.Ana.
مدیر مطبوعات + دستیار مدیر رمان + ناظر ادبی آز
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامهنگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
مقامدار آزمایشی
من،
شکستم،
اشکهایم مانند قطرات باران
بر زمین خشکیده فرود آمد،
در حالی که زیبایی عشقمان،
شکوه رویاهایمان و
تراژدی مرگمان را دیدم.
در این زندگی زودگذر،
عشق ما ستارهای درخشان بود،
چراغی درخشان در تاریکی،
که ما را از میان پرتوهای هستی هدایت میکرد.
حال در ظلمت حبس شدهام.
در ذهنم، محبسی ساختم برای خیالهایم باشد
که مرا به معشوقم برسانند... .
۱۴٠۳/۵/۲۷
۲۳:۲۲
باشد که به یادگار بماند!
شکستم،
اشکهایم مانند قطرات باران
بر زمین خشکیده فرود آمد،
در حالی که زیبایی عشقمان،
شکوه رویاهایمان و
تراژدی مرگمان را دیدم.
در این زندگی زودگذر،
عشق ما ستارهای درخشان بود،
چراغی درخشان در تاریکی،
که ما را از میان پرتوهای هستی هدایت میکرد.
حال در ظلمت حبس شدهام.
در ذهنم، محبسی ساختم برای خیالهایم باشد
که مرا به معشوقم برسانند... .
۱۴٠۳/۵/۲۷
۲۳:۲۲
باشد که به یادگار بماند!