.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
داستان از جایی شروع میشه که پایک به دانشآموز 19 ساله کالین اسلمر حسادت کرد. او فکر میکرد که اسلمر سعی دارد دوست پسرش رو از اون «بدزده». اگرچه دوستان اسلمر این اتهامات را رد میکنند، اما پایک در آستانه انتقام قرار داشت.اون به همراه دوستش، شادولا پترسون، 18 ساله، قصد داشت اسلمر را به یک کارخانه بخار مجزا و متروکه در ن*زد*یک*ی پردیس دانشگاه تنسی ببرد. در 12 ژانویه 1995، پایک، شیپ، پترسون و اسلمر از خوابگاه خارج شدند و به سمت جنگل رفتند، جایی که به اسلمر گفتند که میخواهند با پیشنهاد ماری جوانا با او صلح کنند. به محض ورود به مکان متروکه، اسلمر توسط سه نفر دیگر مورد حمله قرار گرفت. بر اساس شهادت دادگاه بعدی، برای 30 دقیقه بعد، او مورد تمسخر، ضرب و شتم و قیچی قرار گرفت و یک پنتاگرام¹ روی س*ی*نهاش حک شد. در نهایت، پایک جمجمه اسلمر را با یک تکه آسفالت بزرگ شکست و او را کشت. پایک تکه ای از جمجمه قربانی خود را نگه داشت. پایک شروع به نشان دادن تکه جمجمه در اطراف مدرسه کرد و در عرض 36 ساعت این سه نفر دستگیر شدند. دفترچه گزارش نشان می داد که هر چهار نفر با هم رفتند و فقط سه نفر برگشتند. آنها همچنین تکه جمجمه را در جیب ژاکت پایک پیدا کردند. اتاقهای آنها تفتیش شد و یک کتاب مقدس شیطانی در اتاق شیپ پیدا شد. پایک اصرار داشت که آنها فقط سعی داشتند او را بترسانند و این از کنترل خارج شد. مدرک و اعترافاتی وجود داشت که پیک را به قتل و توطئه برای ارتکاب قتل متهم میکرد. در 22 مارس 1996 تنها پس از چند ساعت بازجویی، پایک در هر دو اتهام مجرم شناخته شد. در 30 مارس 1996، پایک به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد ولی به دلیل قوانین اروپا پرونده این دختر به ۲۵ الی سی سال حبس با امکان ازادی مشروط محکوم شد
#پرونده_قتل
#پایک
#پرونده_قتل
#پایک