همگانی ★شب هـــای محــــال★

[پارسا تاجیک]

وقتی همـه جـا از غـزل مـن سخنـی هسـت
یعنی همه جا تو، همه جا تـو، همه جا تــو...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[پارسا تاجیک]

‏خنده، بخیه است
ب*وسه، بخیه است
فراموشی، بخیه است
مهربانی، بخیه است
آدم، بی بخیه متلاشی می‌شود!

"آدم" زخم است...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[پارسا تاجیک]

به همین دلخوشم
که هنوز دلواپسی‌هایم را بلدی
وقتی دلم می‌گیرد
بی آن که بگویم پنجره را باز می‌کنی
وقتی باران می‌بارد
در لیوان خودت برایم چای می‌ریزی
و‌ پرده را کنار می‌زنی
برای دست‌هایم نگرانی
وقتی می‌لرزد و سکوت می‌کند و
نگاهت را با بی قراری‌ام هماهنگ می‌کنی.

من همین را در تو می‌پرستم
که اگر بخواهم عکس روی دیوار را بر میداری
حتی اگر لبخند سحرانگیزت را قاب گرفته باشد.
تو خوب میدانی
جز من کسی نباید اسیر جادویت باشد
به من فرصت بده
تا در کنار تو ناشکیباترین عاشق جهان باشم...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[پارسا تاجیک]

هنوز هم دارند مخفی‌کاری می‌کنند؛
حتّی در عشق!
من می‌گویم اگر آدم کسی را دوست داشته‌ باشد
باید با صدایِ بلند بگوید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[طلایه]

دلبرا
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Ghasam.H]

چه کسی می‌تواند
مثل من
تو را توصیف کند؟
این شعرها، تویی
تقصیر من نیست
اگر تو ذاتاً ممنوعه‌ای!

افشین یداللهی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Ghasam.H]

اشک پشت لبخندی پنهان شد،
که خیلی درد می‌کرد و هیچ‌کس نفهمید.
ما را درد همین نفهمیدن‌ها می‌کشد، نه زخم ها...

احمد شاملو
#حرف_دل

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان