• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

دفتر خاطرات خیال‌های محبت

ساعت تک رمان

Celica

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نقاش انجمن
مشاور انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
3,279
امتیازها
73
کیف پول من
176,019
Points
1,228
سطح
  1. حرفه‌ای
من،
شکستم،
اشک‌هایم مانند قطرات باران
بر زمین خشکیده فرود آمد،
در حالی که زیبایی عشق‌مان،
شکوه رویاهای‌مان و
تراژدی مرگ‌مان را دیدم.
در این زندگی زودگذر،
عشق ما ستاره‌ای درخشان بود،
چراغی درخشان در تاریکی،
که ما را از میان پرتوهای هستی هدایت می‌کرد.
حال در ظلمت حبس شده‌ام.
در ذهنم، محبسی ساختم برای خیال‌هایم باشد
که مرا به معشوقم برسانند... .
۱۴٠۳/۵/۲۷
۲۳:۲۲
باشد که به یادگار بماند!
IMG_20240404_222522_221.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Celica

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نقاش انجمن
مشاور انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
3,279
امتیازها
73
کیف پول من
176,019
Points
1,228
سطح
  1. حرفه‌ای
ایستادم،
غرق در نور طلایی سپیده دم،
احاطه شده در زمزمه‌های باد،
بوی یاس،
و زمزمه‌های گذشته،
با معشوقم در کنارم،
عشق ما پیوندی از ملموس و ناملموس،
از حال و آینده،
از متناهی و نامتناهی.
اما افسوس، که خیالی بیش نبود... .
۱۴۰۳/۵/۲۷
۲۳:۲۵
باشد که به یادگار بماند!
IMG_20240412_151858_445.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Celica

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نقاش انجمن
مشاور انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
3,279
امتیازها
73
کیف پول من
176,019
Points
1,228
سطح
  1. حرفه‌ای
روزگاری همدمی داشتم
خیال سفر در سر داشتیم
خیال پرواز
به هم قول دادیم هرگز سقوط نکنیم
ما قسم خوردیم یک‌دیگر را ترک نکنیم
تنها پرواز نکنیم
اما چند روز پیش دیدم لبه پرتگاه ایستاده
گفتم نرو،
سقوط می‌کنی!
او پرید اما؛
سقوط نکرد
پرواز کرد
آسمان را در آ*غ*و*ش گرفت
با خدا ملاقات کرد
سپس فرشته شدIMG_20240605_134108_560.jpg
باشد که به یادگار بماند
۱۴۰۳/۶/۱۳
۱:۱۴
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Celica

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نقاش انجمن
مشاور انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
3,279
امتیازها
73
کیف پول من
176,019
Points
1,228
سطح
  1. حرفه‌ای

گفت:
- یادت هست با هم درختی کاشتیم؟
گاهی می‌بارم تا درخت‌مان رشد کند؛
اما تو خودت را غمگین نکن، زیرا با اشک‌های تو درخت‌مان
رشد نخواهد کرد؛
من می‌بارم، تو بخند!
کمی مکث کرد، سپس ادامه داد:
اما؛ باز هم برایم می‌نویسی؟
آهای فرشته! مرا می‌بینی؟
من فلک‌زده برایت شعر سرودم
و تا ابد برایت خواهم نگاشت... .
باشد که به یادگار بماند
۱۴۰۳/۶/۱۳
۱:۲۸
IMG_20240413_150416_352.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا