• خرید مجموعه دلنوشته دلدار فاطمه یادگاری کلیک کنید
  • مصاحبه صوتی رمان ققنوس آتش اثر مونا سپاهی کلیک کنید

متفرقه داستان حرز امام جواد

ساعت تک رمان

هستی

مدیر آزمایشی تالار لیست سیاه
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2022-04-28
نوشته‌ها
33
لایک‌ها
24
امتیازها
8
سن
21
محل سکونت
دنیای خاکستری مداد رنگی‌ها
کیف پول من
1,039
Points
128
امام جواد با دختر خلیفه ازدواج کرده بود که البته زن خوبی نبود و امام جواد را اذیت میکرد.روزی ام عیسی گفت که زنی نزد من آمد و احوالپرسی کرد و گفت که من زن امام جواد هستم. ام عیسی خیلی ناراحت میشود و نزد مامون می رود و به پدرش می گوید که امام جواد ازدواج کرده است، مامون ناراحت شده و با شمشیر به خانه امام جواد می رود و شروع به شمشیر زدن می کند ام عیسی بنا به گریه می گذارد و اظهار ندامت میکند و به او می گوید تو فرزند رسول خدا را کشتی.مامون ناراحت میشود و می گوید که ننگ ابدی را برای خاندان خود خریدیم.

دستور می دهند که دنبال تشییع جنازه باشید. خادمی می آید و میگوید من از نزد امام جواد می آیم. این ها تعجب کرده و می بینند که امام جواد سالم است. یاسر به امام جواد میگوید که یابن رسول الله این لباس که پوشیدی به من بده که برای کفن خود داشته باشم.

امام وقتی لباس را از تن خود در می آورد می بیند هیچ آثاری از زخم به تن ایشان نیست. امام جواد می فرماید من حرزی همراه خود دارم. مامون میگوید آن حرز رابه من بده و امام جواد آن حرز رابه مامون میدهد. شروع حرز از همینجاست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

بالا