• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

همگانی ◇مترجم شو| تمرین◇

  • نویسنده موضوع .SARISA.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 497
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
عرض سلام خدمت تک رمان‌های عزیز بالاخص عزیزانی که به ترجمه علاقه دارند؛
در این تاپیک شنبه هر دو هفته یکبار متنی توسط مدیر تالار ترجمه قرار میگیرد که تمام کاربران و مترجمین علاقه‌مند به ترجمه میتوانند شرکت کنند و ترجمه خود را ارسال کنند.
مهم ترین راه پیشرفت در ترجمه، تمرین کردن است!
(پس از قضاوت شدن یا هرچیز دیگه نترسید و ترجمه‌‌تون رو بفرستید تا بهتون کمک بشه.)


مخلص شما
&%#( مدیریت تالار ترجمه &%#(
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
بسم هو
۲/۱۹
سری اول
_____________
Like all things, the war to end all wars came to an end and home was the only thing on everyone’s minds. Some, however, didn’t want to go home with missing limbs and eyes, but most did. The show was over. There was only a massive relief for the
unmarked survivors.
______________
عزیزان تا جمعه شب وقت دارید ترجمه‌هاتونو توی این تاپیک ارسال کنید. &%#(
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
بسم هو
۲/۲۷
سری دوم

_____________
A short walk away, Gemma brushed past a prickly bush and followed a small break in the twisted liana vines. She came to a wall of leaves and grew excited at the sound of movement ahead. She often felt like she could sense when adventure was near. In fact, she felt it almost every single day, and for the past year, she had been wrong roughly every single time. So, despite the eagerness to find something remarkable, her shock was genuine when she brushed the leaves aside. In a small clearing, no larger than a rock pond, was a black jaguar.
______________
عزیزان تا جمعه شب وقت دارید ترجمه‌هاتونو توی این تاپیک ارسال کنید. &%#(
پ.ن۱: عزیزان از سختی عبارت گله داشتن پس از داستان کودکانه شروع میکنیم.
پ.ن۲: از عزیزانی که خصوصی ترجمه رو میفرستن تقاضا دادم حدالامکان در تاپیک شرکت کنند چون خصوصی هم برای من سخته و هم اینکه تاپیک راه نمیافته.

- موید باشید-
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
بسم هو
۲/۲۷
سری سوم

_____________
The gingerbread man crawled out to the furthermost end of the branch, and hung by one hand, but the monkey swung himself under the branch, and stretching out his long arm, he pulled the gingerbread man in. Then he held him up and looked at him so hungrily that the little raisin mouth began to pucker down at the corners, and the caraway-seed eyes filled with tears.
______________
عزیزان تا جمعه شب وقت دارید ترجمه‌هاتونو توی این تاپیک ارسال کنید. &%#(
پ.ن: داستان درباره یک شیرینی زنجبیلی ست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,285
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
بسم هو
۲/۲۷
سری چهارم

_____________
We eat in comfortable silence for a bit while he leafs through some papers and I look out the window at the people rushing around on the floor below us. There’s nothing to look at inside the office, nothing I haven’t already seen a thousand times. There are always boxes of files that need to be put away, and his gold clock on the wall that’s two minutes fast, and four framed pictures of me on his desk. He swapped out some of the pictures recently.
______________

عزیزان تا جمعه شب دو هفته بعد وقت دارید ترجمه‌هاتونو توی این تاپیک ارسال کنید. &%#(
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

tamaⓝa

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-26
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
2,400
امتیازها
73
کیف پول من
1
Points
0
اول از همه اینکه فکر کنم اشتباهی توی تاریخ زدن و شماره سری‌ها صورت گرفته:]]
سری آخر رو ترجمه میکنم.
مشکلاتی دارم ممنون میشم کمک کنید.
ما در سکوت آرام بخشی مشغول خوردن بودیم تا اینکه او تعدادی برگه را ورق زد و من از پنجره به مردمی نگاه کردم rushing around on the floor below us. ( معنی این عبارت رو بلد نیستم.)
در دفتر چیزی برای نگاه کردن نبود، هیچ چیزی که قبلا ان را هزار با ندیده باشم! اینجا همیشه جعبه‌ی پرونده‌هایی وجود دارد که نیاز دارند کنار گذاشته شوند، و ساعت دیواری طلای او که دو دقیقه جلو تر است و چهار تصویر از من که روز میز قرار دارد. او اخیرا بعضی از تصاویر را عوض کرده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا