VIP ربودن برادر زن به طعم تصاحب ارثیه میلیاردی

  • نویسنده موضوع Negin_Norouzi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 139
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Negin_Norouzi

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
2,597
لایک‌ها
8,988
امتیازها
74
محل سکونت
قلب مآدرم
کیف پول من
36
Points
0
روزنامه ایران: مرد میانسال که بعد از مرگ پدر زنش به طمع تصاحب ارثیه میلیاردی نقشه ربودن برادرزنش را طراحی و اجرا کرده بود با حضور ناگهانی پلیس ناکام ماند.‌
‌ساعت ۳۰ دقیقه بامداد جمعه ۴ بهمن مأموران پلیس هنگام گشت در خیابان امیرآباد با صح*نه عجیبی رو به رو شدند. آنها مرد میانسالی را دیدند که خودش را از یک خودروی پراید بیرون انداخت درحالی که دست‌ها و چشم‌هایش بسته بود.
در همین موقع راننده پراید نگه داشت و دو نفر از خودرو پیاده شدند تا این مرد را به داخل پراید برگردانند اما به محض مشاهده خودروی پلیس پا به فرار گذاشتند. از آنجا که احتمال وقوع یک حادثه وجود داشت بلافاصله مأموران وارد عمل شدند و به کمک مرد میانسال رفتند. همچنین دو نفر از سرنشینان پراید نیز دستگیر شدند اما یکی از متهمان موفق به فرار شد.
مرد میانسال که از دست آدم ربایان نجات یافته بود درحالی که بشدت بیمار بود در تحقیقات به مأموران گفت: من به‌تازگی فرزندم فوت کرده و به خاطر فشارهای روحی شدید خودم نیز به بیماری قلبی مبتلا شدم و در بیمارستان بستری بودم. دیروز مرخص شدم اما وقتی در خانه در حال استراحت بودم زنگ در را زدند. دو مرد جوان که یکی خودش را سرهنگ و دیگری سروان معرفی کرد مدعی شدند که من به اتهام قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب بودم و حتی دادگاه نیز حکم غیابی برایم صادر کرده است و آنها برای جلب من آمده‌اند بعد هم یک کارت به من نشان دادند که اصلاً خوانا نبود.
این مرد ادامه داد: به آنها گفتم اجازه بدهید که به همسرم اطلاع بدهم و داروهایم را بردارم اما موافقت نکردند. دست‌ها و چشم هایم را بستند و سوار خودرو‌ام کردند. یک ساعتی در شهر چرخیدند که ناگهان خودرو را نگه داشتند و نفر سوم سوار ماشین شد. تا آن موقع نمی‌دانستم ماجرا از چه قرار است و واقعاً تصور می‌کردم که مرا اشتباهی گرفته‌اند و مأمور هستند.
اما نفر سوم که شروع به حرف زدن کرد صدایش را شناختم با این حال باورم نمی‌شد او بابک همسر خواهرم مهناز باشد. همش فکر می‌کردم چرا دامادمان باید این کار را انجام دهد. بابک از من خواست که برگه‌ای را امضا کنم. برگه‌ای که نوشته شده بود من باید دو میلیارد تومان پول بابت ارثیه به خواهرم پرداخت کنم. آنها مرا تهدید کردند که اگر امضا نکنم زنده نخواهم ماند و آن وقت با خانواده‌ام تماس گرفته و از آنها این پول را می‌گیرند. در این گیر و دار قسمتی از چشم بندم کنار رفت و صورت بابک را دیدم. دیگر مطمئن شدم نقشه آدم ربایی را او طراحی کرده است.
مرد میانسال به مأموران گفت: ۴ سال قبل پدرم فوت کرد و با مرگ او اموالش به من و خواهر و برادرهایم رسید. سهم الارث را تقسیم کردیم و فقط یک واحد آپارتمان مانده بود که طبق حساب و کتاب‌هایی که انجام داده بودیم ۱۵۰ میلیون تومانش به خواهرم، مهناز می‌رسید. به خاطر اوضاع اقتصادی موجود، آپارتمان به فروش نرفت چون خواهرم پول لازم داشت به او گفتم ۱۵۰ میلیون تومان را از حساب خودم می‌دهم و هر وقت ملک به فروش رفت پولم را برمی دارم.
اما وقتی بابک مرا ربود فهمیدم به خاطر پول بوده است.
اعتراف به آدم ربایی
در ادامه تحقیقات مأموران پلیس دو متهم دستگیر شده را تحت بازجویی قرار دادند. بابک ضمن اعتراف به طراحی و اجرای این نقشه گفت: من پیمانکار ساختمان هستم، پدر همسرم که فوت کرد ارثیه خوبی به پسرانش رسید چون سهم همسر من کمتر بود طمع کردم. موضوع را با دو نفر از دوستانم در میان گذاشتم و قرار شد به آنها ۵۰ میلیون تومان پول بدهم تا برادرزنم را بدزدند و از او امضا بگیرم تا دو میلیارد به ما پول بدهد.
با اعتراف متهم، هویت سومین آدم ربا نیز برملا و به دستور بازپرس عباس بخشوده وی نیز بازداشت شد. بدین ترتیب هر سه متهم در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند و تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا