VIP دختر دانشجو در دام ناپدری شیشه ای گرفتار شد

  • نویسنده موضوع Negin_Norouzi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 155
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Negin_Norouzi

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
2,597
لایک‌ها
8,988
امتیازها
74
محل سکونت
قلب مآدرم
کیف پول من
36
Points
0
خراسان نوشت: مرد شیشه ای که دختر ناتنی اش را در تله شیطانی خود گرفتار کرده بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد.
رسیدگی به این پرونده با شکایت دختر ۱۹ ساله ای به نام آرمیتا آغاز شد که همراه پدرش به پلیس آگاهی تهران رفته بود تا از ناپدری اش شکایت کند.
آرمیتا وقتی پیش روی افسر تحقیق در شعبه 16 پلیس آگاهی تهران ایستاد ، گفت: پدر و مادرم ۱۰ سال قبل از هم جدا شدند و من با پدرم زندگی می‌کنم. من دانشجوی سال اول دانشگاه هستم و مادرم هفت سال قبل با مرد جوانی به نام کامران ازدواج کرد و برای زندگی به ساری رفت.
وی ادامه داد: من مدتی قبل برای دیدن مادرم نزد او رفته بودم که متوجه رفتارهای مشکوک کامران شدم .او می خواست هر طور شده با من تنها باشد و من از رفتار او تعجب کرده بودم تا این که آخرین بار پیشنهاد بی شرمانه ای را مطرح کرد که ازشنیدن آن وحشت کردم و به تهران برگشتم .
دختر جوان افزود: بعد از این ماجرا مزاحمت های کامران ادامه داشت تا این که یک روز در خانه پدرم تنها بودم که کامران مقابل در خانه‌مان آمد . من که فکر می کردم او با پدرم کار دارد در را باز کردم امااو به زور وارد خانه ما شد و بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد و از خانه بیرون رفت. به همین خاطر از او شکایت دارم.
به دنبال شکایت دختر دانشجو کامران ۳۹ ساله ردیابی و بازداشت شد. وی که به شیشه اعتیاد دارد در حالی که آزار دخترناتنی اش را انکار می کرد دیروز در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در این جلسه آرمیتا برای ناپدری اش اشد مجازات را خواست اما کامران که از زندان به دادگاه منتقل شده بود، اظهارات عجیبی را مطرح کرد. وی گفت : من با میل آرمیتا با او ر*اب*طه برقرار کردم. زمانی که او به ساری آمده بود همسرم به دلیل اختلاف های قبلی با من قهر کرد و از خانه بیرون رفت. آن زمان بود که آرمیتا به من ابراز علاقه کرد و ر*اب*طه ما با هم شروع شد. او خودش من را به خانه پدرش در تهران دعوت کرد. من اتهام آزار و اذیت وی را قبول ندارم.
با پایان دفاعیات متهم شیشه ای، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا