقتی این دوتا رو دیدی که داری باید درمورد نویسندگی و ارکانش تحقیق کنی یاد بگیری. بعد تمرین و تمرین
نظرتون درباره پایان باز در رمان چیه؟
پایان باز زمانی قشنگه که بخوره به داستان. پایان باز رو من برای رمانهای پلیسی یا معمایی می پسندم اینجوری خواننده خودش داستانو ادامه میده. اما مثلا یه رمان عاشقانه رو با پایان باز تصور کنید:/ چیز خوبی از آب درنمیاد. بعدم باید به داستان و ایده بخوره.
رمانی دارید که هنوز منتشر نکرده باشید؟
سه تا رمان به سه سبک متفاوت نوشتم ولی تا وقتی تخدیر تموم نشه نمیزارمچون حواسم پرت میشه.
حسِ حرص فکر کنم موفق تر باشه
اما دارآویخته بامفهوم تر و پخته تر
بهترین مشوق شما در نویسندگی چه کسی هست؟
دوستانم، محدثه-دنیز-ریحانه و کل بچه های تک رمان . و مشوق اصلیم، مبینا حامد عزیزم که از پست اول تخدیر تا الان مشوق و راهنمای منه:)
خانوادمم کلی تشویق میکنن
با اینکه سن کمی دارید ولی قلم خوبی دارید علتش چی میتونه باشه؟
اول اینکه لطف دارید به من و قلمم^_^. خیلی چیزها هستن که باعث شدن قلم من توی اولین رمانم خوب باشه. یک اینکه به کم راضی نیستم دو اینکه خیلی خیلی تمرین میکنم بابتش سه اینکه از همه ی تجارب نویسنده ها استفاده میکنم و اموزشهای نویسندگی رو میخونم. سوال زیاد میپرسم. یه پارت رو سه چهار بار میخونم و ایرادهامو با کمک مبینا برطرف میکنم. کتاب هم زیاد میخونم شاید دلیلش اینه. یه نمه استعداد ذاتی و علاقه یه معجون ایدا نایبی میسازه
و اینکه من همه جا میگم عامل موفقیت من تو همه چی ازجمله نویسندگی مادر و پدرم بودن و صدالبته پدربزرگ عزیزم.
کدوم رمان ذهنتون رو بیشتر از همه درگیر کرده؟
چهارتا رمان تا الان دارم به ترتیب میگم چرا و برای چی ذهنمو درگیرکردن:
تخدیر: تخدیرچون پلیسیه و ایده ش رو سعی کردم خیلی ناب و مفهومی بنویسم ذهنمو خیلی درگیر کرده. شخصیت هایی که متفاوت باشن و درخور تیپشون. و اینکه شخصیت محوره کارمو سخت کرده
حس حرص: چون جنایی و همراه با تم روانشناختیه، و بیماری ای که توی داستان هست رو هیچ کس تابه حال قلم نزده کلی ذهنمو مشغول کرده
دارآویخته:بخاطر اجتماعی بودنش
ته سیگار و مسقطی : بخاطر اینکه واقعیه و از تخیل خودم نیست
از نظرتون بهترین نویسنده کیه؟
هرنویسنده ای که قلمش هرز نره و هرز نویس نشه و حقیقت رو قلم بزنه بدون اینکه بترسه بهترین نویسنده س
الگو شما در نویسندگی کی هست؟
خانوم عاطفه منجزی و خودم
یه جمله کوتاه درباره خودتون.
من یه ادم خیلی پیچیده ایم. اونقدر پیچیده که بعضی وقتا حرفام یا به سنم نمیخوره بزرگتر از سنمه یا رفتارهام جوریه که به شخصیت شوخم نمیخوره. درنهایت من آدم خوبی هستم و ازخودم راضیم:)
رنگ مورد علاقه؟
بنفش
یه آرزو برای مهم ترین شخص زندگیتون.
برای پدربزرگم و مادربزرگم آرزو میکنم...آرزو میکنم تا وقتی هستم سایه شون بالا سرم باشه. آرزوی سلامتی دارم براشون با یه دل خوش(دل خوششون منم دیگه^^)
بزرگترین آرزوتون چیه؟
بچه بودم ارزوم این بود که مادرپدرم دیگه ناشنوا نباشن ولی الان تنها ارزوم اینه که باعث افتخارخودشون و خانوادمم باشم و
رسیدن به حد نهایت آرزوهام. چون من#به کم راضی نیستم
یه آرزو برای انجمن تک رمان.
موفقیت ابدی و پیشرفت های بیشتر
حرف آخر
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با ناله و زاری به هرسو در پی شبنم نمیگردم:)
امیدوارم اونقدر غرق درخوشی باشید که اشکهایی که میریزید از سر شوق باشه
»ایدا نایبی«
باتشکر از ماهک (ایدای عزیز) برای این مصاحبه جذاب
باتشکر از شما عزیزان که ما رو همراهی کردید.
لینک رمان نویسنده:
?نیمه حرفهای - رمان تخدیرهای ثانیهای|آیدا نایبی (ماهک) کاربر انجمن تک رمان
اسم رمان: تخدیرهای ثانیهای اسم نویسنده: ماهک(آیدا نایبی)کاربر انجمن تک رمان ناظر: ن.مقصودی(ngn) ژانر:پلیسی_جنایی، اجتماعی سطح: نیمه حرفه ای خلاصه : جور دیگر باید به پرونده ی "تخدیرهای ثانیه ای" نگاه کرد. واقعیت هایی که در کوچه پس کوچه های شهر پنهان شده اند.«مهرداد جلیلی» یکی از افرادی است که...
forum.taakroman.ir
روز و روزگارتون خوش