متروکه نقد خودمونی شعر و دلنوشته | سری پنجم

[ساچلی]

سلام به همراهان همیشگی تک رمان
این هفته با نقد خودمونی دلنوشته zahra jafarian عزیز در خدمت شما هستیم
عزیزان ۱ هفته مهلت. دارید تا نقد خودتون در همین تاپیک ارسال کنید

من کیستم؟ | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

مجموعه دلنوشته من کیستم؟ نویسنده: zahra jafarian ژانر: عاشقانه مقدمه: من صدای نفس صبح مه آلود در گوش گلبرگ سحرخیزم

forums.taakroman.ir

#سری_پنجم_نقد_خودمونی

halcyon Aby LIAM.h Fatemeh.fattahi SHAWN فاطمه وحدانی_شاهکار محیآم Paryzad
​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

سلام به همراهان همیشگی تک رمان
این هفته با نقد خودمونی دلنوشته zahra jafarian عزیز در خدمت شما هستیم
عزیزان ۱ هفته مهلت. دارید تا نقد خودتون در همین تاپیک ارسال کنید

من کیستم؟ | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

مجموعه دلنوشته من کیستم؟ نویسنده: zahra jafarian ژانر: عاشقانه مقدمه: من صدای نفس صبح مه آلود در گوش گلبرگ سحرخیزم

forums.taakroman.ir

#سری_پنجم_نقد_خودمونی

halcyon Aby LIAM.h Fatemeh.fattahi SHAWN فاطمه وحدانی_شاهکار محیآم Paryzad
​

اوکی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

شرمنده من یکم بیش از یکم سخت گیرم
امیدوارم از نقدی که میکنم ناراحت نشده و انتقاد پذیر باشید برای بهتر شدن تو این دلنوشته:
پاریس را در تن من پیدا کن
اقیانوس را در موهایم
و باران را در اشک شوقم
عشق ارزان است
و بسیار گران قیمت!
بهتر بگویم
عشق گران قیمت، عشقیست که از لحاظ مالی خرج زیادی ندارد

خط اول با بقیه معنی ای نداره
از این شاخه به اون شاخه پریدنه
پاریس را در تنم پیدا کن ربطی به اقیانوس و باران نداره یه جورایی ادم و گیج میکنه

میتونست ادامه بده بعد ربط بده به عشق مثلا من ظاهرم اینجوریه و اخلاق فلان و بعد از نظر بعضی ها زیبام از نظر بعیضی کم ارزش و فلان
بعد یه چیزی عشق و نباید فقد به ظاهر مرتبط میکرد که این یکم ناراحت کنندس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

این یکی دلنوشته بسیار زیبا بود ل*ذت بردم از مفهومش که به طرز جالبی نوشته شده

مشکل این بود که آدم ها برای من مثل آبی شفاف و روان بودند
تا ته زندگی آن ها را می دیدم
دغدغه ها
مشکلات
و...
و بعد صادقانه دوستشان داشتم
آن ها این را نمی خواستند
آن ها ترجیح می دهند یک نفر ظاهر پوچ و نقاب آنان را دوست داشته باشد

فقط یه مشکل داشت
اونم
دوبار از حرف واو استفاده کردی که تو ادبیات کاربرد دو حرف اضافه زیبایی و از بین میبره دقت کن
اگه و... گذاشتی باید دیگه ولش کنی و حرف جدیدی بزنی که با جمله قبل متفاوت باشه اخه اون و... انگار میگه خیلی چیزای دیگه
یا اون و نمیزاشتی و بعد صادقانه رو ادامه میدادی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Melina.]

سلام به همراهان همیشگی تک رمان
این هفته با نقد خودمونی دلنوشته zahra jafarian عزیز در خدمت شما هستیم
عزیزان ۱ هفته مهلت. دارید تا نقد خودتون در همین تاپیک ارسال کنید

من کیستم؟ | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

مجموعه دلنوشته من کیستم؟ نویسنده: zahra jafarian ژانر: عاشقانه مقدمه: من صدای نفس صبح مه آلود در گوش گلبرگ سحرخیزم

forums.taakroman.ir

#سری_پنجم_نقد_خودمونی

halcyon Aby LIAM.h Fatemeh.fattahi SHAWN فاطمه وحدانی_شاهکار محیآم Paryzad
​

سلام جانم با عرض معذرت اگر دیر شد
خیلی قشنگ بود مثل همیشه عالی به شخصه عاشق دلنوشته‌های zahra jafarian هستم چون واقعا پر از احساساته یه چیزهایی و توی دلنوشته میتونی ببینی که تشبیه شده به کلماتی که سراسر عشق هستن؛ اما یه نظری دارم به نظرم توی دلنوشته با آرایه‌های متفاوت خیلی میشه اثر جالبی خلق کرد من بیشتر تشبیه دیدم یا مقداری مبالغه به نظرم از ارایه‌های دیگه هم استفاده بشه یه اثر خیلی خیلی فوق‌العاده میشه که البته هست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

تو لین دلنوشته دوباره یه اشتباه تکراری رو انجام دادی کامل حرفت و نزدی بعد بری سراغ بقیه یا ناقص گذاشتی یکم بیش از یکم بی ربط شدن خوب ابر پیشونی بارن و بپسیده که گریه میکنه
منم گاهی گریه میکنم ( که تو پیشونیم و بلوسی رو ننوشتی) بعدشم باید یکم ربط میدادی کلمات جدید میدادی که گریه کردن گرد و خاک و میبره و من تو رو بهتر ببینم
اینجا از نظر نوشتار اشتباهیی نکردی مفهومت ناقص و متناقضه و بهم ربط نداره یکم دقت کن

ابر
تنها زمانی پیشانی باران را می بوسد
که گریه کند...
برای همین است که گاهی اوقات
بی دلیل اشک می ریزم...
هنگام گریستن گویا آزاد می شوم
سبک تر
رهاتر
و آن وقت است که تو را
بهتر می بینم
اشک گاهی اوقات لازم است
برای شستن گرد و غبار جهان
از چشم هایم...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

یه چیزی بگم زیاد سخت گیری نمیکنم تا پشیمون بشین از پیشنهاد
وقتی میخای بنویسی خیلی به تن و ظاهر روش پیله نکن
شاید یکی بگه که مفهوم عشق و یکم ظاهر بینی
اگه تو نگاه بیرون و انجام میدی کنارش کمی هم نگاه از درون کن

عشق زمینی زمانی زیباست که کنارش اسمانی بشه
نمیگم از خدا میگم به هر دو جنبه توجه کن
ظاهرت زیباست خوب درونش و هم زیبا بگو
نمیدونم متوجه حرفم میشی یا نه
البته مشکلی ندارن خیلی زیاد نوشته هات
چون من خودم ادبیات و خوندم و توی سبک زبانی و ادبی و فکریش

تو سبک فکری یکم که نه بیشتر از یکم میلنگی
ممنون شدم از اینکه به حرفام گوش دادین
من اوناییکه اشتباهاش زیاد بود و گفتم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

سلام جانم با عرض معذرت اگر دیر شد
خیلی قشنگ بود مثل همیشه عالی به شخصه عاشق دلنوشته‌های zahra jafarian هستم چون واقعا پر از احساساته یه چیزهایی و توی دلنوشته میتونی ببینی که تشبیه شده به کلماتی که سراسر عشق هستن؛ اما یه نظری دارم به نظرم توی دلنوشته با آرایه‌های متفاوت خیلی میشه اثر جالبی خلق کرد من بیشتر تشبیه دیدم یا مقداری مبالغه به نظرم از ارایه‌های دیگه هم استفاده بشه یه اثر خیلی خیلی فوق‌العاده میشه که البته هست

سلام عزیزم ممنونم ازت درست میگی بهش دقت میکنم

یه چیزی بگم زیاد سخت گیری نمیکنم تا پشیمون بشین از پیشنهاد
وقتی میخای بنویسی خیلی به تن و ظاهر روش پیله نکن
شاید یکی بگه که مفهوم عشق و یکم ظاهر بینی
اگه تو نگاه بیرون و انجام میدی کنارش کمی هم نگاه از درون کن

عشق زمینی زمانی زیباست که کنارش اسمانی بشه
نمیگم از خدا میگم به هر دو جنبه توجه کن
ظاهرت زیباست خوب درونش و هم زیبا بگو
نمیدونم متوجه حرفم میشی یا نه
البته مشکلی ندارن خیلی زیاد نوشته هات
چون من خودم ادبیات و خوندم و توی سبک زبانی و ادبی و فکریش

تو سبک فکری یکم که نه بیشتر از یکم میلنگی
ممنون شدم از اینکه به حرفام گوش دادین
من اوناییکه اشتباهاش زیاد بود و گفتم

سلام اول این که خیلی ممنونم بابت وقتی که گذاشتی خوشحالم کردی
من اصلا اصلا ظاهر برام مهم نیست و خیلی برام عجیب بود که تو این دلنوشته ها اینطور به چشم اومده
البته یکی از دلایلش اینه که فعلا نمیتونم خیلی وارد مسائل شخصی زندگیم بشم و از روحم بگم
در مورد باقی مسائل ممنونم حتما در نظرشون میگیرم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Mizzle✾]

دلنوشته‌هات برای من یکی که خیلی حص خوب و مثبتی میده. با احساس مینویسی. نمیدونم ورا من نمیتونم اینجوری با احساس بنویسم اونجایی که گفتی

من پیانو بودم
پیانیست ماهری برای نواختنم وجود نداشت
انگشت هایم را دراز کردم
کم کم قد کشیدم
رشد کردم
پاهایم را با ریتم روی زمین رقصاندم
و کم کم بالرین شدم
کسی که آهنگ را در آ*غ*و*ش می کشید
و به نمایش می گذاشت....

دقیقاً وصف خودته

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[فاطمه وحدانی_شاهکار]

سلام عزیزم ممنونم ازت درست میگی بهش دقت میکنم

سلام اول این که خیلی ممنونم بابت وقتی که گذاشتی خوشحالم کردی
من اصلا اصلا ظاهر برام مهم نیست و خیلی برام عجیب بود که تو این دلنوشته ها اینطور به چشم اومده
البته یکی از دلایلش اینه که فعلا نمیتونم خیلی وارد مسائل شخصی زندگیم بشم و از روحم بگم
در مورد باقی مسائل ممنونم حتما در نظرشون میگیرم

خاهش

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان