شعر اشعار پل الوار

  • نویسنده موضوع Hana.Banu
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 127
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
بر دفترهای دبستانی‌ام
بر میز مشقم و بر درختان
بر شن بر برف
نام ترا می‌نویسم.

بر همۀ صفحات خوانده شده
بر همۀ صفحات سپید
بر سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام ترا می‌نویسم.

بر تصویرهای زرین
بر سلاح جنگاوران
بر تاج شهریاران
نام ترا می‌نویسم.

بر جنگل و بر صحرا
بر آشیانه و بر گُل طاووسی
بر پژواک کودکی‌ام
نام ترا می‌نویسم.

بر شگفتی شب‌ها
بر نان سپیدِ روزها
بر فصل‌های نامزد
نام ترا می‌نویسم.

برکهنه لته‌های کبودم
بر برکه خورشید کپک زده
بر دریاچه ماهِ زنده
نام ترا می‌نویسم.

بر کشتزارها بر افق
بر بال پرندگان
بر آسیابِ سایه‌ها
نام ترا می‌نویسم.

بر هر نفس پِگاهی
بر دریا و بر کشتی
بر کوهِ شوریده سر
نام ترا می‌نویسم.

بر خزۀ ابر گون
بر رگبارعرق
بر بارانِ سنگین و بی‌طعم
نام ترا می‌نویسم.

بر شکل‌های درخشان
بر ناقوسِ رنگ‌ها
بر حقیقتِ تن
نام ترا می‌نویسم.

بر کوره راه‌های بیدار
بر جاده‌های گشوده
بر میدان‌های سرشار
نام ترا می‌نویسم.

بر چراغی که روشن می‌شود
بر چراغی که خاموش می‌شود
بر خانه‌های گردهم آمده‌ام
نام ترامی‌نویسم.

بر میوه‌ای که دونیم شده
از آینه و از اطاقم
بر صدف خالی بسترم
نام ترا می‌‌نویسم.

بر سگِ پر اشتها و نَرمخویم
بر گوش‌های تیز شده‌اش
بر پنجۀ ناشیانه‌اش
نام ترا می‌نویسم.

بر سراشیبی درِ خانه‌ام
بر اشیای مأنوس
بر سیل آتش تبرک شده
نام ترا می‌نویسم.

بر هر گوشت نثار شده
بر پیشانی دوستانم
بر هر دست دراز شده
نام ترا می‌نویسم.

بر زلال شگفتی‌ها
بر لبان پرمهر
بسی بالاتر از سکوت
نام ترا می‌نویسم.

بر پناهگاه‌های ویرانم
بر فانوس‌های فروریخته‌ام
بر دیوارهای ملالم
نام ترا می‌نویسم.

بر فضای خالی بی‌آرزو
بر تنهائیِ عر*یان
بر پله‌های مرگ
نام ترا می‌نویسم.

بر تندرستیِ بازآمده
بر خطرِ سپری شده
بر امید بی‌خاطره
نام ترامی‌نویسم.

و با قدرت یک واژه
زندگی را دوباره آغاز می‌کنم
برای شناخت تو زاده شدم
تا نام ترا فریاد کنم:
آزادی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
من اینجا
دلم سخت معجزه می‌خواهد و
تو انگار
معجزه‌هایت را
گذاشته‌ای برای روز مبادا.
چشم‌اندازى عر*یان
که دیرى در آن خواهم زیست
چمنزارانى گسترده دارد
که حرارت تو در آن آرام گیرد
راه‌هایى که دهانت از آن
به دهانى دیگر لبخند می‌زند
بیشه‌هایى که پرندگانش
پلک‌هاى تو را می‌گشایند

زیر آسمانى
که از پیشانى بى‌ابر تو باز تابیده
جهان یگانه‌ى من
کوک شده‌ى سبک من
به ضربآهنگ طبیعت
گوشت عر*یان تو پایدار خواهد ماند…
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
جلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندم‏‌ها تو را دیدم
زیر درختى تو را دیدم.

در انتهاى همه سفرهایم
در عمق همه عذاب‏‌هایم
در خَم همه خنده‏‌ها
سر بر کرده از آب و از آتش،

تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانه‌‏ام تو را دیدم
در آ*غ*و*ش خود تو را دیدم
در رؤیاهاى خود تو را دیدم

دیگر ترکت نخواهم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
آه ای قلب محزون من
دیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفت
دیدی که جغرافیای فاصله را
چگونه با نوازش نگاهی می شود طی کرد
و نادیده گرفت
دیدی که دردهای کهنه را
چگونه با ترنمی می شود به یکباره فراموش کرد
دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است
دیدی که عشق یک اتفاق نیست
قرار قبلی است

مثل یک تفاهم ازلی
از ازل بوده
و تا ابد ادامه خواهد داشت
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
ایستاده روی پلکهام
و گیسوانش
درون موهام
شکل دستهای مرا دارد
رنگ چشمهای مرا
در تاریکی من محو می شود
مثل سنگ ریزه ای دربرابر آسمان
چشمانی دارد همیشه گشوده
که آرام از من ربوده
رویاهایش
با فوج فوج روشنایی
ذوب می کنند
خورشیدها را
و مرا وامی دارند به خندیدن

گریستن
خندیدن
و حرف زدن
بی آنکه چیزی برای بیان باشد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
رو به رو را نگاه کردم
میان جماعت تو را دیدم
میان سنبله‌ها
زیر تک درختی تو را دیدم
در انتهای هر سفر
در عمق هر عذاب
در انتهای هر خنده
سر برآورده از آتش و آب
تابستان و زمستان ، تو را دیدم

در خانه
در رویا
در آغوشم تو را دیدم
ترکت نخواهم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
ساحل دریا پر از گودال است
جنگل پر از درختانی که دلباخته پرندگانند
برف بر قله ‌ها آب می ‌شود
شکوفه ‌های سیب آن چنان می ‌درخشند
که خورشید شرمنده می ‌شود
شب
روز زمستانی است
در روزگاری گزنده
من در کنار تو
ای زلال زیبارو
شاهد این شکفتنم
شب برای ما وجود ندارد

هیچ زوالی بر ما چیره نیست
تو سرما را دوست نداری
حق با بهار ماست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من می گویم
چرا که من می دانم
که همیشه
در اوج غم یک پنجره باز است
پنجره ای روشن
و همیشه هست،

رویاهایی که پاسبانی می دهند
آرزویی که جان می گیرد
گرسنگی که از یاد می رود
و قلبی سخاوتمند
و دستی بخشنده
دستی گشوده
و چشم هایی که می پایند
و زندگی
یک زندگی برای با هم بودن همیشه هست…
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
این است قانون گرم انسان‌ها
از رز باده می‌سازند
از زغال آتش و
از ب*وسه‌ها انسان‌ها.

این است قانون سخت انسان‌ها
دست‌ناخورده ماندن
به رغم شوربختی و جنگ
به رغم خطرهای مرگ.

این است قانون دل‌پذیر انسان‌ها
آب را به نور بدل کردن
رویا را به واقعیت و
دشمنان را به برادران.

قانونی کهنه و نو
که طریق کمالش
از ژرفای جان کودک
تا حجت مطلق می‌گذرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Hana.Banu

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-08-05
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
34
امتیازها
18
کیف پول من
2,114
Points
92
سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا