کوروش و پانته آ/داستانی از جوانمردی بزرگ شهریار ایران زمین کوروش بزرگ
هنگامی که سپاهیان کوروش از نبرد شوش بازگشتند غنائم بسیاری را با خود آوردند از جمله زن بسیار زیبارویی بنام پانته آ که بنا به گفته مورخین زیباترین زن دوران خود بود.در آن زمان شوهر ماندانا آبراداتاس قبل از حمله کوروش بنا به دستور پادشاه خویش به ماموریتی رفته بود.
ابتدا نزدیکان کوروش خواستند که پانته آ را به کوروش پیشکش کنند اما کوروش نپذیرفت و اعلام کرد که زن شوهر دار را نمی شود که تصاحب کرد سپس پیشنهاد کردند که کوروش حداقل یک بار زن را ببیند اما کوروش از ترس اینکه دلباخته او شود از دیدار او امتناع کرد و او را به یکی از سرداران خود بنام آراسپ سپرد و از او خواست که از پانته آ نگهداری بکند و از آنجایی که زن بسیار زیبا بود از او در برابر دیگران محافظت کند.
اما آراسپ نیز دلباخته پانته آ شد و خواست که از او کامجویی کند پانته آ نامه ای به کوروش نوشت و از او کمک خواست کوروش نیز آراسپ را به نزد خود فراخواند و او را بسیار سرزنش کرد آراسپ نیز از کار خود اظهار پشیمانی کرد و پیکی را به دنبال آبراداتاس شوهر پانته آ فرستاد.
آبراداتاس به نزد کوروش آمد و همسرش را باز پس گرفت و وقتی جوانمردی عجیب کوروش را دید به سپاه او در آمد وقتی که آبراداتاس روانه جنگی بود پانته آ با گریه به شوهرش گفت:سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که در حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حقشناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم
آبراداتاس در جنگ مورد نظر کشته شد و کوروش دستور داد که به شدت از پانته آ مراقبت کنند اما پانته آ از غفلت ندیمه خود استفاده کرد و دشنه را در قلب خود فرو کرد ندیمه که غفلت خود را مسئول مرگ پانته آ می دانست خودکشی کرد.
پس از مرگ پانته آ نزدیکان کوروش از او خواستند که حداقل جنازه پانته آ را ببیند و او این بار پذیرفت و بر سر جسد او حاضر شد.
? ?
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان