سلاممم
ملینا هستم، تهران اسم که خب توی نویسندگی قبلا ملینا مدیا بودم البته به عنوان توتفرنگی هم شناخته شدم
قبلا میدونستم الان یادم رفته
راستش از نظر خودم خیلی خوبه که یه زمانی تصمیم گرفتم اینجا ثبتنام کنم با بچهها اشنا شدم رمانای محشرشون رو خوندم و خلاصه که خودم خیلی راضیم... اما از نظر بقیه نمیدونم!
فکر کنم منظورت بخش فرهنگی بود خب مطمئنا عاشق تالار لیست سیاهم! و بخش هنری تالار موسیقی
چیزی کم نداره حداقل الان، البته که مطمئنا هر چیزی میتونه بهتر از قبل بشه!
معمولا من در ر*اب*طه با مسائل گوناگون روش فکری عمیق و خیلی عجیبی دارم اما به نظرم در ر*اب*طه به بخشش، هر فردی در این مورد یک جور فکر نمیکنه؛ معمولاً آدمهای زندگیم رو توی هر اشتباهی میبخشم اما تا وقتی که به خودم آسیبی نزده باشن به نظرم وقتی تو برای یک فردی ارزشی نداری و اون به خودش اجازه میده به تو آسیبی وارد کنه اینجا دیگه بخششی نباید وجود داشته باشه شاید بعضیها اسمش رو بزارن خودخواهی؛ ولی به نظرم درستترین کار در ر*اب*طه با مرزهای بخشیدن یک نفره!
من همهی اثارم رو هرچقدر هم خام، ساده و ابتدایی باشن دوست دارم؛ اما میتونم به جرعت بگم یوتوپیا برای من مثل یه معجزه میمونه خودم این رشد کردن قلمم رو کاملا با یوتوپیا دیدم و خیلی دوستش دارم.
همه برای رشد انجمن و تالارها خیلی سخت تلاش میکنن و خیلی هم مسئولیت پذیر و عالی هستن
بله از هم صحبتی با شما خیلی ل*ذت میبرم
۵ سال پیش خودم میتونم بگم افتضاح بود! آدمی که بودم رو خیلی دوست داشتم میتونم بگم اخلاقیاتم کاملا با الان فرق میکرد اما خب ۵ سال پیش رو... نظری خوبی دربارش ندارم!
از بین رنکهایی که خودم دارم؟ یا کلا رنکهای انجمن؟
از بین رنکهای خودم میتونم بگم منتقد و به صورت کلی هم دلقک انجمن
-به نام خدای خالق کل مخلوق- نام رمان: مَسخِ لَطیف نام نویسنده : کوثر حمیدزاده ژانر: ترسناک، فانتزی، عاشقانه سطح: نیمه حرفهای ناظر: Richette گالری عکسهای شخصیت خلاصه: مارتین معلم جوانی است که زمان زیادی به دنبال مادر گمشدهاش میگردد و امیدوار است که او را روزی پیدا میکند. با آشکار شدنِ...
forums.taakroman.ir
یکی از رمانای فوقالعاده انجمنه که عاشقشم و متاسفانه وقت نکردم ادامش رو بخونم و خیلی بیصبرانه منتظرم بلاخره بخونمش