معرفی کتاب کتاب کولاک از گابریل دیلان

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب کولاک به قلم گابریل دیلان، رمانی در ژانر وحشت است که ایده‌ی نگارش آن در زمانی عجیب به ذهن نویسنده رسید؛ زمانی‌که او رهبری یک گروه دانش‌آموز دبیرستانی را در بلندی‌های آلپ بر عهده داشت! چارلی پسری‌ست که اردوی اسکی مدرسه را به‌عنوان بهترین راه برای فرار از زندگی ناخوشایندش انتخاب کرده. تا زمانی که طوفانی شروع می‌شود و تمام ارتباطات شهر تفریحی را با سایر نقاط قطع می‌کند. حالا دانش‌آموزانی که در میان کوه‌ها به دام افتاده‌اند، همراه با راهنمای اسکی مرموزشان، هانا، منتظر کولاک هستند.

درباره‌ی کتاب کولاک
گابریل دیلان (Gabriel Dylan) داستان کتاب کولاک (Whiteout) را با 30 دانش‌آموز، 3 معلم و تعدادی از اهالی یک شهر کوهستانی آغاز می‌کند اما چند نفر از این آدم‌ها در پایان کتاب زنده می‌مانند؟! او داستان را با تعداد بسیار کمی به پایان می‌رساند! رشته کوه‌های آلپ اتریش محل وقوع این داستان شگفت‌انگیز هستند. چارلی پسری‌ نوجوان با شخصیت پیچیده است که سال ششم را می‌گذراند، زندگی خانوادگی بسیار ناخوشایندی دارد و حالا بسیار خوشحال از اینکه در یک اردوی اسکی همراه دیگر هم‌کلاسی‌هایش راهی شهری کوهستانی در اتریش است. هیچ‌کس چارلی به چارلی اهمیت نمی‌دهد؛ پسرهای بامزه‌ی کلاس، خرخوان‌ها و دخترهای خوشگل، همه او را نادیده می‌گیرند، اما چارلی بهایی به این مسائل نمی‌دهد. در واقع، چارلی این روزها دیگر به هیچ‌چیز اهمیت نمی‌دهد و خودش هم از دیگران فاصله می‌گیرد. همه‌چیز این سفر تفریحی عادی‌ست تا اینکه طوفانی سهمگین راه می‌افتد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
طوفان پیش‌بینی‌نشده تمام راه‌های ارتباطی با افراد خارج از دهکده را قطع می‌کند. چارلی هم بر اثر سقوط بهمن ناپدید می‌شود و همینجاست که دانش‌آموزان متوجه می‌شوند در این شهر کوهستانی تنها نیستند! چارلی زیر برف‌ها گیر افتاده و هم‌زمان همکلاسی‌هایش که در شهر حضور دارند، از اینکه اهالی شهر آنجا را ترک می‌کنند، شگفت‌زده‌اند! حقیقت وحشتناکی وجود دارد که بچه‌ها از آن بی‌خبرند، مردم شهر می‌دانند که اتفاق بدی در راه است و می‌خواهند برای مدتی از آنجا دور باشند.

گابریل دیلان در ادامه‌ی کتاب کولاک روایت می‌کند که هانا، یکی از مربیان اسکی داستان عجیبی را برای دانش‌آموزان تعریف می‌کند؛ داستانی از موجوداتی که فقط در شب بیرون می‌آیند. اما چرا هانا این داستان‌ها را تعریف می‌کند؟ آیا قرار است بلایی بدتر از طوفان سرشان بیاید؟ با فرا رسیدن شب، حالا دیگر طوفان کمترین مشکلی‌ست که آن‌ها دارند. یکی از دخترها از رد خونی که دیده، حرف می‌زند! و کمی پس از آن، ناگهان به همه‌ی آن‌ها حمله می‌شود، هیچ‌چیز قابل کنترل نیست، آن‌ها از هم جدا شده و به اطراف پرتاب می‌شوند، جمعشان خیلی سریع‌تر از چیزی که بتوان تصور کرد، از هم می‌پاشد، یک آشوب واقعی رخ داده! وقتی خون تمام می‌شود و تقابل رنگ سرخ آن با سفیدی برف دیگر به چشم نمی‌آید، متوجه می‌شوند که از 30 نفر تنها 9 نفر باقی مانده‌اند و همه‌ی اینها تنها در پنج دقیقه رخ داده! اما سرانجامِ این عده‌ی کم چه خواهد شد؟ آیا آن‌ها نجات پیدا می‌کنند یا به سرنوشت دیگر هم‌سفران مرده‌شان دچار خواهند شد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
دیلان کتاب کولاک را در چهل‌وشش فصل به رشته‌ی تحریر درآورده و شخصیت‌پردازی‌ داستانی‌اش فوق‌العاده است. صح*نه‌هایی که او از کوهستان و وحشت موجود در بین افراد خلق کرده، ترس را در دل خواننده می‌نشانند. خط داستان به‌خوبی پیش می‌رود و پایان آن به هیچ وجه قابل انتظار نیست. تا جایی‌که شاید حتی بتوانید سر اینکه در پایان کتاب کدام شخصیت‌ها زنده می‌مانند با یکدیگر شرط‌بندی کنید!

انتشارات پیدایش کتاب کولاک را با ترجمه‌ی فارسی شهره نورصالحی منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار داده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
نکوداشت‌های کتاب کولاک
شخصیت‌های این کتاب متمایز و واقعی هستند و من از همان صفحات اول آنقدر درگیر داستان شدم که نمی‌توانستم کتاب را کنار بگذارم. وضعیت مسافران پیوسته وحشتناک‌تر می‌شد و پایان کتاب نفس‌هایم را به شماره انداخت! (لیندسی گالوین، نویسنده)
من از طرفداران پروپاقرص این نوع اکشن ترسناک و این رمان هستم. داستان شخصیت‌هایی واقعی دارد که هرکدام پیشینه‌ی خاص خود را دارند. فضای داستان رعب‌آور است و کولاک به خودی خود تبدیل به یک شخصیت می‌شود و روایت را جلو می‌برد! آنقدر خوش‌شانس بودم که بتوانم نسخه‌ی پیش‌خوان این کتاب را دریافت کنم و حالا نمی‌توانم تا انتشار آن در ژانویه 2019 صبر کنم. ضمن اینکه با چند نفر هم راجع به کتاب صحبت کرده‌ام و آن‌ها نیز مشتاق خواندنش هستند. (داماریس یانگ، نویسنده)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب کولاک برای چه کسانی مناسب است؟
اگر طرفدار رمان‌های ژانر وحشت هستید، این کتاب یکی از بهترین انتخاب‌ها برای شماست!

در بخشی از کتاب کولاک می‌خوانیم
عصبانیت دختر واقعاً از حد گذشته بود؛ چارلی یک قدم دیگر با او فاصله گرفت و متوجه شد هنوز یک پایش به تخته‌برف وصل است. خم شد و با ناشی‌گری گیره‌ی بستش را باز کرد. گیره‌ی دیگرش باز شده و حتماً با دستکش‌ها و عینک اسکی‌اش زیر برف‌ دفن شده بود و به احتمال زیاد دیگر هیچ‌وقت پیدا نمی‌شد. با احتیاط راست ایستاد و آه کشید: «می‌دونستم کسی زیر پام نیست، من جون کسی رو به خطر نمی‌انداختم. متأسفم که مجبور شدی بیایی اینجا و منو از زیر برف بکشی بیرون».

دختر یک نگاه به تخته‌برف انداخت و سرش را تکان داد: «این تخته دست‌کم بیست سالشه. مال دهه‌ی هزار و نهصد باید باشه، یادگار عهد بوقه! نباید می‌آمدی اینجا. اصلاً هیچی در مورد کوهستان می‌دونی؟ تا قبل از این هفته پاتو روی برف گذاشته بودی؟ برگرد پیش دوستای انگلیسیت. هرچی زودتر بری، بهتره!»

چارلی هم‌زمان هم عصبانی بود و هم به‌خاطر کاری که کرده بود، احساس گناه می‌کرد. قبل از اینکه بتواند حرف‌هایش را مهار کند، کلمه‌ها از دهنش بیرون ریختند: «من هم کوه سرم می‌شه هم تخته‌سواریم به اندازه‌ی کافی خوبه. این تخته مال پدرم بوده، و بله، کهنه‌ست ولی بااین‌حال من از همه‌ی آدمایی که این هفته تو این کوه‌ها دیدم، بهتر می‌تونم ازش استفاده کنم. گفتم که متأسفم مجبور شدی بیای این پایین که منو بکشی بیرون. نمی‌خواستم این اتفاق بیفته. من تا چند روز دیگه برمی‌گردم خونه، فقط می‌خواستم ببینم این بالا چه چیزای دیگه‌ای هست».
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
دختر خندید، اما اثری از شادی در صدایش نبود: «خب، حالا فهمیدی، نه؟ امیدوارم از این گشت کوچولوت که نصف کوه رو کند و آورد پایین، ل*ذت برده باشی. خودت می‌دونی اینجا خارج از محدوده‌ی مجازه. آدمای زیادی تو این کوه‌ها مرده‌ن. آدمایی که برای من اهمیت داشتن. خودم شنیدم که روز اول ورودتون استفان به گروه‌تون می‌گفت هیچ‌کس نمی‌یاد این بالا، مگه اینکه هوس کرده باشه از زیر زمین سر در بیاره».
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا