* به نام حق تعالی *
دوستان و بینندگان گرامی دورهمی تک رمان، مفتخرم اعلام کنم مهمان امشب ما کسی نیست جز ..ce petit.. عزیز مدیر تالار کتابخانه انجمن.
از شما دعوت میکنم با ما از تاپیک و دورهمی امشب همراه باشید.
با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
همین حالا عضویتت رو قطعی کن!اسمم فاطمس، ۱۸ سالمه و شهریار زندگی میکنماسم، سن و شهری که داخلش زندگی میکنی؟
خیلی دوس داشتم اسمم زینب باشه (البته عاشق این اسمم هستم) و از اسمای ایرانی عاشق اسم ایماه هستماگر اسمی جز اسم خودت میتونستی برای خودت بزاری، اون چی بود!؟
ببین از نظر من تک تک این تایپ شخصیت ها و زندگی های انگیزهشی چیزی جز روانشناسی زردی که خیلی ترنده و برچسب زدن به خودت نیست.تایپ شخصیتیت رو میدونی؟
دقیق نمیدونم یه مدت مهربون بودم یه مدت با مسعولیت بودم یه مدتم دلقک بودمحس میکنی وجودت تو انجمن نماد چیه!؟
همشون اوکین ولی بیشترین تالاری که توش زیاد پرسه میزنم بخش آموزشگاه و ادبیات و کتابخونسکدوم تالار از تالار های آموزشگاه رو بیشتر دوست داری؟
همه چیزش خوبه ولی یکسری باگ های ریزی داره که اصلا قابل لحاظ نیستنفکر میکنی چی تو انجمن خوب نیست و دوستش نداری!؟
دوستی؟ پارادوکسیه بین بدترین و بهترین! همیشه همه میدونیم نه فقط با یک دوست و یکبار، بلکه با چندین دوست دیگه و چندین بار دیگه و توی جاهای مختلف ازشون ضربه میخوریما!!! ولی همیشه به دنبالش هستیم تا یه همدم برای خودمون داشته باشیم.نظرت راجب دوستی چیه؟
نه.. سعی دارم ولی وسطاش بیخیال میشماگر اثری داری، یه اثر که خیلی دوسش داری رو بهمون معرفی میکنی؟
خب خودمم ماهها عضوی ازشون بودم و با سختی و تلاش کاری که دارن کاملا آشنا هستم.نظرت دربارهی ناظرهای بخش کتاب چیه؟
طبیعتا بله من عاشق مصاحبه کردن و مصاحبه شونده هستم(درست گفتم؟) توی تالار کتابخونه هم همچین تاپیکی راه انداختم ۱۳ قسمتشم رفتما! ولی دیگه حال و حوصلشو نداشتم چون یه نفر ذوقمو کور کردخوشحالی که داخل دورهمی دعوت شدی!؟
بذار فکر کنم... چند سالم میشه؟ حدودا ۲۳-۲۲ سالم میشه. خب انشالله شاید تا اون موقع برای خودم دانشگاه میرم و سرکار میرم و یه جوجه معلم برای خودم هستم که مستقله و برای خودش کار میکنه(این از لحاظ موقعیت شغلی و اقتصادی)۵ سال بعد خودت رو دقیقا چطوری میبینی؟
اگر منظورت از رنکای خودمه (که ماشالله کمم نیستن)روزنامه نگار و خبرنگار رو باهم ادغام میکردم چون هردوشون یه کاری رو انجام میدناگر بخوای دوتا رنک رو باهم ادغام کنی، اونها چین!؟
توی انجمن؟ درحال حاضر فقط رمان دلدار بانو Ayli جونم و میقات .zeynab. جون رو میخونم.یکی از آثار فعلی نویسنده هایی که دوست داری رو بفرست برامون لطفا.
مهمون عزیز، واقعاً جوابهای خوب و عمیقی دادی که به باور من نشوندهندهی ذهن منطقی و طرز فکر عاقلانهات هست و بابت این باید به خودت همیشه افتخار کنی!اسمم فاطمس، ۱۸ سالمه و شهریار زندگی میکنم
خیلی دوس داشتم اسمم زینب باشه (البته عاشق این اسمم هستم) و از اسمای ایرانی عاشق اسم ایماه هستم
ببین از نظر من تک تک این تایپ شخصیت ها و زندگی های انگیزهشی چیزی جز روانشناسی زردی که خیلی ترنده و برچسب زدن به خودت نیست.
هیچ وقت ۴ تا حروف انگلیسی نمیتونه تورو محکوم به داشتن ۴ تا شخصیت کنه.
تو همیشه نمیتونی درونگرا باشی یا همیشه در جستجوی چیزی باشی و کمالگرایی هم شامل باشی
دقیق نمیدونم یه مدت مهربون بودم یه مدت با مسعولیت بودم یه مدتم دلقک بودم
همشون اوکین ولی بیشترین تالاری که توش زیاد پرسه میزنم بخش آموزشگاه و ادبیات و کتابخونس
همه چیزش خوبه ولی یکسری باگ های ریزی داره که اصلا قابل لحاظ نیستن
دوستی؟ پارادوکسیه بین بدترین و بهترین! همیشه همه میدونیم نه فقط با یک دوست و یکبار، بلکه با چندین دوست دیگه و چندین بار دیگه و توی جاهای مختلف ازشون ضربه میخوریما!!! ولی همیشه به دنبالش هستیم تا یه همدم برای خودمون داشته باشیم.
من خودم با اینکه کلی دوست دارم و ارتباط اجتماعیم با کسایی که میشناسم تا حدی خوبه و مثل یونانیان باستان برای هر کاریم دوست خاص خودمو دارم، اما هزاران بار ازشون ضربه هایی خوردم، حرفایی شنیدم و... ولش کن!
نه.. سعی دارم ولی وسطاش بیخیال میشم
خب خودمم ماهها عضوی ازشون بودم و با سختی و تلاش کاری که دارن کاملا آشنا هستم.
از عضو های جدید که زیاد اطلاعی ندارم اما قدیمیا (اونقدارم قدیمی نیستن که عمرا قد نده) یه چیز دیگه بودن واقعا.
طبیعتا بله من عاشق مصاحبه کردن و مصاحبه شونده هستم(درست گفتم؟) توی تالار کتابخونه هم همچین تاپیکی راه انداختم ۱۳ قسمتشم رفتما! ولی دیگه حال و حوصلشو نداشتم چون یه نفر ذوقمو کور کرد
بذار فکر کنم... چند سالم میشه؟ حدودا ۲۳-۲۲ سالم میشه. خب انشالله شاید تا اون موقع برای خودم دانشگاه میرم و سرکار میرم و یه جوجه معلم برای خودم هستم که مستقله و برای خودش کار میکنه(این از لحاظ موقعیت شغلی و اقتصادی)
شایدم کلا تهران نباشم، شاید ازدواج کرده باشم، شاید انقدر توی غم و اندوه غرقم که برام هیچ چیز اهمیت نداشته باشه، شاید اصن مرده باشم هیچ چیز آینده رو نمیتونم برای خودم شفاف ببینم.
اگر منظورت از رنکای خودمه (که ماشالله کمم نیستن)روزنامه نگار و خبرنگار رو باهم ادغام میکردم چون هردوشون یه کاری رو انجام میدن
توی انجمن؟ درحال حاضر فقط رمان دلدار بانو Ayli جونم و میقات .zeynab. جون رو میخونم.
مهمون عزیز، واقعاً جوابهای خوب و عمیقی دادی که به باور من نشوندهندهی ذهن منطقی و طرز فکر عاقلانهات هست و بابت این باید به خودت همیشه افتخار کنی!
به رسم همیشه دریک جملهی طویل توصیفت میکنم:
تو دختری هستی که مهربونی و دوستداری همشه مهربون باشی ولی گاهاً پیش میاد که سریع جوش میاری و درواقع بین جوش آوردن و مهربونیت مرز باریکی هست؛ طرز فکر عاقلانهات هم که بالاتر گفتم همیشه همراهته و باعث میشه نسبت به رویدادهای اطرافت نگاه عمیقتری داشته باشی.
خیلی متشکرم از حضورت