نقد رمان: «جان»
عنوان:
جان، از یک واژه تشکیل شده است که به معنی روح و حیات میباشد. کلمهی «جان» کلیشهای است اما تکراری نیست. عنوان از جذابیت بالایی برخورد است. عنوان میتواند با ژانر کمدی ارتباط خوبی داشته باشد اگرچه با ژانر عاشقانه هیچ ارتباطی ندارد. حتی با خلاصه و مقدمه ارتباط ندارد.
ژانر:
ژانرهای انتخابی کمدی، عاشقانه است. ژانر اصلی بر حسب ژانر «کمدی» و حول مهور کمدی میچرخد. ژانر با سیر رمان و ایده و پیرنگ و میانه ارتباط دارد.
اما ژانر با جلد و مقدمه ارتباطی ندارد. یا ژانر تراژدی را اضافه کنید یا مقدمه را عوض کنید. ژانر کمدی و عاشقانه با سیر رمان مرتبط است.
خلاصه:
خلاصه به زبان عامیانه نوشته شده و حجمش متناسب نیست. خلاصه نباید از پنج خط کمتر و از نه خط بیشتر باشد باید استاندارد و بین خطوط شش الی هفت باشد.
گرچه خلاصه تمام سیر و ایده رمان نویسنده را به خواننده لو میدهد و جذاب و ترغیب کننده نیست. اما میتوان گفت که با ژانرها مرتبط است خلاصه در واقع درباره دختری به نام جانان که به آن لقب (جان) دادهاند سیر و سیاحت میشود. در واقع رمان حول و محور شخصیت رمان یعنی (جانان) میچرخد. آن دوستهایی شوخ طبع و شیطونی دارد و یک روز با فردی اتفاقی آشنا میشود و بعدها متوجه میشود که آن فرد، فرد عادیای نبوده است. خلاصه جذب کننده نیست و خواننده را به ادامهی خواندن رمان ترغیب نمیکند و خواننده، رمان را در قسمت خلاصه رها میکند. بهتر است چکیدهای از رمان در قسمت خلاصه نوشته شود و تا حدودی خلاصه مبهم باشد. پس بهتر است خلاصه را عوض کنید.
جلد:
تصویر جلد، تصویری از دختریست تقریباً نشان دهندهی این است که در جنگل حضور دارد. عنوان با فونت خوب و خاصی خودنمایی میکند. اما در هیچ جای جلد، تصویری از ژانر (کمدی، عاشقانه) به خواننده نشان نمیدهد و این عکس تا حدودی با ژانر (تراژدی) ارتباط دارد. پس بهتر است تصویری عاشقانه که تا حدودی زن و مرد در حال خندیدن هستند برای رمان خود انتخاب کنید. پیشنهاد میکنم که جلد را تعویض کنید.
مقدمه: مقدمه متنی است بیش از حد معمول بلند که نوشته از خود نویسنده نیست. اما از حد استاندارد یعنی (۴-۹ خط) بیشتر است. مقدمه با ژانرها هیچ ارتباطی ندارد. با ژانر (تراژدی) ارتباط دارد که این ژانر انتخابی نویسنده رمان نبوده است. واژههایی همچون. (یک دروغ، دستان یخ زده، خوشحال نیستیم،در حوالی مرگ، ) کلمه عشق در متن به صورت تراژدی توصیف شده است. اما ژانر رمان (تراژدی-عاشقانه) نیست. اگر ژانر انتخابی نویسنده (تراژدی) بود آن گاه میتوان گفت که مقدمه با ژانر مرتبط است. پس مقدمهای انتخاب کنید یا بنویسید که بین ۵ یا ۶ خط باشد. از همه مهمتر، با ژانر (کمدی، عاشقانه) هم خوانی داشته باشد.
آغاز:
آغاز از جایی شروع میشود که شخصیت رمان (جانان) در حال معرفی نام و نام خانوادگی خود است. او میگوید که جانان جهان گیری است اما بین دوست و آشنا و اقوام به (جان) معروف است. از دوستانش و نام و لقب آنها که توسط خودشان انتخاب شده است میگوید.
انگار که در دانشگاه حضور دارد و از استادش آقای جمشیدی صحبت میکند که او نگاه تند و تیزی دارد و هیچکس جرئت اینکه بخواهد تقلبی کند را ندارد و...
از نظر یک خواننده و منتقد، آغاز کلیشهایه زیرا آغاز رمان به معرفی خود و دوستانش میپردازد و پس از آن، پارت بعدی درباره استاد و دانشگاه صحبت میشود. آغاز ترغیب کننده نیست پس بهتر است آغاز تعویض شود. من به عنوان خواننده انتظار داشتم آغاز جذب کننده باشد و من به عنوان یک خواننده و منتقد، جذب آغاز رمان نشدم. پس آغاز را جور دیگری بنویسید. به شخصیت پردازی خود و دوستانش اشاره میشود چه بسا که شخصیت پردازی بهتر است دور از کلیشه و غیر مستقیم صورت بگیرد که متاسفانه مستقیم و کلیشهای توصیف و بیان شده. روی شخصیت پردازیها بهتر است بیشتر کار شود. آغاز تا حدودی با ژانر (کمدی) ارتباط دارد اما برای ژانر (عاشقانه) در آغاز رمان خیلی زود است و باید برای رسیدن به این ژانر، صبور باشیم.
میانه: رمان اوج و فرودهای مناسبی دارد ولی کلیشههای بسیاری در خود جای داده است. میانه راجب جان است که بیشتر با دوستانش ر*اب*طه خوبی دارد تا با خانواده و اطرافیانش و اقوامش. به مهمانی میرن با هم وقت میگذرونن و بیشتر اوقات فراغتش را با دوستانش میگذراند.
دیالوگها و مونولوگها: مونولوگها عامیانه و دیالوگها هم عامیانه. تمام پستها به خوبی رعایت شده است.
لحن و بافت: لحن و بافت عامیانه هست و به خوبی در تمام پستهای رمان رعایت شده است.
شخصیت پردازی: شخصیت پردازی کلیشهای و مستقیم است. شخصیت پردازی باید دور از کلیشه و غیر مستقیم توصیف شود. شخصیت پردازی کلیشهای و خسته کننده است. خواننده رمان از خواندن دل زده و خسته میشود. به طور مثال:
مرد قد بلندی از دور پیدا شد/ لباس فلان رنگ رو پوشیدم/لباسای پسرونه/
بهتر است شخصیت پردازی بهتر صورت بگیرد. آرامآرام به خواننده منتقل شود زیرا شخصیت پردازی و ورود هر کارکتر آن هم به سرعت، باعث میشود خواننده از رمان خسته شود.
مدام در هر پارت شخصیتها و کارکترهای جدید وارد میشدند و شخصیت پردازی یعنی چهره و پوششان مستقیم صورت گرفته بود. انتظار داشتم رفتهرفته متوجه شوم که هر شخصیت دارای رنگ چشم چه رنگی و مو و لباس و مابقی چیزهاست. اما متاسفانه نه شخصیت پردازی کارکترها را در رمان دیدم. نه متوجه شدم چشم و ابرو و کل اعضای صورتش چگونه است پس این قسمتها را حتماً در متن رمان به کار ببرید.
به طور مثال:
- نگاه جان به طرف دو چشمان مشکی رنگ مهرزاد چرخ خورد و گفت:
- دستی بر روی موهای خرمایی رنگش کشید و ل*ب زد:
- نگاهم به طرف دو جفت کفش مشکی رنگش یا سفید رنگش چرخ خورد.
به این صورت که غیرمستقیم باشه و خواننده رو خسته و دلزده نکنه.
توصیفات:
توصیفات مکان: توصیف مکان تا حدودی به خوبی صورت گرفته است.
توصیف صداها و آواها: توصیف صداها و آواها به خوبی بیان شده بود. به عنوان یک خواننده توصیف صداها و آواها رو درک کردم. غیرمستقیم بود.
توصیف احساسات و هیجانات: توصیف احساسات به خوبی بیان نشده، کلیشهای و مستقیم در پستهای رمان دیده میشود به عنوان خواننده و منتقد، هیچ توصیف احساساتی در رمان ندیدم. اینکه شخصیت رمان بیش از حد از خود تعریف و تمجید هم میکرد زیادی در ذوق خواننده میزند بهتر است دیگران یا مابقی شخصیت رمان از جان تعریف و تمجید کنند تا خودش بگوید که همه چیزش بینقص است و همه چیز و همه رفتارهای خودش را دوست دارد. نکتهی منفیاش هم این است که کلیشهای و مستقیم بیان شده بود. داخل رمان تا حدودی هیجان به چشم میخورد.
زاویه دید: زاویه دید اول شخص است که به زبان جان نوشته شده و تا آخرین پست رعایت شده است.
کشمکش و تعلیق: کشمش و تعلیق در رمان زیاد دیده میشود. کشمکش و تعلیق بین جان و داییاش، بین خودش و دوستانش، و دیگر موارد. کشمش و تعلیق نکتهی مثبت رمان نویسنده است.
ایده و پیرنگ: ایده و پیرنگ بیشتر حول و محور جانان که به جان معروف است میچرخد گرچه ایده و پیرنگ تا حدودی کلیشه را در خود جای داده است. اما ایده جذب کننده است و خواننده را به ادامهی خواندن رمان ترغیب میکند ایده در ر*اب*طه با زندگی جان که اصلیترین شخصیت رمان است. جان پس از دانشگاه به خانه بازمیگردد و با داییاش سر شوخی را باز میکند. پس از آن به پیشنهاد داییاش و پس از اجازهی مادرش با دوستش و داییاش به این مهمانی اعذام میشود و...
ایده خوب بود. اما ایده با شخصیت پردازی و قلم زیبای نویسنده به چشم میآید شخصیت پردازی کلیشه و پر از ایراد است که باید نویسنده به خوبی روی آن کار کند تا شخصیت پردازی دور از کلیشه و غیرمستقیم توصیف و بیان شود.
ایرادهای نگارشی: ایرادهای نگارشی بسیاری در رمان دیده میشود. (نیم فاصلهها و کاما و نقطه و ویرگول و..)
به طور مثال:
پارت اول)
اینجوری>>> اینجوری
اينطوری>>> اینطوری
منم>>> من هم
در حالی که>>> درحالیکه
خبرا>>> خبرها
اینجا>>> اینجا
چشمای>>> چشمهای
خُل تر>>> خُلتر
هستیم .>>> هستیم.
می خوام>>> میخوام
میکنید ؟ یعنی>>> میکنین؟
همونطور>>> همونطور
نزاشتم>>> نذاشتم
نداریما>>> نداریمها
پارت دوم)
جرأت>>> جرئت
نخاله هایی>>> نخالههایی
افتادیما>>> افتادیمها
همزمان>>> همزمان
بیخی بابا ،>>> بیخیال بابا،
اینم>>> این هم
چشمام>>> چشمهام
پیشنهاد میشود باری دیگر پستهای رمانتون رو ویرایش کنید. از کلمات فی*ل*ت*ری*ن*گ استفاده شده. لطفاً از استفاده از کلمات فی*ل*ت*ری*ن*گ خودداری کنید.
نقاط قوت: ژانرها، کشمکش و تعلیق، عنوان/ دیالوگ و مونولوگ/
نقاط ضعف: خلاصه/مقدمه/جلد/آغاز رمان/ شخصیت پردازی کلیشهای و مستقیم/ رعایت نکردن علائم نگارشی زیاد/ سیر رمان/ زاویه دید/
سیر رمان: سیر رمان خیلی به سرعت میگذرد و اتفاقها پشت سر هم رخ میدهند که این باعث میشود خواننده خسته و از رمان دل زده شود. سیر باید متعادل باشد نه زیاد کند پیش برود که خواننده خسته شود و نه زیاد تند پیش برود که خواننده دل زده شود یا رمان را به حال خود رها کند. سیر رمان را متعادل کنید.
سخن پایانی منتقد با نویسنده خوش قلم: سلام و عرض ادب خدمت پریزادجان
از اینکه رمانتون رو خوندم خوشحالم و باعث افتخاره. به عنوان یک منتقد و نویسنده و خوانندهی رمانتون باید بگم که قلمتون خوبه اگر مواردی که گفتم رو ویرایش کنید قطعاً سطح قلمتون بیشتر به چشم خواننده میاد و تگی که انتظار دارید بهتون تعلق میگیره.
Paryzad