Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
کتاب رز داستان تلخ دخترکی را روایت میکند که پدرش او را در نوجوانی بهعنوان خدمتکار به مرد ثروتمندی میفروشد. او از جایی به بعد تصمیم میگیرد آزارهای وحشتناکی را که متحمل میشود، در دفتر یادداشتی ثبت کند. این یادداشتها زمانی توسط یک کشیش محلی کشف میشود که رز دیگر در این دنیا نیست. این کتاب به قلم فرانک بوییس در سال 2019 برندهی جایزهی des libraires شده است.
دربارهی کتاب رز
پدر گابریل، کشیش دهکده، بعد از شنیدن اعترافهای بسیاری، یک روز اعترافی عجیب میشنود. زنی نزد او میآید و از او درخواست میکند تا برای طلب آمرزش برای جسد زنی، به آسایشگاهی در همان ن*زد*یک*ی برود. زن دلیل این درخواست را دفترچه یادداشتی عنوان میکند که زیر لباس جسد تعبیه شده و تنها به دست کشیش میتواند از آسایشگاه بیرون بیاید. پدر گابریل اینطور متوجه میشود که دفترچه یادداشت سرگذشت جسد را روایت میکند و خواندن آن از جنبههایی اهمیت بسیار دارد. ازآنجاکه مسئولان آسایشگاه هر کسی را، بهجز کشیش، که به آسایشگاه ورود و خروج دارد، وارسی میکنند، گابریل تنها گزینهی مناسب است. کنجکاوی گابریل را به سمت آسایشگاه و جسد زن میکشاند. دفترچهها را که به دو نیم قسمت شده و روی زانوان او قرار دارند، برمیدارد. وقتی کشیش از پزشک میپرسد که مراسم خاکسپاری چه زمانی است، متوجه میشود که مراسمی در کار نیست؛ چراکه زن مرتکب جنایتی هولناک شده: فرزندکشی. بااینحال پدر گابریل این را شایستهی هیچ روح انسانی نمیداند که بدون غسل و مراسم تدفین شود. او با اصرار نام زن را از پزشک میپرسد و در جواب میشنود: «رز، اسمش رز بود. این تمام چیزیست که از او میدانم.»
دربارهی کتاب رز
پدر گابریل، کشیش دهکده، بعد از شنیدن اعترافهای بسیاری، یک روز اعترافی عجیب میشنود. زنی نزد او میآید و از او درخواست میکند تا برای طلب آمرزش برای جسد زنی، به آسایشگاهی در همان ن*زد*یک*ی برود. زن دلیل این درخواست را دفترچه یادداشتی عنوان میکند که زیر لباس جسد تعبیه شده و تنها به دست کشیش میتواند از آسایشگاه بیرون بیاید. پدر گابریل اینطور متوجه میشود که دفترچه یادداشت سرگذشت جسد را روایت میکند و خواندن آن از جنبههایی اهمیت بسیار دارد. ازآنجاکه مسئولان آسایشگاه هر کسی را، بهجز کشیش، که به آسایشگاه ورود و خروج دارد، وارسی میکنند، گابریل تنها گزینهی مناسب است. کنجکاوی گابریل را به سمت آسایشگاه و جسد زن میکشاند. دفترچهها را که به دو نیم قسمت شده و روی زانوان او قرار دارند، برمیدارد. وقتی کشیش از پزشک میپرسد که مراسم خاکسپاری چه زمانی است، متوجه میشود که مراسمی در کار نیست؛ چراکه زن مرتکب جنایتی هولناک شده: فرزندکشی. بااینحال پدر گابریل این را شایستهی هیچ روح انسانی نمیداند که بدون غسل و مراسم تدفین شود. او با اصرار نام زن را از پزشک میپرسد و در جواب میشنود: «رز، اسمش رز بود. این تمام چیزیست که از او میدانم.»