• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

درحال ویراستاری کتاب اثر مرکب| دارن هاردی

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 88
  • بازدیدها 969
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
فصل ششم: شتاب بخشی

وقتی در شهر الجوال در کالیفرنیا زندگی میکردم، برای ورزش کردن و امتحان ارادهام، به طور منظم دو مایل
را با دوچرخه به سمت باالی کوه سولداد رکاب میزدم. در زندگی کارهای خیلی کمی هستند که بتوان به
صورت ارادی و داوطلبانه انجامشان داد و نسبت به رکاب زدن بدون توقف به باالی کوهی با شیب تند، درد
و رنج بیشتری به وجود آورند. وقتی اینطور به خودتان فشار میآورید، نقطهای وجود دارد که در آن، به
محدودیتتان میرسید و با شخصیت باطنی و واقعیتان روبهرو میشوید. ناگهان، تمامی افکار و
پیشبینیهایی که دربارهی خودتان داشتید، کنار میروند؛ شما میمانید و واقعیت عر*یان. ذهنتان شروع
میکند به اختراع انواع گوناگون عذرها و بهانههای مناسب که چرا بهتر است انجام آن کار را متوقف کنید.
آنجاست که با یکی از بزرگترین سوالهای زندگی مواجه میشوید: آیا آن درد و رنج را تحمل میکنید و
ادامه میدهید، یا مثل گردو میشکنید و تسلیم میشوید؟
النس آرمسترانگ، تصویر روی جلد مجلهی موفقیت در ژوئن 2009 بود. یادم میآید وقتی النس برای اولین
بار قهرمان توردوفرانس شد، در حال تماشای او بودم. مسابقه، وارد مراحل کوهستانی فرساینده شده بود.
بقیهی دوچرخهسوارها از النس غفلت کرده بودند، چون قبل از این، هرگز مشهور نبود. در سومین مرحلهی
کوهستانی و وسط بارش باران، مه گرفتگی و بعد، بارش تگرگ، النس از گروهاش جدا شد و خودش را رساند
به جلوترین گروه دوچرخهسواران. به تنهایی مشغول مبارزه با برترین دوچرخهسواران دنیا بود. در مسیر
18 مایلی مرحلهی پایانی، بعد از پنج و نیم ساعت رکاب زدن و صعود در میان کوهها، همهی رکابزنها به
سختی افتاده بودند. هر کدامشان در اعماق تواناییها و تعریفشانازخود، دنبالِاینبودند که آیامیتوانند
طاقت بیاورند یا نه؟ مسابقه تبدیل شده بود به امتحان اینکه چه کسی میتوانست از این سختی به بهترین نحو نجات یابد و قدرتِادامه دادن پیدا کند؛ اینکه چه کسی تسلیم خواهد شد و چه کسی ادامه خواهد
داد.
در پنج مایل پایانی مسابقه، النس 32 ثانیه عقبتر از نفرات جلویی بود؛ در دوچرخهسواری در مسیرهای
کوهستانی، این یعنی یک فاصلهی جبران نشدنی. در یکی از پیچها، النس از روی پیچ دوچرخهاش بلند
شد، سریع رکاب زد و از دو نفر جلوی گروه جلو افتاد. هر دوی آنها از دوچرخهسواران مطرح بودند. بعد،
النس با به کارگیری هر آنچه در تواناش بود، حملهای را شروع کرد و چندین متر از آنها جلو افتاد. بعدها
در کتاباش با عنوان »این دربارهی دوچرخه نیست: دربارهی بازگشت من به زندگیست« نوشت: »وقتی از
رقبایتان پیشی میگیرید و آنها واکنشی نشان نمیدهند، این چیزی را به شما نشان میدهد. اینکه آنها
از نفس افتادهاند و این زمانیست که میتوانید از آنها پیشی بگیرید.« در حالیکه انرژیاش، کامل تحلیل
رفته بود، به شدت نفس کم آورده بود و ماهیچههایاش از خستگی میسوخت، همچنان به رکاب زدن ادامه
میداد. بعضی از دوچرخهسوارها تالش کردند، ولی هیچ کس نتوانست به او برسد، آنها قدرت این کار را
در خودشان نمیدیدند. در خط پایان، مدعی غیرمنتظره، با مشتانی گره کرده و باال رفته، آن مرحله از
مسابقه را برد و فاتح توردوفرانس شد.
در این فصل، میخواهم با شما دربارهی آن لحظههای حقیقت صحبت کنم و اینکه اثر مرکب چگونه
میتواندبه شما کمک کند تا به سطحهای جدید و بزرگتر موفقیت نفوذ کنید؛ آن هم سریعتر از چیزی که
فکر میکنید ممکن است. وقتی خودتان را آماده کردید، آموزش دیدید، تمرین کردید و مدام تالش کردید،
دیر یا زود، با لحظهی حقیقت خودتان روبهرو میشوید. در آن لحظه است که تعیین میکنید چه کسی
هستید و به چه کسی تبدیل خواهید شد. در آن لحظه است که رشد و پیشرفت زندگیتان را مشخص
میکنید؛ اینکه به جلو گام برمیدارید یا عقب میکشید، اینکه به باالی سکو صعود میکنید و مدال
میگیرید یا اینکه بین جمعیت، دیگران را برای پیروزیشان تشویق میکنید. در ضمن به این موضوع میپردازیم که چگونه میتوانید مدام، فراتر از انتظارات دیگران عمل کنید و
خوشبختیتان را بیشتر مرکب کنید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
لحظههای حقیقت
النس آرمسترانگ در زندگینامهاش نوشته است: »در هر مسابقه لحظهای وجود دارد که یک رکابزن با
رقیب واقعیاش روبهرو میشود و پی میبرد که رقیب واقعی، کسی نیست جز خودش. در دردناکترین و
رنجآورترین لحظههایام روی دوچرخه، در کنجکاوترین حالت ممکن هستم و در این فکرم که هر لحظه چه
پاسخی خواهم داد. آیا به عمیقترین ضعفام پی میبرم یا عمیقترین نقطهی قوتام را پیدا خواهم کرد؟«
وقتی در کار امالک و مستغالت بودم، روزی چندبار به نقطهی محدودیتام میرسیدم. وقتی همراه خریدار
احتمالی، به یک ملک فهرست شده مراجعه میکردم و آن خریدار ملک را نمیپسندید، شروع میکردم به
آوردن انواع بهانهها و برمیگشتم به دفتر کارم. وقتهایی هم که در خانههای اطراف برای دیدن خانههای
فروشی میگشتم،معموالًوسطزمان استراحت وبدترینوقت ممکن، به درخانههای آنها میرفتم و اغلب
به خاطر ایجاد مزاحمت در شام خوردن یا مزاحمت در دیدن سریال مورد عالقهشان، توبیخ میشدم.
مطمئن بودم که الزم است کمی استراحت کنم، دوش بگیرم و یک لیوان آب بنوشم. اما جای تسلیم شدن
و رها کردن تالش، هر وقت به یکی از آن نقاط محدودیت ذهنی و احساسی میرسیدم، میدانستم که
رقبایام هم با مسائل مشابهی روبهرو هستند. میدانستم این لحظهایست که اگر به تالش کردن ادامه
دهم، از آنها جلو خواهم افتاد. اینها لحظههای تعیینکنندهی موفقیت و پیشرفت من بودند. وقتی فقط
در حال حرکت با همتایانام بودم، اوضاع، سخت یا دردآور نبود. فقط به اندازهای تالش میکردم که همگام
با آنها باشم نه اینکه از آنها جلو بیفتم. این رسیدن به نقطهی محدودیتها نیست که به حساب میآید،
بلکه مهم این است که بعد از رسیدن به این نقطه، چه کار میکنید. لو هُلتز، مربی معروف راگبی، میدانست این تالشهای اضافی بعد از انجام بهترین تالشمان است که
پیروزیها را خلق میکند. در یک بازی، تیماش در انتهای نیمهی اول با نتیجهی 42 بر صفر از حریف عقب
بود. در زمان استراحت بین دو نیمه، لو اهمیت تالشهای مجدد و مداوم برای سد کردن، تکل کردن و
گرفتن دوبارهی توپ را به تیماش گوشزد کرد. بعد، به بازیکناناش گفت آنها به این خاطر در تیماش نیستند
که توانستهاند در هر بازی تمام تالششان را نشان بدهند؛ چون هر بازیکنی در هر تیمی این کار را انجام
میدهد. گفت آنها به دلیل تواناییشان در ایجاد آن تالش اضافی حیاتی در هر مسابقه است که در تیماش
حضور دارند. این تالشهای اضافی بعد از انجام بهترین تالشتان است که تفاوت به وجود میآورد. تیماش
به زمین رفت که در نیمهی دوم برندهی بازی باشد. این گونه است که شما برنده میشوید.
محمدعلی کلی یکی از بزرگترین بوکسورهای تمام دوران است، البته نه فقط به خاطر سرعتعمل و
رقابتهای تاریخ بوکس، با شکست جورج فورمن دوباره به مقام قهرمانی دستهی سنگینوزن رسید. تقریباًچاالکیاش، بلکه به دلیل فنون و استراتژیهایی که به کار میبرد. او در 30 اکتبر 1974، در یکی از بزرگترین
هیچکس حتی حامی قدیمیاشهوارد کوسل، هیچشانسیبرایپیروزیاوقائلنبود.جو فرِیزروکِننورتون
قبالًمحمدعلی را شکست داده بودند و جورج فورمن هر دوی آنها را در راند دوم مسابقه ناکاوت کرده
بود. استراتژی محمدعلی چه بود؟ استفاده از نقطهضعف قهرمان جوانتر؛ یعنی کمبود نیروی پایداری.
محمدعلی میدانست که اگر بتواند فورمن را به نقطهی محدودیتاش برساند، میتواند از این وضعیت به
نفع خودش استفاده کند. این همان وقتی بود که محمدعلی به تاکتیکی فکر کرد که بعدها اسماش را
گذاشت: »طناب بستن یک احمق«. در طول مسابقه محمدعلی به طنابهای اطراف رینگ تکیه داده و
جلوی صورتاش را گرفته بود، آن هم در حالیکه فورمن صدها مشت را در هفت راند به او وارد کرد. در راند
هشتم، انرژی فورمن، کامل تحلیل ر فته بود؛ به محدودیتاش رسیده بود. آنجا بود که محمدعلی با یک
ضربهی ترکیبی، فورمن را در وسط رینگ انداخت زمین. نقطهی محدودیت یک مانع نیست؛ یک فرصت است. در دومین تالش النس آمسترانگ برای فتح تور
دوفرانس، بار دیگر نوبت مراحل کوهستانی شده بود. اولین مرحلهی مسابقه، جایی بود که النس در اوایل
همان سال در یک روز بارانی بهار، دچار حادثهی بدی شده بود؛ ضربهی شدیدی به سرش خورده و مهرهی
هفتم کمرش شکسته بود. حاال باز هم باران میبارید. او جای اضطراب یا تردید با خودش گفت: »این بهترین
آب و هوا برای حملهی بیشتر است؛ چون میدانم بقیه دل خوشی از آن ندارند. من معتقدم در جهان هیچ
کسی نیست که در شرایط سخت، عملکرد بهتری داشته باشد. این روز خوبی برای من است.« و النس با
دومین پیروزیاش به خانه رفت.
وقتی شرایط عالی باشد، همه چیز آسان است، هیچ حواسپرتی و مزاحمتی وجود ندارد، فریبها و
وسوسهها برای رها کردن تالشتان اغواکننده نیستند و هیچ چیزی قدمهای شما را سست نمیکند؛ در
ضمن، این زمانیست که اغلب آدمها هم کارشان را خوب انجام میدهند. وقتی شرایط سخت است،
مشکالت پیش میآیند، فریب و وسوسه بزرگ است و همان وقتیست که شما باید شایستگیتان را برای
پیشرفت اثبات کنید. همانطور که جیم ران گفته بود: »آرزو نکنید که ای کاش آسانتر بود، آرزو کنید
خودتان بهتر بودید.«
وقتی در رویهها، ریتمهای رفتاری و پایداریتان به نقطهی محدودیت میرسید، بدانید این همان جاییست
که خودتان را از خود قدیمیتان جدا میکنید. از آن دیوار باال بروید و خود جدید قدرتمند و فاتحتان را پیدا
کنید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
نتایجتان را چند برابر کنید

من یک فرصت استثنایی و جذاب برای شما دارم. ما در این باره صحبت کردیم که چگونه رویهها و رفتار های
ساده، در طول زمان مرکب میشوند و نتایج قدرتمند شگفتانگیزی را برایتان به ارمغان میآورند. چه میشود اگر بتوانید این فرایند را سرعت بخشید و نتایجتان را چند برابر کنید؟ عالقهمند هستید؟
میخواهم به شما نشان دهم که چگونه فقط کمی تالش بیشتر میتواند نتایجتان را به طور شگفتانگیزی
بیشتر کند.
فرض کنیم شما بدنسازی میکنید و برنامهتان ایجاب میکند تا 12 تکرار از یک حرکت مشخص را انجام
دهید. اگر آن 12 تکرار را انجام دهید، انتظار برنامهتان را برآورده میکنید. بسیار عالی. اگر پایدار و استوار
باقی بمانید، در نهایت میبینید که همین عمل منظم به نتایج قدرتمندیمرکب میشود. با این حال، ا گر آن
12 تکرار را انجام دهید و به نقطهی محدودیتتان برسید و به زور سه تا پنج بار دیگر آن حرکت را تکرار کنید،
اثرپذیری شما از آن سِت تمرینی، چندین برابر خواهد شد. شما فقط چندین تکرار به تمرینتان اضافه
نکردهاید، نه! آن تکرارهای انجام شده بعد از اینکه به نقطهی محدودیتتان رسیدید، نتایجتان را چندین
برابر خواهد کرد. شما دیوار محدودیتتان را هل دادهاید. تکرارهای قبلیتان، شما را به آن دیوار رسانده
بودند. اما رشد واقعیبا تکرارهایی اتفاق میافتد که بعد از رسیدن به نقطهی محدودیت انجام میدهید.
آرنولد شوارتزنگر یک شیوهی بدنسازی به نام »اصل تقلب« را به وجود آورد. آرنولد در انجام تکنیکهای
بیعیب و نقص، آدم سمجی بود. ادعا میکند وقتی شما به تعداد ماکزیممِحرکت لیفت به صورت بدون
نقص میرسید، مچها یا تکیهگاهتان را به پشت تنظیم کنید تا ماهیچههای دیگری را به کار گیرید که به
ماهیچههای مشغول به کارتان کمک کنند )کمی تقلب کنید(. این کار به شما اجازه خواهد داد که 5 یا 6
تکرار دیگر انجام دهید وبهصورت قابل توجهینتایج آنسِت تمرینی را بهتر کنید. در ضمن میتوانید این
کار را با کمک شخص دیگری )همراه تمرینتان( انجام دهید، به این صورت که بعد از انجام تکرارهای آخر، او
کمی به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید چند حرکت بیشتر انجام دهید.
اگر یک دوندهی حرفهای باشید، این تجربه را میدانید. شما به هدفی که آن روز برای خودتان تعیین
کردهاید، دست پیدا میکنید و به نقطهی محدودیتتان میرسید و ماهیچههایتان احساس سوزش و خستگی میکنید، ولی باز هم کمی جلوتر میروید. این »کمی جلوتر« حد تواناییهایتان را به مقدار زیادی
بیشتر خواهد کرد و شما نتایج آن دویدن را چند برابر میکنید.
آن سکهی جادویی که در فصل اول، دربارهاش صحبت کردیم، یادتان هست؟ همانی که هر روز ارزشاش دو
برابر میشد و نتیجهی اقدامات مرکب شدن کوچک را نشان میداد. اگر در همان 31 روز، هر هفته فقط یک
بار بیشتر ارزش آن سکه را دو برابر کنید، ارزش مرکب شدهی آن به جای 10 میلیون دالر، به 171میلیون
دالر خواهد رسید. باز هم، فقط چهار روز تالش اضافی، اما نتیجه چندین برابر بزرگتر خواهد بود. اثرات
فقط کمی فراتر رفتن از انتظارات، اینگونه محاسبه میشود.
در نظر گرفتن خودتان به عنوان سرسختترین ر قیبتان، یکی از بهترین راهها برای چند برابر کردن
نتایجتان است. وقتی به آن نقطهی محدودیت میرسید، باال و باالتر بروید. یک راه دیگر برای چند برابر
کردن نتایجتان این است که به دیوار آنچه که دیگران از شما انتظار دارند، فشار آورید و بیشتر از »حد کافی«
انجام دهید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
فراتر از انتظارات ظاهر شوید

اُپراوینفریمشهوراست به استفادهازایناصل. اوباسخاوتوتواناییاش در زندگیکردن و کار کردن باالتر
از استانداردهای دیگران، ورای انتظارات دیگران ظاهر شده است. یادتان است که در سپتامبر 2004، چگونه
نوزدهمین فصل از برنامهاش را شروع کرد؟ وقتی صحبت از اپرا میشود، میدانیم که باید منتظر کمی هیاهو
باشیم... ولی در آن برنامه، همه را غافلگیر کرد. حتی مدتها بعد از آن اتفاق، همه جا صحبت از شروع آن
فصل از برنامه بود.
بیایید برای یک دقیقه به آن زمان برگردیم... 276 تماشاچی آن برنامه به این دلیل انتخاب شده بودند که
دوستان یا اعضای خانوادهشان به برنامهی اپرا نامه نوشته و گفته بودند که هر کدام از آنها به شدت به یک ماشین جدید احتیاج دارد. اپرا برنامهاش را شروع کرد و 11 نفر از حضار را روی صح*نه آورد و به هر کدام از
آنها یک ماشین پونتیاک جی 6 داد. بعد، غافلگیری واقعی: او از انتظارات دیگران فراتر رفت و جعبههایی
را بین باقی تماشاچیها تقسیم کرد و گفت یکی از این جعبهها، حاوی سوییچ دوازدهم است. اما وقتی
تماشاچیها جعبههایشان را باز کردند، همهشان با یک دسته کلید مواجه شدند. اپرا جیغ میزد: »همه
ماشین میگیرند! همه ماشین میگیرند!«
هر چند شاید این مشهورترین کارش باشد، ولی اپرا در بیشترین کارهایی که میکند، رفتن به ورای انتظارات
را ادامه میدهد. در قسمت دیگری از برنامهاش، یک دختر 20 ساله را شگفتزده کرد؛ دختری که سالهای
زیادی را در پرورشگاه و پناهگاههای بیخانمانها سپری کرده بود و حاال با یک کمک هزینهی تحصیلی
دانشگاهی و یک کمک هزینهی 10 هزار دالری خرید لباس شگفتزده میشد. در برنامهی دیگری، به یک
خانواده با 8 فرزند که قرار بود از خانهشان بیرون انداخته شوند، 130 هزار دالر برای پرداخت مخارج و تعمیر
خانهشان داد.
ممکن است بگویید خب که چی، او اپراست، البته که میتواند چنین کارهایی بکند. ولی واقعیت این است
که آدمهای خیلی زیادی در موقعیت مشابه اپرا )با پول و شهرت فراوان( هستند که میتوانستند چنین
کارهای کنند، ولی نکردند. اپرا این کار را میکند و همین است که او را تبدیل میکند به اپرا. این درس را از
او یاد بگیرید. شما میتوانید در هر جنبهای از زندگیتان، بیشتر از آن چیزی که از شما انتظار میرود، انجام
دهید.
وقتی میخواستم به همسرم جورجیا پیشنهاد ازدواج دهم، میتوانستم کاری را انجام دهم که از من انتظار
میرفت؛ یعنی با پدرش مالقات کنم و از او اجازه بگیرم. در عوض، تصمیم گرفتم احترام زیادی به پدرش
بگذارم و متن صحبتهای مربوط به خواستگاریام را به زبان پرتغالی تهیه کنم ) من از خواهر جورجیا
خواستم که متن حرفهایام را ترجمه کند(. پدرش زبان انگلیسی را خوب میفهمید، ولی زیاد با آن راحت نبود. کل راه از سندیگو تا لسآنجلس را صرف تمرین آن جمالت کردم. در حالیکه دسته گلی در دستانام
داشتم، وارد خانه شدم و از پدرش خواستم تا در اتاق نشیمن به ما ملحق شود. بعد، متنی را که حفظ کرده
بودم، گفتم و خوشبختانه، او با ازدواجمان موافقت کرد!
ولی من به این کار بسنده نکردم. در مسیر بازگشت و دو روز بعد از آن، با همهی پنج برادرش تماس گرفتم و
خواستم که تاییدشان را برای پیوستن به خانوادهشان بگیرم. بعضی به راحتی موافقت کردند و بعضی دیگر
گفتند که باید آنرا به دست آوری. نکته اینجاست که جورجیا بعدها به من گفت یکی از خاصترین
جنبههای خواستگاریام این بوده که چقدر به پدرش احترام گذاشته بودم و در ضمن با همهی برادراناش
تماس گرفته بودم و عالوه بر این، از خواهرش خواسته بودم که به من زبان پرتغالی یاد دهد. همینها کارم
را خیلی خاص کرد. نتیجهی آن تالش اضافی، به طرز شگفتانگیزی پرداخت شد.
استورات جانسون مالک ویدیوپالس یعنی شرکت مادر مجلهی موفقیت است. او وقتی تصمیم گرفت
مجلهی موفقیت، وب سایت موفقیت و دیگر اموال مربوط به رسانهی موفقیت را به دست گیرد، پول خیلی
زیاد و شهرت 22 سالهاش را در معرض خطر قرار داد. در یکی از چالشبرانگیزترین شرایط اقتصادی تاریخ
معاصر و وقتی وضعیت نشر چاپی نامساعد به نظر میرسید، این حرکت در نوع خودش حرکتی جسورانه
بود، ولی بعدها کاری را انجام داد که بیش از انتظارها بود. در حالیکه بنگاه تجاری جدیدش هنوز دنبال پیدا
کردن جایگاهاش بود و کسب و کار اصلیاش مثل بقیهی جهان در سونامی اقتصادی سالهای 2008 و 2009
چندین گام به عقب برمیداشت، استورات یک بنیاد غیرانتفاعی برای کمک به کودکان راه انداخت. چون
خود را متعهد به این میدانست که در یادگیری اصول پیشرفت شخصی به جهانیان کمک کند، به خصوص
میخواست مطمئن باشد که این اطالعات به نوجوانها هم خواهد رسید. بنابراین بنیاد موفقیت را راه
انداخت. او اصول اساسی موفقیت شخصی را در کتابی به نام »موفقیت برای نوجوانها« نوشت و رایگان از طریق والدین مسئولیتپذیر و سازمانهای غیرانتفاعی توزیعاش کرد تا به پرور ش ذهنهای جوان کمک
کند.
استورات اعتبار مالی الزم برای اداره و مدیریت بنیاد موفقیت را به صورت شخصی تامین کرد. در اولین
سال فعالیت، با کمک بعضی از دوستان نزدیکاش، اعتبار الزم را تامین کرد و توانست بیش از یک میلیون
جلد کتاب توزیع کند. امروز، آن عدد بسیار بز رگتر شده است و همچنان بیشتر میشود! او کاری انجام
داد فراتر از انتظارات.
در کجای زندگیتان وقتی به نقطهی محدودیت برسید، میتوانید فراتر از انتظارات ظاهر شوید؟ یا در کجا
میتوانید باعث شگفتی بقیه شوید؟ این کار، تالش خیلی زیادتری نمیخواهد، ولی همین کمی تالش
بیشتر، نتایجتان را چند برابر میکند. خواه با مشتریان بیشتری تماس بگیرید، به مشتریان فعلی خدمات
بهتری دهید، تیمتان را تشویق کنید، به همسرتان محبت بیشتری کنید، سراغ دویدن بروید، بیشتر وزنه
بزنید، یک شب قرار عاشقانه با همسرتان برنامهریزی کنید، زمانی را با فرزندانتان بگذرانید و ... چه
کاریست که میتوانید کمی بیشتر انجام دهید که فراتر از انتظارات میرود و به نتایجتان شتاب میدهد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
غیرمنتظره باشید
من به شکل ذاتی، آدم مخالفی هستم؛ میدانم. اگر به من بگویید دیگران چه کارهایی انجام میدهند، سر
چه کاری اتفاق نظر دارند و چه کاری برایشان محبوب است،من معموالًعکس آن کاررا انجام میدهم. اگر
همه راست بروند، من چپ خواهم رفت. برای من، چیزی که عامه پسند است، عادیست. چیزیست که
رایج است و معمولی. چیزهای معمولی، نتایج معمولی به بار میآورند. محبوبترین رستوران، مکدونالد
است و محبوبترین نو*شی*دنی، کوکاکوالست. اگر این چیزهای عامهپسند را مصرف کنید، شما هم بخشی از عامهی مردم خواهید شد؛ یعنی تودهی مردم متوسط. این کار، عادی و متداول است و عادی بودن هیج
همه کارت تبریک سال نو میفرستند. ولی از آنجایی که دیگران این کار را انجام میدهند، به نظر من، واقعاًاشکالی ندارد. ولی من ترجیح میدهم که غیرعادی و فوقالعاده را نشانه بگیرم.
تاثیر عاطفی و احساسی زیادی ندارد. بنابراین من انتخاب میکنم که در عوض، کارت تبریک عید شکرگزاری
بفرستم. تا به حال چند کارت تبریک عید شکرگزاریگرفتهاید؟ دقیقاً. این کاریک تفاوت به وجود میآورد.
جای انبوهی از کارتهای چاپ شده و الکترونیکی با مضمون »بهترین آرزوها«، با دستخط خودم
احساسات شخصیام را بیان میکنم که به دلیل رابطهام با آن شخص چقدر شکرگزار هستم و او برایام چه
جایگاهی دارد؛ همانقدر تالش اما تاثیری به مراتب بیشتر.
ریچارد برانسون حرفهاش را بر اساس انجام دادن کارهای غیرمنتظره به وجود آورد. من عاشق این هستم
که او یک شرکت جدید راهاندازی کند. هر کار جدید او جسورانهتر، ترسناکتر و غیرمنتظرهتر از کار قبلیاش
است. از پرواز بالون در اطراف زمین گرفته تا راندن یک تانک در نیویورک برای معرفی ویرجین کوال به
آمریکاییها، ریچارد همیشه کارهای غیرمنتظره انجام میدهد. او میتوانست با انجام کارهای قابل انتظار
مثل چاپ یک مقاله در مجالت، یک یا دو مصاحبهی مطبوعاتی و چند مهمانی باشکوه و مجلل، روزش را
شب کند و به اهدافاش برسد. ولی در عوض، دنبال انجام کارهای حیرتانگیز میرود. احتماالًبه همان
اندازه )و بعضی وقتها حتی کمتر از( شرکتهای دیگر برای معرفی یک محصول جدید وقت میگذارد؛ فقط
این کار را به شیوهای غیرمنتظره انجام میدهد. این کارهای غیرمنتظره، یک تفاوت به وجود میآورند و
تاثیر تالشهایاش را چند برابر میکنند.
برایتالشاضافی،معموالًانرژییا پولخیلیبیشتری نمیخواهید. وقتی در کار فروش امالک و مستغالت
بودم، بقیهی فروشندهها هر وقت خانههایی را میفروختند که مدت زیادی در فهرست فروششان باقی
مانده بود، فقط با یک تلفن ساده موضوع را به اطالع مالکان میرساندند. در عوض، من سوار ماشینام میشدم و به خانهشان میرفتم و گواهی »فروخته شده« را دو دستی به آنها تحویل میدادم. وقتی در را
باز میکردند خبر خوب را به آنها میدادم و میگفتم: »این کارت را بگیرید. اگر دوباره خواستید ملکی را
بفروشید یا بخرید، به این احتیاج پیدا میکنید.« تنها هزینهاش هم پُر کردن باک ماشینام بود، ولی من به
سرعت شانسام را برای گرفتن فهرست خرید و فروش امالک، بیشتر میکردم.
این اواخر، یکی از دوستانام به اسم الکس، برای احراز یک شغل عالی به مصاحبه دعوت شد. او در کالیفرنیا
زندگی میکند و شرکت مورد نظر در بوستون بود. او یکی از 12 کاندیدای نهایی برای احراز این شغل
محسوب میشد. آنها با کاندیدای محلی به صورت حضوری و با کاندیداهایی که در مناطق دور بودند، به
صورت ویدئو کنفرانس مصاحبه میکردند. او با من تماس گرفت و پرسید که آیا میدانم چگونه میتوان با
یک دوربین وبکم ویدئو کنفرانس راه انداخت.
پرسیدم: »چقدر این شغل را میخواهی؟«
گفت: »این شغل رویاهای من است. همان شغلیست که 45 سال خودم را برایاش آماده میکردم.«
گفتم: »پس سوار هواپیما شو ومصاحبه را حضوری انجام بده.«
گفت: »نیازی به این کار نیست. آنها با هزینهی خودشان سه نفر نهایی را به بوستون میبرند تا با آنها
حضوری مصاحبه کنند.«
گفتم: »گوش کن، اگر میخواهی بین سه نفر نهایی باشی، باید با انجام دادن یک کار غیرمنتظره خودت را
از دیگران جدا کنی. برو و مصاحبه را به صورت حضوری انجام بده. اینطوریست که یک کار متفاوت
میکنی.«
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
اگر افکارم را روی چیزی متمرکز کنم، با به کار بستن تمام تالشام، موفقیتام را حتمی خواهم کرد. من
چیزی را راه میاندازم که به آن نبرد »شوک و تعجب« میگویم. در همین شکار شغل، به الکس پیشنهاد
دادم همهی موانع موجود را ازبین ببرد؛ از هر طرفِممکن حمله کند واین کاررا بیوقفه انجام دهد.
به او گفتم: »دربارهی همهی افراد تصمیمگیرنده تحقیق کن. دربارهی آدمهای شاغل در آن سازمان تحقیق
کن و آن فهرست را بردار و از دوستان و اطرافیانات بپرس آیا کسی از آنها را میشناسند. آن نامها را در
لینکدین و ف*ی*سبوک جستوجو کن. مطمئناًبعضی از این آدمها را پیدا میکنی که با آنها ارتباط برقرار
کنی. با آنها صحبت کن و دربارهی شرکت، مصاحبهکنندهها و تصمیمگیرها اطالعات بگیر.
به هر حال، الکس به نصیحتهای من گوش نداد و آن شغل را به دست نیاورد. او حتی به جمع سه کاندیدای
پایانی هم نرسید. میتوانم راحت بگویم او نسبت به شخصی که آن سازمان در نهایت انتخاب کرد، به مراتب
انتخاب خیلی بهتر و شایستهتری بود، ولی موفق نشد روی آنها تاثیر بگذارد و این به هزینهی از دست
دادن شغل رویاهایاش تمام شد.
من عضو هیئت مدیرهی شرکتی هستم که برای پیشرفت بیشتر در یک پروژهی مهم، نیاز داشت که یک
قانون را عوض کند؛ قانونی که روی فعالیت این شرکت تاثیر منفی میگذاشت و برای این کار، دست به دامن
یک عضو کنگره شده بود. ولی او این کار را انجام نمیداد، نه به این خاطر که آن موضوع، مشکل ایجاد
میکرد، بلکه به دلیل مسائل سیاسی و جلب حمایت گروهی که از آن موضوع طرفداری میکردند، حاضر
نبود آنرا امضاکند. عوضِدرخواستهای بیهودهی بیشتر برایراضیکردنِاو، پیشنهاد دادم ازاوبگذریم
و با رئیساش صحبت کنیم؛ یعنی همسرش. بین دوستانمان جستوجو کردیم تا در نهایت، یک نفر، ما را
به شخصی که با همسرش دوست بود، رساند. چند روز بعد، جلوی یک کلیسا منتظرش ماندیم و دوستاش
ما را به او معرفی کرد. ما موضوع و هدف مهممان را به او توضیح دادیم و گفتیم که اگر شوهرش از ما حمایت
کند، ساختن این ساختمان، برای مراقبتهای بعد از مدرسه در یک محلهی فقیرنشین، روی زندگی صدها کودک اثر خواهد گذاشت. گفتن ندارد که او سهشنبهی هفتهی بعد، با آن موضوع موافقت کرد و شرکت به
پروژهاش رسید.
در جامعهای که با جلب توجههای بیش از حد و انواع تبلیغات اشباع شده است، بعضی وقتها الزم است با
انجام کارهای غیرمنتظره، کاری کنید که صدای شما شنیده شود. اگر شما هدف یا ایدهای دارید که ارزش
توجه کردن داشته باشد، هر کاری که الزم است انجام دهید، حتی کارهای غیرمنتظره، تا باعث شوید
موضوع مدنظر شما شنیده شود. کمی بیباکی به نمایشتان اضافه کنید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
بهتر از انتظارات انجام دهید
کودکان نامریی، نام بنیاد غیرانتفاعی دیگریست که خودم هم یکی از اعضای هیئت مدیرهاش هستم. این
بنیاد کودکانی را که در شمال اوگاندا و کنگو ربوده و به عنوان سرباز به کار گرفته میشوند، نجات میدهد و
به زندگی عادی برمیگرداند. آنها برای جلب توجه و آگاهی دیگران از وجود این موسسه، کمپینی در صد
شهر آمریکا بر پا کردند به نام »نجات«. در این کمپین بیش از 800 هزار جوان در محیط اطراف شهرها اردو
زدند تا رهبران برجستهی جامعه برای نجاتشان حضور پیدا کنند. بعد از چهار روز، تقریباًهمهی شهرها
به جز یک شهر، نجات داده شدند. اشخاصی مثل سناتور تد کندی، جان کری و خیلی از اشخاص مشهور
دیگر در آن 99 شهر حضور پیدا کردند. آخرین شهری که محتاج نجات بود، شیکاگو بود و برای این کار، اپرا
وینفری را میخواست. تا روز ششم، هیچ خبری از اپرا نبود. در روز چهارم، آنها یک راهپیمایی دور تا دور
استودیوی او به راه انداختند. روز بعد، یک نمایش ر*ق*ص و آوازخوانی برپا کردند که در تمام روز و سراسر شب
ادامه داشت. در روز ششم، بعد از تحمل کردن آب و هوای بد و خوابیدن زیر باران، بیش از 500 نفر
استودیوی اپرا را احاطه کرده بودند و در سکوت، پالکاردهایی را حمل میکردند. آن روز صبح، اپرا از درهای
استودیوی هارپو بیرون رفت، با بنیانگذاران آن سازمان صحبت کرد و تمام آن گروه را به برنامه زندهاش که
بیش از 20 میلیون بیننده داشت، دعوت کرد. آن توجه، کودکان نامریی را به برنامهی لری کینگ و 2 مجاری خبری دیگر کشاند و صدایشان در مجموع به بیش از 65 میلیون نفر رسید. این بنیاد، قبل از جلب
توجه اپرا، به موفقیتی فراتر از انتظار دست پیدا کرده بود، ولی کمی ابتکار و ثبات بیشتر برای تسخیر آن
شهر آخر )و جلب توجه اپرا(، باعث برخورداری آنها از بزرگترین حامیشان تا امروز شد و نتایجشان را هم
چندین برابر کرد.
خط انتظارات را پیدا کنید و بهتر از آن انجام دهید؛ حتی وقتی این موضوع به موضوعات جزئی و غیرمبهم
برمیگردد، یا شاید بخصوص در همان مواقع، باید این کاررا انجام دهید.مثالًدریک رویداد، هر معیاری که
برای نوع لباس مناسب باشد، همیشه انتخابام این است که حداقل یک قدم از آن فراتر بروم. وقتی از نوع
لباس مناسب رویدادی مطمئن نباشم، همیشه خیلی محتاطانه عمل میکنم و بهتر از چیزی لباس
میپوشم که تصور میکنم آن موقعیت ایجاب میکند. خیلی ساده است، میدانم، ولی این فقط یکی از
راههاییست که من سعی میکنم مطابق معیارهایام باشم و همیشه از انتظارها بهتر ظاهر شوم.
وقتی یک نطق اصلی و سخنرانی را برای شرکتهای بزرگ انجام میدهم، زمان قابل توجهی را برای آماده
کردن متن آن، یادگیری دربارهی آن سازمان، محصوالت، بازارها و انتظاراتشان از صحبتهایام صرف
میکنم. هدف من همیشه این است که به طور قابل توجهی از انتظارات فراتر بروم و این کار را از طریق
آمادهسازی خستگیناپذیر انجام میدهم. انجام دادن بهتر از انتظارات، باید بخش بزرگی از شهرت و اعتبار
شما شود. شهرت داشتن شما به عالی بودن، نتایجتان را چندین برابر بهتر خواهد کرد.
من با مدیرعاملی همکاری میکردم که فلسفهاش این بود که مبالغ مربوط به مردم شامل فروشندگان و
تامینکنندگاناش را چند روز پیش از تعهد قرارداد پرداخت کند. همیشه شگفتزده میشدم وقتی در 27ام
ماه، چک مربوط به دستمزد ماه آینده را از او دریافت میکردم. وقتی از این باره از او میپرسیدم، جوابی
بدیهی به من داد و گفت: »این همان پول است، اما غافلگیری و شهرت خوبی که با آن میخرید، فوقالعاده
است؛ چرا شما این کار را نمیکنید؟« این یکی از دالیلیست که چرا استیو جابز را خیلی زیاد تحسین میکنم. بین همهی آدمهایی که تصویرشان
را روی جلد مجلهی موفقیت کار کردیم، جابز از جمله آدمهایی بود که دوستاش داشتم. هر انتظاری از
عرضهی محصول بعدی اپل داشتید، جابز همیشه کمی )یا خیلی( فراتر از آن میرفت تا شما را به حیرت
اندازد. وقتی کل یک محصول را در نظر بگیرید، ممکن بود تنها یک چیز جزئی اضافه کرده باشند، ولی
حتی در این صورت، باز هم فراتر از انتظارات بود و هیجانات و پاسخهای مشتریشان را چند برابر و
وفاداریشان را عمیقتر میکرد. در جهانی که بیشتر چیزها حتی در حد انتظارات هم نیستند، شما
میتوانید با رفتن ورای انتظارات، به صورت قابل توجهی نتایجتان را شتاب دهید و از عموم مردم فاصله
بگیرید. من عاشق جسارت جملهای هستم که رابرت اسکالر در مجلهی موفقیت شمارهی دسامبر 2008 به
ما گفت: »من میگویم هیچ ایدهای با ارزش نیست اگر با »وای!« شروع نشود.«
شرکت نورداِستروم به این معیار شهرت دارد. وقتی صحبت از خدمات مشتریان میشود، آنها همیشه
تالش میکنند فراتر از انتظارات باشند. نورداِستروم مشهور است به اینکه ج*نس*ی را که مشتری بیش از
یک سال پیش خریده است، حتی بدون فاکنور خرید پس میگیرد و در بعضب موارد حتی ج*نس*ی را که از
یک فروشگاه دیگر خریده شده است، پس میگیرد! چرا چنین کاری میکنند؟ چون میدانند فراتر رفتن از
انتظارات، اعتماد ایجاد میکند و باعث وفاداری مشتریان میشود. در نتیجهی این کار، آنها اعتبار و
شهرتی فوقالعاده را به وجود آوردهاند که همچنان به جلب توجه دیگران ادامه میدهد.
دعوت میکنم که شما هم این فلسفهها را در زندگی، عادتهای روزانه، رویهها و اعمالتان به کار بگیرید.
اختصاص کمی زمان، انرژی و فکری بیشتر به تالشهایتان، فقط نتایجتان را بهتر نمیکنند؛ بلکه آنها را
چند برابر میکند. برای فوقالعاده بودن، فقط کمی تالش بیشتر میخواهید. در همهی جنبههای
زندگیتان دنبال فرصتهایی برای چند برابر کردن نتایجتان باشید؛ جایی که میتوانید کمی پیشتر بروید،
خودتان را کمی جلوتر هل دهید، کمی بیشتر دوام آورید، کمی بهتر آماده شوید و کمی بیشتر انجام دهید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
در چه جاهایی میتوانید کارتان را بهتر انجام دهید و فراتر از انتظار ظاهر شوید؟ در چه مواردی میتوانید
کاری کامالًغیرمنتظره انجام دهید؟ هر چه بیشتر فرصتهایی را برای »وای گفتن« دیگران پیدا کنید،
سرعت و سطح دستاوردها و پیشرفتهایتان، خودتان و همهی اطرافیانتان را متحیر خواهد کرد...
به خدمت گرفتن اثر مرکب
خالصهی گامهای عملی
 در چه مواردی با لحظههای حقیقتتان روبهرو میشوید )مثالًموقع تماسهای مشترییابی، ورزش
کردن، ارتباط با همسر و فرزندان(؟ مشخص کنید که در چه مواردی میتوانید به خودتان بیشتر
فشار آورید تا بیش از این رشد کنید و بتوانید خودتان را از دیگران و خود قدیمیتان جدا کنید.
 سه عرصه از زندگیتان را پیدا کنید که میتوانید در آنها کار بیشتری انجام دهید. )مثل بدنسازی،
تماسهای مشترییابی، تشویق دیگران، نشان دادن احساس قدرشناسیتان و ...(
 سه عرصه از زندگیتان را پیدا کنید که میتوانید در آنها انتظارات را شکست دهید. کجا و چگونه
میتوانید لحظههایی برای »وای گفتن« خلق کنید؟
 سه روشی را تعیین کنید که میتوانید کاری غیرمنتظره انجام دهید. کجا میتوانید از آنچه ر ایج،
معمولی و قابل انتظار است، متمایز باشید؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار نقد و کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده فعال
طراح انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,169
لایک‌ها
13,489
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
254,646
Points
4,217
سطح
  1. حرفه‌ای
نتیجه‌گیری

یادگیری بدون عمل، بی‌فایده است. من این کتاب را برای سرگرمی خودم یا صرفاً ترغیب شما ننوشتم.
انگیزش بدون عمل، منجر می‌شود به خودفریبی. همان‌طور که در مقدمه‌ی کتاب نوشتم، اثر مرکب و
نتایجی که در زندگی‌تان آشکار خواهد کرد، بهترین ابزارهای موفقیت هستند. با وجود اثر مرکب، دیگر در
آرزوی کسب موفقیت نخواهید ماند. اثر مرکب ابزاری‌ست که وقتی با اقدامات مثبت و پایدار ترکیب می‌شود، تفاوتی واقعی و پایدار در زندگی‌تان به وجود می‌آورد. اجازه دهید این کتاب و فلسفه‌ی آن راهنمای شما باشد. ایده‌ها و استراتژی‌های موفقیت موجود در این کتاب را درک کنید و به کار ببندید تا برای‌تان نتایج واقعی، ملموس و قابل اندازه‌گیری ایجاد کنند. هروقت متوجه شدید عادت‌های بد غیرمهم و به ظاهر بی‌ضرر به زندگی شما رخنه کرده‌اند، این کتاب را ورق بزنید. هر وقت از واگن ثبات افتادید پایین، این کتاب را بخوانید. هر وقت خواستید انگیزه‌تان را دوباره شعله‌ور کنید و نیروی چرای‌تان را تقویت کنید، نگاهی به این کتاب بیندازید. هربار خواندن این کتاب، باعث می‌شود آن تکانش بزرگ را دوباره به زندگی‌تان جذب کنید.
اجازه دهید چیزی را که به من انگیزه می‌دهد، با شما به اشتراک بگذارم. ارزش اصلی من در زندگی، کمک
به دیگران است. آرزوام این است که بتوانم تفاوت مثبتی را در زندگی دیگران به وجود آورم. بنابراین، برای به انجام رساندن اهداف‌ام، نیاز دارم که شما به اهداف‌تان برسید. من دنبال تصدیق‌نامه‌ی شما از کسب نتایج خارق‌العاده در زندگی‌تان هستم. می‌خواهم که ایمیل یا نامه‌ای از شما دریافت کنم یا این‌که سال‌آینده (یا حتی پنج یا ده سال دیگر) جلوی من را در فرودگاه بگیرید و به من در مورد نتایج باورنکردنی‌تان بگویید که به خاطر ایده‌هایی که از این کتاب گرفته‌اید، به دست آورده‌اید. فقط آن موقع است که می‌فهمم به اهدافم رسیده‌ام؛ اهدافی که ارزش‌های اصلی زندگی‌ام هستند.
برای این‌که شما به اهداف مدنظرتان برسید ( و من هم به تصدیق‌نامه‌ام)، می‌دانم که باید فوری براساس بینش و دانش جدیدتان اقدام کنید. ایده‌هایی که روی آنها سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم، بیهوده هستند و تلف می‌شوند. من نمی‌خواهم این اتفاق بیفتد. الان وقت آن است که براساس اعتقادات راسخ جدیدتان عمل کنید. شما الان قدرت‌اش را دارید و انتظار دارم از آن استفاده کنید!
برای ایجاد بهبودی چشم‌گیر آماده‌اید، درست است؟ البته، پاسخ بدیهی " بله" است، ولی حالا می‌دانید
بین گفتن این‌که برای ایجاد تغییرات لازم آماده هستید و انجام آن تغییرات، فرق زیادی وجود دارد. برای کسب نتایج متفاوت، باید کارها را به شیوه‌ی متفاوتی انجام دهید.
وقتی با این کتاب آشنا می‌شوید، مهم نیست کجا هستید و چه سالی‌ست، اگر می‌توانستم این سوال‌های ساده را از شما میپرسیدم:« به زندگی پنج سال قبل‌تان نگاه کنید. آیا الان در جایی هستید که فکر می‌کردید پنج سال بعد در آنجا خواهید بود؟ آیا عادت‌های بدی را که عهد بسته بودید ریشه‌کن کنید، کنار گذاشته‌اید؟ آیا اندام‌تان همان‌گونه هست که می‌خواستید؟ آیا درآمدی کافی و مطمئن، شیوه‌ی زندگی دل‌خواه و استقلالی که انتظارش را داشتید، دارید؟» اگر نه، دلیل‌اش چیست؟ ساده است، انتخاب‌هایتان.
وقت آن است که یک انتخاب جدید کنید؛ انتخاب کنید که اجازه ندهید پنج سال آینده، ادامه‌ی سال‌های قبلی باشد. انتخاب کنید که زندگی‌تان را تغییر دهید، یک‌بار و برای همیشه.
بیایید پنج‌سال آینده‌ی زندگی‌تان را فوق‌العاده متفاوت از پنج سال قبل بسازید. امیدوارم که حالا
چشم‌بندتان را برداشته باشید. شما درباره‌ی آن‌چه که برای موفقیت لازم است، حقیقت را می‌دانید. دیگر
هیچ عذر و بهانه‌ای ندارید. مثل من، شما هم دیگر با جدیدترین حیله‌ها یا راه‌حل‌های سریع اغفال
نمی‌شوید. بلکه روی اقدامات ساده اما عمیقی متمرکز می‌مانید که شما را در جهت رسیدن به آرزوهایتان
هدایت خواهند کرد. شما می‌دانید که موفقیت، آسان و یک‌شبه به دست نمی‌آید. پی برده‌اید که وقتی
متعهد به انتخاب‌های مثبت لحظه به لحظه هستید( با وجود نبود نتایج مشهود یا آنی)، اثر مرکب شما را به سطحی از موفقیت می‌رساند که مبهوت‌تان می‌کند و دوستان، خانواده و رقبایتان را متحیر خواهد کرد.
وقتی نسبت به نیروی چرای‌تان صادق باشید و درباره‌ی رفتارها و عادت‌های جدیدتان استوار باقی بمانید، تکانش، شما را به سرعت، جلو خواهد برد و بعد، با وجود آن تکانش و اقدامات مثبت پایدار، غیرممکن است که پنج‌سال آینده‌تان، مثل گذشته باشد. برعکس، وقتی اثر مرکب را به خدمت می‌گیرید، موفقیتی‌ را تجربه می‌کنید که شرط می‌بندم درحال‌ حاضر نمی‌توانید حتی تصورش کنید!
یک اصل موفقیت با ارزش‌تر هم دارم که در اختیار شما قرار دهم. متوجه شده‌ام که بهترین راه برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می‌خواهم این است که انرژی‌ام را در بخشش به دیگران متمرکز کنم. اگر بخواهم اعتماد به نفس‌ام را بیشتر کنم، دنبال راه‌هایی می‌گردم تا به شخص دیگری کمک کنم که احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد. اگر بخواهم حس امیدواری و مثبت‌اندیشی بیشتری داشته باشم، سعی می‌کنم آن‌ها را در شخص دیگری القا کنم. اگر برای خودم موفقیت بیشتری بخواهم، سریع‌ترین راه برای به دست آوردن آن این است که به شخص دیگری کمک کنم تا به موفقیت برسد.
اثر موجی کمک کردن به دیگران و بخشیدن سخاوت‌مندانه‌ی وقت و انرژی‌تان به آن‌ها این است که خودتان بزرگترین ذی‌نفع این نوع دوستی‌تان خواهید بود. درست مثل این‌که دوست دارم اولین قدم ساده و کوچک را در بهبود خط سیر زندگی‌تان بردارید، از شما می‌خواهم که این فلسفه را هم در زندگی‌تان امتحان کنید. اگر این کتاب را با ارزش دیدید و اگر به هر طریقی به شما کمک کرد، یک نسخه از آن را به پنج نفر از اشخاصی هدید دهید که به آنها اهمیت می‌دهید و برای‌شان موفقیت بیشتر را آرزو دارید.
ممکن است بستگان، دوستان، همکاران، فروشنده‌گان و صاحبان کسب و کارهای محلی مورد علاقه‌تان باشند یا هرکسی که ملاقاتش کرده‌اید و دوست دارید در زندگی‌اش یک تفاوت محسوس به وجود آورید. می‌دانم این‌طور به نظر می‌رسد که این کار به نفع من است. بله، همین طور است، ولی یادتان باشد که من دنبال تصدیق‌نامه‌ی موفقیت هستم. هدف من این است که در زندگی میلیون‌ها نفر از انسان‌ها تفاوت ایجاد کنم و برای رسیدن به این هدف، به کمک شما احتیاج دارم. ولی قول می‌دهم که درنهایت، این شما هستید که بیشترین سود را می‌برید. کمک کردن شما به اشخاص دیگر برای کشف ایده‌هایی برای کسب موفقیت
بیشتر، اولین قدم شما برای اجرای آنها در زندگی خودتان است. درعین حال، می‌توانید تفاوت قابل
توجه‌ایی را در زندگی شخصی دیگری به وجود آورید. این کتاب میتواند مسیر زندگی یک شخص را برای
همیشه عوض‌کند... و می‌توانید شما باشید که این هدیه را به او می‌دهد. بدون شما، او شاید هرگز این کتاب را پیدا نکند.
از این‌که به من افتخار دادید و وقت ارزش‌مندتان را به خواندن این کتاب اختصاص دادید، بسیار سپاس‌گزارم.
مشتاقانه منتظر خواندن داستان موفقیت شما هستم.
به امید موفقیت‌تان!
دارن هاردی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧
بالا