معرفی کتاب کتاب خواهران تاریک از مهدی رجبی

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,224
لایک‌ها
17,783
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
83,734
Points
10,060
کتاب خواهران تاریک، رمان نوجوانی در ژانر وحشت است که به قلم مهدی رجبی، نویسنده‌ی نام‌آشنای ایرانی، به نگارش درآمده و نامزد پنجمین دوره‌ی جایزه‌ی لاکپشت پرنده شده است. داستان رمان درباره‌ی نیما پسر نوجوانی است که به همراه والدین برای دیدار با دوست قدیمی مادرش به ویلای آن‌ها در شمال کشور می‌روند، اما خبر ندارند که ماجراهایی هولناک و وحشت‌آور انتظارشان را می‌کشد.

درباره‌ی کتاب خواهران تاریک
نیما و پدر و مادرش از جاده‌های پر پیچ و خم و رستوران‌های بین‌راهی شمال کشور می‌گذرند. در مقابل دانشگاه قدیمی مادر توقف می‌کنند تا تجدید خاطره‌ای با آن داشته باشد. از مسیر منحرف می‌شوند و در نهایت به ویلای جنگلی خانواده‌ی میترا، دوست قدیمی مادر می‌رسند. شانزده سال از آخرین ملاقات صمیمانه‌ی مادر و میترا می‌گذرد و حالا کاملا اتفاقی همدیگر را دیده و قرار گذاشته‌اند که در ویلای آن‌ها دیداری تازه کنند. قرار است همه چیز دوستانه و به عنوان یک مهمانی خانوادگی برای دو دوست قدیمی پیش برود، اما در این سفر اتفاقاتی برای آن‌ها رخ می‌دهد که پایشان را به کابوس‌هایی هولناک با اشباح وحشت‌آور باز می‌کند. این آغاز کتاب خواهران تاریک به قلم مهدی رجبی، نویسنده‌ی جوان ایرانی، است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,224
لایک‌ها
17,783
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
83,734
Points
10,060
کتاب خواهران تاریک در ژانر وحشت و برای نوجوانان نوشته شده است و فصول آن در سه پاره‌ی «سودوکوی قاتل»، «در میان اشباح» و «خواهران تاریک» شکل گرفته‌اند. این رمان ساختاری پیچیده و سرشار از گره‌های داستانی و همچنین سویه‌های روانشناختی دارد. فضای ترسناک و دلهره‌آور آن در کنار معماهای پیچیده، مخاطب را تا به آخر با خود همراه می‌کند. گفتنی است که عناصر وحشت اثر حاضر همگی ریشه در فرهنگ ایرانی دارند. روایت داستان نیز اول شخص است و در زمان حال می‌گذرد. به این ترتیب با شخصیت اصلی، یعنی نیما، همراه می‌شوید و به واسطه‌ی احساس ن*زد*یک*ی به او، دلهره‌ی آشنایی را تجربه می‌کنید.

نویسنده‌ی کتاب خواهران تاریک به درستی با روحیات نوجوانان آشناست. او احساسات و اضطراب‌های یک پسر نوجوان در سنین بحرانی بلوغ را به خوبی به تصویر می‌کشد. نیما نوجوانی منزوی است که به سودوکو علاقه دارد و مانند اکثر نوجوان‌های دیگر با تحولات ناگهانی بدنش و ترس‌های مبهم مواجه می‌شود، بحران هویت را تجربه می‌کند و با پدر و مادرش به مشکل می‌خورد اما نکته‌ی اصلی اینجاست که او در طی داستان کتاب با اضطراب‌هایش روبه‌رو می‌شود و در مواجهه با موجودات و رخدادهای وحشتناک خودش را بیش از پیش می‌شناسد.

کتاب خواهران تاریک به همت نشر افق به انتشار رسیده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,224
لایک‌ها
17,783
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
83,734
Points
10,060
جوایز و افتخارات کتاب خواهران تاریک
رتبه‌ی سوم رمان برگزیده‌ی ادبیات نوجوان سال 1395 به انتخاب نویسندگان در نظرسنجی ایبنا
نامزد پنجمین دوره‌ی جایزه‌ی لاکپشت پرنده
کتاب خواهران تاریک برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعه‌ی این کتاب را به نوجوانان و تمام کسانی که به رمان‌های ژانر وحشت علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب خواهران تاریک می‌خوانیم
کاغذ دیواری‌های اینجا کهنه‌اند و مارپیچ حلزونی روشان تکرار شده. پنجره باز است و پرده‌ای تیره پشتش آویزان. رنگش چیزی بین سرمه‌ای است و آبی. چند کارتن نم‌دارِ بزرگ و چسب‌خورده روی هم چیده شده‌اند. هوا بوی عجیبی می‌دهد. بویی شبیه توت‌فرنگی و ماهی گندیده. گوشه‌ی اتاق چشمم می‌افتد به کیفی چرمی و کهنه. شبیه چمدان است و پارچه‌ای سفید و چرک از شکافش بیرون زده. از پشت پنجره‌ی کوچک، حیاط را نگاه می‌کنم. بابا و سارو تو آلاچیق نیستند. رشته‌های نازک دود از روی زغال‌ها بلند می‌شود. تارا از همین جا نگاهم کرده بود. لبه‌ی پارچه‌ی چرک را می‌کشم بیرون. درِ کیف چرمی همراهش بلند می‌شود. پارچه نیست. نوار پانسمانی کهنه است که بقیه‌اش تو کیف لوله شده. داخل حلقه‌های چرمی جداره‌ی کیف، شش جور قیچی کوچک و بزرگ را فرو کرده‌اند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,224
لایک‌ها
17,783
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
83,734
Points
10,060
تا حالا شبیه‌شان را ندیده‌ام، حتی تو مغازه‌ی بابا. از برق‌ تیغه‌شان معلوم است خیلی تیزند. آینه‌ی کوچک دسته‌فلزی و گِردی شبیه ذره‌بین را تو یکی از حلقه‌ها گذاشته‌اند. وسطش مثل قاشق گود است. رویش دست می‌کشم. گود نیست. این‌طوری به چشم می‌آید. نزدیک صورت که می‌گیرمش همه ‌چیز توش چندبرابر می‌شود. عقب‌تر که می‌گیرم چیزها ریز و وارونه می‌شوند. مُحدب. نه. مُقعر. یک‌جور آینه‌ی مقعر است. از نزدیک به چشمم خیره می‌شوم. مژه‌ها و رگ‌های خونی چشمم خیلی بزرگ و واضح دیده می‌شوند. آینه را که عقب و جلو می‌کنم، ناگهان تصویر وارونه‌ی تارا توش می‌افتد. ایستاده وسط چارچوب در. آینه از دستم می‌افتد. همان لحظه گردباد تندی می‌پیچد تو اتاق. عجیب است، انگار باد از کف اتاق بلند شده، پنجره را محکم به هم می‌کوبد و از اتاق می‌رود بیرون.

برمی‌گردم عقب و سارو را پشت سرم می‌بینم. ضربان قلبم بالا رفته. می‌افتم به سُرفه. مطمئنم تارا را تو آینه دیده‌ بودم. صورتم د*اغ شده و دست‌هام می‌لرزند. با صدایی ضعیف یک کلمه را تکرار می‌کنم: «من. من. من.».
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,224
لایک‌ها
17,783
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
83,734
Points
10,060
سارو چند لحظه با چشم‌های زرد و بزرگش بهم زل می‌زند. سرم را می‌اندازم پایین. نمی‌توانم حالت عجیب نگاهش را تحمل کنم. خم می‌شود و آینه را از کف اتاق برمی‌دارد و وراندازش می‌کند. منتظرم عصبانی شود و چیزی بگوید اما خونسرد آینه‌ را می‌گذارد تو کیف. درش را می‌بندد و هلش می‌دهد پشت کارتن‌ها. همچنان ساکت است. به پاهای درازش نگاه می‌کنم که آرام در راهروی باریک دور می‌شوند. وقتی تو پاگرد می‌پیچد سمت پله‌ها، با عجله از اتاق بیرون می‌روم اما وسط راهرو خشکم می‌زند. از تو اتاق سمت چپی صدای پچ‌پچ نازک و دخترانه‌ای شنیده می‌شود. مدام تکرار می‌کند: «نترس...نترس... نترس...»

فهرست مطالب کتاب
پاره‌ی یکم: سودوکوی قاتل
پاره‌ی دوم: در میان اشباح
پاره‌ی آخر: خواهران تاریک
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا