سلام دوستان گل انجمن! اینجا هستیم با سومین قسمت از مصاحبه با نویسندگان گرامی
امشب!!! نگم از مهمونمون که اصلا وایییییییییییی
از اوناست که غیرقابل توصیفه و همیشه و همهجا هم... دیگه ولش کن اصلا nmt... بریم سراغ معرفی!
مهمون امشب کسی نیست جززززززززززززززززز مانکاره کوثر حمیدزاده
خب خانم حمیدزاده عرض ادب! ممنون از حضورتون اگر میشه یک بیوگرافی از خودتون بگید تا خواننده ها بیشتر باهاتون آشنا بشن؟
عرض ادب و سلام به خدمت شما،
بنده کوثرم، کوثر حمیدزاده، ۱۹ سالمه متولد ۱۱ شهریور ۸۳ هستم و خب بزرگ شده ی اهوازم، ی دختر جنوبی پر انرژی و خب فعلا کنکوریم تا ببینیم خدا چی برامون رقم بزنه.
چیشد که به انجمن اومدید؟
یه سرچ کردم کلی انجمن اومد و منم اینجارو انتخاب کردم اون موقع تقریبا ۱۶ سالم بود تازه استارت رمان نوشتن رو زدم.
چندتا اثر رو تاحالا خلق کردید؟
یدونه و اونم مسخ لطیفه البته قبلش ی رمان نصفه ب اسم رهایی از تو داشتم.
دلیلی دارید برای خلقشون یا فقط رندوم و تفریحی بوده؟
برای رمانم بیشتر اومدم اینجا کم کم دلایل مهمتری پیدا کردم، مثل ی سری دوستام. گرچه بگم اینجا کلی درس از بقیه یاد گرفتم
کدوم یک از شخصیت های رمانتون رو دوست دارید؟
اول مارتین رو خب بچم رو زیادی دوست دارم، میدونی زیادی خسته و غمگینه همش دلم میخواد حالشو خوب کنم. بعد از اون آنجل خانوم هستش ک قراره بیاد بترکونه. ی جورایی از لحاظ درون شبیه منه
به نظرتون کدومشون شبیه به شخصیت واقعی شماست؟
آنجل، مهربون بودنش، علاقش ب پرستاری و محافظت کردن از بقیه، باهوش و حساس بودنش همه جوره شبیه منه.
آیا براساس سلیقه شخصیتون این شخصیتهارو انتخاب کردی یا سلیقه عامیانه باعث شده؟
ن در واقع خودم خلق کردم بر حسب چیزی که خودم خواستم.
آیا رمانهاتون رو سعی میکنید براساس واقعیت و اتفاقات روزمره بنویسید یا همشون جز خیالات و ایدهپردازیه شماست؟
راستش من از دو جنبه رمانارو دوست دارم،ولی خب از اینجایی که رمانم تخیلیه پس از قدرت تخیل خودم بهره میبرم.
نظرتون درباره ژانر عاشقانه و طنز چیه؟
نوشتن راجبه طنز واقعا کار سختیه، البته زینب جان واقعا تونسته این کارو سخت رو ب راحتی ب ما در زمینه میقات ثابت کنه. ولی خب عاشقانه هم کار هر کسی نیست بنظرم ادم تا واقعا عشقو تجربه نکنه نمیتونه از عشق چیزی بنویسه.
چطور میشه یه نویسنده با قلم عالی بره سمت کلیشه نویسی؟
بنظرم اموزش اشتباه میتونه باشه، یا اینکه طرف نقد بقیه رو نپذیره یا آثار ضعیف رو بخونه..
فرض کنید یه نویسنده بخواد از شما مشاوره بگیره برای نوشتن داستانی در قالب ژانر ترسناک! چه کمک یا پیشنهادی بهش میکنید؟
خوشه بندی همیشه راه حل مناسبیه. ترس رو تعریف کنیم اصلا ترس از چی نشات میگیره؟ چجوری ب وجود میاد؟ هر کسی ترس رو چطور بیان میکنه؟
و خب اینکه خودمون رو جای شخصیت ذهنیمون قرار بدیم اصلا چه حالی میشیم؟حس امیزی تو جملات و طرز بیان خیلی مهمه.
آیا کسی همراهیتون میکنه توی نوشتن؟ یا حمایت کردن؟
نه..
به نظرتون چطور میشه با خوندن یه کتاب یا رمان پا به دنیای جدیدی گذاشت؟
تنهایی خوندن، با تمرکز خوندن، ذهنت باید باز باشه تا ی دنیا رو توی ذهنت جا بدی، خودت رو توی تک تک نقشها قرار بدی...
به نظرتون چطور میشه با کتاب به یک جامعه کمک کرد؟
تاحالا کتابی هدیه دادین یا هدیه گرفتین؟
محتوا همیشه مهم بوده اون نتیجه ای که بعد از خوندن یه کتاب میگیری مهمه. شاید ی داستان عاشقانه رو ک بخونی بیشتر از یه کتاب خودشناسی کمکت کنه! یادت میده چطور اعتماد کنی یا اصلا اعتماد نکنی چه کسی همراهته و ارزش عشق چقدر بالاست. یا اصلا ی داستان ترسناک مطمنا فقط برای هیجان خونده نمیشه و باید ی نتیجه دلخواه رسید که حس خوبی ازش دریافت کنیم.
به نظرتون چه تفاوتی بین دیدگاه یک نویسنده و یک خواننده وجود داره؟
خب اگر نویسنده باهوش باشه و بتونه خواننده رو مدام جذب کنه یا گول بزنه هیجان خواننده بیشتر میشه.
البته نمیدونم ممکنه ی خواننده پذیرش درک داستان نویسنده رو نداشته باشه.
آیا براتون پیش اومده که عقاید اعتقاداتتون مانع یا باعث خلق یه اثر بشه؟
بله. من خودم گاهی بر خلاف عقایدم ممکنه داستانهای عجیب و غریب بنویسم که تهش برسه ب عقاید خودم میدونی! یه جور قالب کردن حرفات لاب لای اثرت که جوری ب بقیه تلنگر بده.
بیرون از فضای انجمن و مجازی، به چه کاری مشغول هستید؟
نقاشی اکثرا سفارش دارم... درس میخونم ..همین.
نظرتون درباره عشق چیه؟ بهنظرتون وجود داره؟
عشق! عشق بنظرم ترکیب از احساساته میدونی ممکنه توی زمینه عشق حسود بشی عصبی بشی شاد بشی غمگین بشی و... اما عشق اونهارو شیرین میکنه! عشق فراتر از ذهنیتمونه و فقط میشه با قلب حسش کرد. عشق کاملا متضاد با منطقه و یه امید خاص به وصال داره. حسیه ک دوست داری مراقبت کنی، حامی باشی، قوی باشی، توانا باشی، مثبت باشی. گرچه به معشوق هم مربوطه هر چی معشوق لایقتر عشق قشنگتر میشه.
نظرتون درباره وجود خدا چیه؟ چقدر بهش اعتقاد دارید؟
خدا بهترین رفیق، عضو خانواده، حامی و عشق من هستش. جوری که با خدا رفیقم با بشر نبودم، حس میکنم اون قدرت بزرگی رو توی قلبم کاشته، مهر و محبت رو من از خدا دریافت میکنم خدایی که همیشه ب حرفام گوش میداد و جوابشو دیر یا زود ب من القا میکرد.
بهترین آرزویی که برای مهمترین شخص زندگیتون میتونید بکنید چیه؟
نا امید نبودنه، زندگی همچنان ادامه داره پس ب زودی خودتونو نبازید^^
نظرتون درباره من؟
تو که عشقی خداییش، مثل ابنبات میمونی، یه جور عجیب ب دل میشینی. مغرور و خودخواه نیستی و از هر نظر جذاب و قشنگی. ارزو دارم معلم ببینمت^^
حرف آخر؟
سعی کنید اعتماد نکنید، و زود وابسته نشید. همون ادم که میگید نه بهم نارو نمیزنه به جاش خنجر میزنه، ر*اب*طهی سمی رو باید حذف کرد تا خودتونو پیدا کنید. و خوش قول باشید. به جای فرار اشتباهتون رو درست کنید. و درست عاشق بشید:)
ساچ واو !!! مرسی از اینکه حاضر شدی یه مصاحبه کوچیک باهم داشته باشیم کوثر جون امیدوارم هر جایی که هستی خوش بدرخشی .ATLAS.
دوستان عزیز خواننده! ممنون از اینکه تا اینجا تحمل کردید. اگر دوست دارید نظری، حرفی، سخنی و... بگید زیر همین تاپیک منتظرتونم:)
اگر هم دوست دارید نفر بعدی شما باشید که باهاتون مصاحبه میشه، توی تاپیک زیر اعلام کنید
م*اچ به همه (از نوع مونث)
*مانکاره یعنی خانوم به زبان ایتالیایی:]
گفتم تنوع بدم هر سری
امشب!!! نگم از مهمونمون که اصلا وایییییییییییی
از اوناست که غیرقابل توصیفه و همیشه و همهجا هم... دیگه ولش کن اصلا nmt... بریم سراغ معرفی!
مهمون امشب کسی نیست جززززززززززززززززز مانکاره کوثر حمیدزاده
خب خانم حمیدزاده عرض ادب! ممنون از حضورتون اگر میشه یک بیوگرافی از خودتون بگید تا خواننده ها بیشتر باهاتون آشنا بشن؟
عرض ادب و سلام به خدمت شما،
بنده کوثرم، کوثر حمیدزاده، ۱۹ سالمه متولد ۱۱ شهریور ۸۳ هستم و خب بزرگ شده ی اهوازم، ی دختر جنوبی پر انرژی و خب فعلا کنکوریم تا ببینیم خدا چی برامون رقم بزنه.
چیشد که به انجمن اومدید؟
یه سرچ کردم کلی انجمن اومد و منم اینجارو انتخاب کردم اون موقع تقریبا ۱۶ سالم بود تازه استارت رمان نوشتن رو زدم.
چندتا اثر رو تاحالا خلق کردید؟
یدونه و اونم مسخ لطیفه البته قبلش ی رمان نصفه ب اسم رهایی از تو داشتم.
دلیلی دارید برای خلقشون یا فقط رندوم و تفریحی بوده؟
برای رمانم بیشتر اومدم اینجا کم کم دلایل مهمتری پیدا کردم، مثل ی سری دوستام. گرچه بگم اینجا کلی درس از بقیه یاد گرفتم
کدوم یک از شخصیت های رمانتون رو دوست دارید؟
اول مارتین رو خب بچم رو زیادی دوست دارم، میدونی زیادی خسته و غمگینه همش دلم میخواد حالشو خوب کنم. بعد از اون آنجل خانوم هستش ک قراره بیاد بترکونه. ی جورایی از لحاظ درون شبیه منه
به نظرتون کدومشون شبیه به شخصیت واقعی شماست؟
آنجل، مهربون بودنش، علاقش ب پرستاری و محافظت کردن از بقیه، باهوش و حساس بودنش همه جوره شبیه منه.
آیا براساس سلیقه شخصیتون این شخصیتهارو انتخاب کردی یا سلیقه عامیانه باعث شده؟
ن در واقع خودم خلق کردم بر حسب چیزی که خودم خواستم.
آیا رمانهاتون رو سعی میکنید براساس واقعیت و اتفاقات روزمره بنویسید یا همشون جز خیالات و ایدهپردازیه شماست؟
راستش من از دو جنبه رمانارو دوست دارم،ولی خب از اینجایی که رمانم تخیلیه پس از قدرت تخیل خودم بهره میبرم.
نظرتون درباره ژانر عاشقانه و طنز چیه؟
نوشتن راجبه طنز واقعا کار سختیه، البته زینب جان واقعا تونسته این کارو سخت رو ب راحتی ب ما در زمینه میقات ثابت کنه. ولی خب عاشقانه هم کار هر کسی نیست بنظرم ادم تا واقعا عشقو تجربه نکنه نمیتونه از عشق چیزی بنویسه.
چطور میشه یه نویسنده با قلم عالی بره سمت کلیشه نویسی؟
بنظرم اموزش اشتباه میتونه باشه، یا اینکه طرف نقد بقیه رو نپذیره یا آثار ضعیف رو بخونه..
فرض کنید یه نویسنده بخواد از شما مشاوره بگیره برای نوشتن داستانی در قالب ژانر ترسناک! چه کمک یا پیشنهادی بهش میکنید؟
خوشه بندی همیشه راه حل مناسبیه. ترس رو تعریف کنیم اصلا ترس از چی نشات میگیره؟ چجوری ب وجود میاد؟ هر کسی ترس رو چطور بیان میکنه؟
و خب اینکه خودمون رو جای شخصیت ذهنیمون قرار بدیم اصلا چه حالی میشیم؟حس امیزی تو جملات و طرز بیان خیلی مهمه.
آیا کسی همراهیتون میکنه توی نوشتن؟ یا حمایت کردن؟
نه..
به نظرتون چطور میشه با خوندن یه کتاب یا رمان پا به دنیای جدیدی گذاشت؟
تنهایی خوندن، با تمرکز خوندن، ذهنت باید باز باشه تا ی دنیا رو توی ذهنت جا بدی، خودت رو توی تک تک نقشها قرار بدی...
به نظرتون چطور میشه با کتاب به یک جامعه کمک کرد؟
تاحالا کتابی هدیه دادین یا هدیه گرفتین؟
محتوا همیشه مهم بوده اون نتیجه ای که بعد از خوندن یه کتاب میگیری مهمه. شاید ی داستان عاشقانه رو ک بخونی بیشتر از یه کتاب خودشناسی کمکت کنه! یادت میده چطور اعتماد کنی یا اصلا اعتماد نکنی چه کسی همراهته و ارزش عشق چقدر بالاست. یا اصلا ی داستان ترسناک مطمنا فقط برای هیجان خونده نمیشه و باید ی نتیجه دلخواه رسید که حس خوبی ازش دریافت کنیم.
به نظرتون چه تفاوتی بین دیدگاه یک نویسنده و یک خواننده وجود داره؟
خب اگر نویسنده باهوش باشه و بتونه خواننده رو مدام جذب کنه یا گول بزنه هیجان خواننده بیشتر میشه.
البته نمیدونم ممکنه ی خواننده پذیرش درک داستان نویسنده رو نداشته باشه.
آیا براتون پیش اومده که عقاید اعتقاداتتون مانع یا باعث خلق یه اثر بشه؟
بله. من خودم گاهی بر خلاف عقایدم ممکنه داستانهای عجیب و غریب بنویسم که تهش برسه ب عقاید خودم میدونی! یه جور قالب کردن حرفات لاب لای اثرت که جوری ب بقیه تلنگر بده.
بیرون از فضای انجمن و مجازی، به چه کاری مشغول هستید؟
نقاشی اکثرا سفارش دارم... درس میخونم ..همین.
نظرتون درباره عشق چیه؟ بهنظرتون وجود داره؟
عشق! عشق بنظرم ترکیب از احساساته میدونی ممکنه توی زمینه عشق حسود بشی عصبی بشی شاد بشی غمگین بشی و... اما عشق اونهارو شیرین میکنه! عشق فراتر از ذهنیتمونه و فقط میشه با قلب حسش کرد. عشق کاملا متضاد با منطقه و یه امید خاص به وصال داره. حسیه ک دوست داری مراقبت کنی، حامی باشی، قوی باشی، توانا باشی، مثبت باشی. گرچه به معشوق هم مربوطه هر چی معشوق لایقتر عشق قشنگتر میشه.
نظرتون درباره وجود خدا چیه؟ چقدر بهش اعتقاد دارید؟
خدا بهترین رفیق، عضو خانواده، حامی و عشق من هستش. جوری که با خدا رفیقم با بشر نبودم، حس میکنم اون قدرت بزرگی رو توی قلبم کاشته، مهر و محبت رو من از خدا دریافت میکنم خدایی که همیشه ب حرفام گوش میداد و جوابشو دیر یا زود ب من القا میکرد.
بهترین آرزویی که برای مهمترین شخص زندگیتون میتونید بکنید چیه؟
نا امید نبودنه، زندگی همچنان ادامه داره پس ب زودی خودتونو نبازید^^
نظرتون درباره من؟
تو که عشقی خداییش، مثل ابنبات میمونی، یه جور عجیب ب دل میشینی. مغرور و خودخواه نیستی و از هر نظر جذاب و قشنگی. ارزو دارم معلم ببینمت^^
حرف آخر؟
سعی کنید اعتماد نکنید، و زود وابسته نشید. همون ادم که میگید نه بهم نارو نمیزنه به جاش خنجر میزنه، ر*اب*طهی سمی رو باید حذف کرد تا خودتونو پیدا کنید. و خوش قول باشید. به جای فرار اشتباهتون رو درست کنید. و درست عاشق بشید:)
ساچ واو !!! مرسی از اینکه حاضر شدی یه مصاحبه کوچیک باهم داشته باشیم کوثر جون امیدوارم هر جایی که هستی خوش بدرخشی .ATLAS.
دوستان عزیز خواننده! ممنون از اینکه تا اینجا تحمل کردید. اگر دوست دارید نظری، حرفی، سخنی و... بگید زیر همین تاپیک منتظرتونم:)
اگر هم دوست دارید نفر بعدی شما باشید که باهاتون مصاحبه میشه، توی تاپیک زیر اعلام کنید
م*اچ به همه (از نوع مونث)
*مانکاره یعنی خانوم به زبان ایتالیایی:]
گفتم تنوع بدم هر سری