در سال 1921، آدا بلک جک به جزیره رانگل قطب شمال رفت. او نمیدانست که برای زنده ماندن یک مبارزه مرگ و زندگی است.
زن ریزه اندام به عنوان خیاط برای این سفر پرمخاطره استخدام شد. همراهان سفر او چهار مرد و یک گربه ماده به نام ویک بودند.
بلک جک در سال 1898 در آلاسکا متولد شد. او یک زن بومی آمریکایی اینوپیات بود؛ اما توسط مبلغان متدیست سفیدپوست بزرگ شد. آنها به او آشپزی، تمیز کردن، خیاطی و خواندن کتاب مقدس را آموختند؛ اما آنها مهارتهای شکار و بقای قبیله بومی خود را به او آموزش ندادند.
او در سن چهارده سالگی با جک بلک جک ازدواج کرد. آنها سه فرزند با هم داشتند؛ اما دو فرزند در جوانی فوت کردند. جک، آدا را مورد ضرب و شتم قرار داد و او را از گرسنگی گرفت. او بعداً تنها پسرش، بنت را که زنده مانده بود، در سال 1921 رها کرد.
بنت از سل رنج می برد و بلک جک پول کافی برای مراقبت از او نداشت. او را در یک یتیم خانه محلی گذاشت و عهد کرد که پول کافی برای آوردن او به خانه پیدا خواهد کرد.
اندکی پس از آن، بلک جک به سفری که توسط کاشف قطب شمال، ایلجالمور استفانسون سازماندهی شده بود، پیوست. او میخواست جزیره دورافتاده رانگل را برای امپراتوری بریتانیا ادعا کند.
اقیانوس اطراف جزیره رانگلدر بخشی از سال یخ میزند و آن را کاملاً غیر قابل دسترس میکند. برنامه این بود که گروه به آنجا سفر کند و دو سال زندگی کنند، دقیقاً زمان لازم برای ادعای قانونی جزیره.
آنها تنها با شش ماه تدارکات وارد رانگل شدند. کشتی که قرار بود سال بعد تدارکات جدیدی را تحویل دهد، هرگز وارد نشد. نمی توانست یخ بشکند. ذخایر تمام شده بود و حیواناتی که زمانی فراوان در جزیره بودند ناپدید شدند.
در آغاز سال 1923، حزب درحال گرسنگی بود. سه نفر از اعضا به دنبال کمک به راه افتادند. آنها در بیابان مردند. در آنجا، لورن نایت، بازمانده اصلی مرد، بیمار درحال مرگ بود. بلک جک تمام تلاشش را کرد تا از او مراقبت کند؛ اما او نیز مرد.
تنها با گربه اش، ویک، به عنوان یک همراه، بلک جک عهد کرد که بهخاطر پسرش زنده بماند. برای سه ماه طولانی، این زن با ترس فلج کننده از خرسهای قطبی برای زنده ماندن با ناخن و دندان مبارزه کرد. او به خود یاد داد که مانند اجداد تیراندازی کند، به دام بیندازد و شکار کند. او حتی یک قایق موقت ساخت.
در 20 آگوست 1923، بلک جک سرانجام نجات یافت. او کتی پوشیده بود که از پو*ست گوزن شمالی درست کرده بود. کاپیتان قایق نوشت: «او بر محیط خود تسلط داشت. او میتوانست یک سال دیگر در آنجا زندگی کند.» بلک جک به عنوان یک قهرمان به آلاسکا بازگشت؛ اما از کانون توجه اجتناب کرد. او دوباره با بنت محبوبش متحد شد و از پول او برای درمان او در بیمارستان سیاتل استفاده کرد.
پایان.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان