معرفی کتاب کتاب مراقبت از یک سیاه چاله خانگی از میشل کوئواس

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
میشل کوئواس در کتاب مراقبت از یک سیاه چاله خانگی داستان دخترکی یازده‌ساله را روایت می‌کند که سیاه‌چاله‌‌ای او را از ناسا تا جلو در خانه‌اش تعقیب می‌کند و به نظر می‌رسد نه‌تنها به استلا آسیبی نمی‌رساند، بلکه دلش می‌خواهد حیوان خانگی او باشد. اما در این میان، مشکلی وجود دارد: سیاه‌چاله همه‌چیز را می‌بلعد و این واقعاً استلا را کلافه می‌کند! اوضاع به همین منوال ادامه دارد تا این‌که فکر بکری به سر استلا می‌زند: او می‌تواند از طریق سیاه‌چاله از شر همه‌ی چیزهایی که اذیتش می‌کنند رها شود؛ از جمله خاطراتش با پدر مرحومش...

درباره‌ی کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی
کتابی که پیش روی شماست، با نام مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی (The Care and Feeding of a Pet Black Hole) را میشل کوئواس (Michelle Cuevas) نوشته است. این رمان به‌طور ویژه برای نوجوانان نوشته شده، اما احتمالاً بزرگسالان نیز از مطالعه‌ی آن ل*ذت و بهره می‌برند. کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی بیش از هر چیز درباره‌ی فقدان، از دست دادن و نحوه‌ی مواجهه با آن است. بنابراین همه‌ی کسانی که عزیزی را از دست داده‌اند، با کتاب حاضر احساس ن*زد*یک*ی خواهند کرد. اگر شما هم حفره‌ای در دل دارید که جایش با هیچ‌چیز پر نمی‌شود، اگر اندوه همچون سیاه‌چاله‌ای قدرتمند همه‌ی خوشی‌های زندگی‌تان را بلعیده، پیشنهاد می‌کنیم با کتاب حاضر همراه باشید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
استلا را می‌شناسید؟ ‌او دختر یازده‌ساله‌ای‌ست که عاشق فضاست و فکرش را هم نمی‌کرد وقتی از ناسا بازدید کند، یک سیاه‌چاله تا خانه به دنبال او بیاید و بشود حیوان خانگی‌اش! راستش را بخواهید، داستان این‌طوری شروع شد که استلا به ناسا رفت تا با کارل سیگن (Carl Sagan)، ستاره‌شناس، استاد دانشگاه، مشاور ناسا و از سرشناس‌ترین دانشمندهای آمریکایی صحبت کند. دیروقت بود و استلا تنها بود. دخترک داستان ما تلاش کرد حقه‌ای سر هم کند تا شاید بتواند وارد ناسا شود. مثلاً خطاب به نگهبان گفت: «من نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نبیره‌ی کارل سیگنم و اومده‌م ناسا تا بهش بگم ما در آینده ماشین زمان رو اختراع کرده‌یم!» اما افسوس که این کَلَک‌ها کارساز نشد و در نهایت، استلا دست از پا درازتر به خانه برگشت؛ اما در راه اتفاق عجیبی رخ داد، این اتفاق عجیب چه بود؟

هنوز چند دقیقه‌ای بیشتر نبود که استلا وارد اتوبوس شده بود که زنی فریادکشان اعلام کرد کسی کیف‌پولش را دزدیده. در حالی که همه به دنبال یک آدم مشکوک کُل اتوبوس را از نظر می‌گذراندند، مرد سالخورده‌ای فریاد زد و پرسید: «کلاه‌گیس من کو؟». تا استلا به خانه برسد، اوضاع به همین منوال ادامه یافت. هر لحظه یکی فریاد برمی‌آورد و دنبال یکی از وسایلش می‌گشت. یکی غذایش را گم کرده بود و یکی قورباغه‌اش را. برای این‌که استلا بتواند از اتوبوس پیاده شود، ‌مجبور بود از روی سروکله‌ی آدم‌هایی رد شود که داشتند چهاردست‌وپا زیر صندلی‌ها دنبال وسایل‌شان می‌گشتند! استلا از اتوبوس که پیاده شد، احساس کرد یکی دارد دور و برش می‌پلکد. انگار کسی او را از دور می‌پایید و تعقیبش می‌کرد. اما کی؟ یا حتی بدتر... چی؟ جواب یک «سیاه‌چاله» است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سیاه‌چاله کم‌کم با استلا دوست شد و یک‌جورهایی به حیوان خانگی‌اش بدل شد. ما از این موجود چند تا چیز می‌دانیم:

خیلی خیلی تیره است؛
دست و پا ندارد؛
چشم‌هایش شبیه کهکشان‌های کوچک است؛
دوست دارد چراغ‌قوه، گردوخاک، آثار هنری بی‌ارزش و سکه بخورد؛
دلش نوازش می‌خواهد؛
از همه مهم‌تر: هر چیزی را که بخواهد می‌بلعد، جذب و ناپدید می‌کند.
بله، میشل کوئواس در کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی برای‌مان تعریف می‌کند که سیاه‌چاله‌ی خانگی استلا می‌تواند همه‌چیز را ببلعد. حالا که چنین است،‌ چه خوب می‌شد اگر سیاه‌چاله می‌توانست غم و غصه‌ها و اصلاً همه‌ی دنیای استلا را هم به درون خود ببلعد و ناپدید کند. مطمئناً یک‌ سری چیزهای خوب بودند که ناپدید می‌شدند، اما چیزهای بد هم همین‌طور. از جمله سبزیجات احمقانه‌ای که استلا مجبور است برای شام بخورد، اسباب‌بازی‌های زشت برادرش و البته خاطراتش با پدرش؛ پدری که به‌تازگی فوت شده و نبودنش آن‌چنان استلا را آزرده که او دلش می‌خواهد از شر همه‌ی خاطره‌هایش با پدر رها شود! آن خاطرات استلا را بی‌نهایت غمگین می‌کنند و او دیگر دلش نمی‌خواهد غمگین باشد. استلا برای پدرش دلتنگ شده و آرزو می‌کند باز هم او را ببیند. این حسی است که مثل یک سگ ولگرد همیشه او را دنبال می‌کند. انگار از وقتی بابا رفته، خنده به ل*ب او نیامده و استلا از این فقدان عمیقاً خسته است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
ماجرا از جایی بدتر شد که سیاه‌چاله تصادفاً ‌سگی را خورد! روزی،‌ استلا و سگ خانوادگی‌شان، ‌بی‌نام، مشغول توپ‌بازی بودند. استلا توپ بیس‌بالی دارد و بی‌نام عاشق‌ آن بود که دنبالش بدود. وضعیت وقتی عوض شد که باد کمی با شدت وزید و مسیر توپ را زیادی به سمت چپ کج کرد. توپ کاملاً در تاریکی سیاه‌چاله فرو رفت. به محض این‌که توپ غیبش زد، بی‌نام که توپ را می‌خواست، درست تا توی سیاه‌چاله به دنبال توپ رفت. حالا که چنین شده، استلا و برادرش راهی ندارند جز آنکه به یک ماجراجویی حماسی و هیجان‌انگیزِ بین‌ستاره‌ای پا بگذارند و پیش از آن‌که خیلی دیر شود، بی‌نام را پیدا کنند...

کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی نوشته‌ی میشل کوئواس نخستین بار در سال 2017 به انتشار رسید. این اثر را زهرا چوپانکاره در ایران به زبان فارسی ترجمه کرده و نشر کتاب چ که واحد کودک و نوجوان نشر چشمه است، آن را به دست نوجوانان رسانده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
نکوداشت‌های کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی
داستانی اصیل از عشق خانوادگی، اشتیاق علمی، و یک سفر واقعاً حماسی از کشف خود. (Kirkus Reviews)
دوستی یک دختربچه با یک سیاه‌چاله باعث می‌شود که او با غم خود در این رمان خنده‌دار و تأثیرگذار مواجه شود. (Amazon)
داستانی مصور، دل‌انگیز، حساس، خنده‌دار و نشاط‌آور از سفر -چه فیزیکی و چه احساسی- یک دختر در مواجه با غم و اندوه. (Booktrust)
به همان اندازه‌ که غمگین‌کننده و اندوه‌ناک است، یک ماجراجوی واقعی هم هست. کتاب میشل کوئواس هم تأثیرگذار و هم خنده‌دار است. (Booklist)
کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانان علاقه‌مند به رمان‌های فانتزی، خنده‌دار، ماجراجویانه و خانوادگی از مخاطبان اصلی کتاب مراقبت از یک سیاه‌چاله‌ی خانگی هستند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
در بخشی از کتاب مراقبت از یک سیاه چاله خانگی می‌خوانیم
آن شب، در حالی که در تخت دراز کشیده و به صورت‌های فلکی روی سقف اتاقم نگاه می‌کردم، باز به این فکر افتادم که چه‌طور نزدیک بود سیاه‌چاله‌ای دنیا را ببلعد. یک لحظه این فکر به نظرم فوق‌العاده آمد. بله مطمئناً یک‌سری چیزهای خوب ناپدید می‌شدند، اما چیزهای بد هم همین‌طور. درست همان موقع دلم می‌خواست از شر ستاره‌های درخشان روی سقف خلاص شوم. می‌خواستم کُل خاطره‌ی آن‌ها و این‌که می‌دانستم روزی وجود داشته‌اند هم سربه‌نیست شود.

یعنی مطمئناً یک سیاه‌چاله‌ی خانگی برای گم‌وگور کردن سبزیجات احمقانه و پولوورهای جن‌زده خوب است، اما باقی چیزها چه؟ همان چیزهایی که مثل ستاره‌های روی سقف به زندگی‌ات می‌چسبند. مثلاً هیچ راهی نیست که از شر خاطره‌ی من و تو که آن صورت‌های فلکی را درست کردیم راحت شد؟ آن خاطره من را غمگین می‌کند. من دیگر دلم نمی‌خواهد غمگین باشم.

شاید کُل کاری که از دستم برمی‌آمد این بود که از شر یادگاری‌های آن خاطره‌ها خلاص شوم. شاید به مرور زمان دیگر هیچ‌چیز نمی‌ماند که غصه‌دارم کند. به امتحانش می‌ارزید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
یک جعبه پیدا کردم و در تاریکی خانه راه افتادم؛ اتاق‌به‌اتاق می‌رفتم و همه‌ی چیزهایی که من را یاد تو می‌انداخت جمع می‌کردم، همه‌ی چیزهایی که باعث می‌شد حس کنم حفره‌ای در س*ی*نه دارم. دستگاه پولیش سنگ را توی جعبه گذاشتم؛ همانی که از یک حراج خانگی خریده بودیم و کنارش آن چراغی را گذاشتم که به پیشانی می‌بستیم و در اکتشافات نیمه‌شب از آن استفاده می‌کردیم. لوازم آزمایش‌های شیمی و بِشِر ترک‌خورده در سانحه‌ی انفجار 1975 را هم به جعبه اضافه کردم. پوستر جدول تناوبی را که با هم ساخته بودیم، لوله کردم. مجموعه‌ی حشرات و ماکت مغز انسان را هم برداشتم و آن کتابی که درباره‌ی همه‌ی فضانوردها بود. حتی کلاهت را از قلم نینداختم؛ کلاهِ قرمزی که رویش نوشته بود «ناسا».

مدل سیاره‌ی ساختگی‌مان را توی جعبه انداختم، دقیق‌تر بخواهم بگویم فقط سیاره‌ی ما نبود، پروژه‌ای بود که با هم پیش بردیم تا من بتوانم عضو «لوله‌ی آزمایش» شوم؛ گروه علمی مدرسه‌مان. مدت‌ها بود که در هیچ‌کدام از جلسه‌هایشان شرکت نکرده بودم، هر چند هیچ‌کدام‌شان هم تا‌به‌حال به من محل نگذاشته بودند.

هفته‌ها وقت‌مان را صرف آن سیاره کردیم؛ روی تک‌تک کوه‌ها، جلگه‌ها و آتشفشان‌هایش اسم گذاشتیم. ماه‌ها را در مدار درست‌شان نصب کردیم و حتی برای کُل این مجموعه هم اسم گذاشتیم: «استلاریوم». واقعاً تحسین‌برانگیز بود، اما باید می‌رفت رد کارش.

سرانجام تکه‌ی آخر را هم به کُپه اضافه کردم. بر نوک تپه نوار صدای خنده‌ات را گذاشتم؛ همان که سعی کرده بودم به صفحه‌ی طلایی وویجر برسانمش.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا