شعر سرای لیلی

  • نویسنده موضوع NADIYA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 319
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۰) کا‌م‌کامِ سیگار
روز اولی که تو را دیدم
و تو برای اولین بار مرا شناختی
که لیلی‌ات تمامِ زندگی‌اش را
کلمه به کلمه
کام‌ به کام سیگارِ فرا گرفته است
حتماً با وجود لیلی بودنش
مجنون شده است
که هر لحظه دم و بازدم‌اش
بوی گل رازقی می‌دهد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۱) نیمکت
بر روی نیمکت با یک پاکت سیگار
خس‌خس کردن ریه‌ها
و سرفه‌هایِ پی‌در‌پی
به یادت کام‌ سنگینی
از سیگارم می‌گیرم
اما باز هم خیالاتی می‌شوم
یا نه، تو کنارمی
فندکت را زیر سیگارم قرار می‌دهی
و این تنها نیمکتی‌ است که
هر بار چه با تو چه بی‌تو
از عابر پیاده که رد می‌شوم
او را می‌بینم
لبخند بر لبانم طرح می‌زنم
و سیگارم را روشن می‌کنم
زمانی که، یک کام سنگین
از او می‌گیرم
دلم سخت هوایت را می‌کند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۲) پیپ بود یا سیگار؟
پیپ یا سیگار برایم فرقی ندارد
اما تو که باشی خیلی چیزها فرق می‌کنند
شمعدانی‌ها، جان تازه‌ای می‌گیرند
باران همانند مروارید
زمین را فرشِ زیر پاهایت می‌کنند
آسمان لباسِ سیاه‌پوشِ غمگینش را
بیرون می‌آورد و لباسی آبی رنگ می‌پوشد
باد گونه‌های سرد و بی‌روحم را به نوازش می‌کشد.
آن‌گاه دیگر، نه بود و نبود سیگار برایم اهمیت دارد
نه بود و نبودِ پیپ!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۳) اگر مجنون بودم..
اگر مجنون بودم
در خلوت خود به بودنت فکر می‌کردم
وارد دنج‌ترین کافه‌ی شهر می‌شدم
کافه‌ای که وقتی از پنجره بیرون را
تماشا می‌کنم، چراغ‌های شهر
زیباترین تصویرِ دنیا را به رخم بکشد
کافه‌ای که گوشه به گوشه‌ی آن
خنده‌هایِ تو باشد.
قابِ عکسِ تو بر روی چهار دیواری‌اش
آویزان شده باشد.
کافه‌ای که بتوانم با یک پاکت سیگار
بر روی صندلی‌ای چوبی بنشینم
و به یادت از سیگارهایم کام بگیرم
و با ملودیِ زیبایی که پخش می‌شود
در پیچ و خم موهایت گم شوم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۴) قهوه‌خانه‌ی الواتی
میان تمام مردها
در یک قهوه‌خانه‌ی سرد
در کنار پنجره سیگار می‌کشید
اما تنها تصویر یک مرد
جلوی چشمانش گذر می‌کرد
تنها یک مرد در جعبه‌ی سیگارش
صدایش می‌کرد
برای همگان شعر می‌گفت
اما تنها یک مرد
در گوشه به گوشه‌ی ذهن خسته‌اش
با کلمات راه می‌رفت.
فقط یک مرد
در دلش غوغا به پا می‌کرد
آن هم مردی که حتی اگر نباشد هم
حتی اگر او را هم نشناسد!
باز به عشقِ او با کلمات بازی می‌کند
و شعر می‌نویسد و به یاد او
پاکت‌ِ سیگارش را تمام می‌کند.
اما هیچ‌گاه از عشقِ آن مرد
دست نمی‌کشد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۵) این روزها
این روزها سخت پریشان و حیرانم
اتاقی برای این‌که کنجِ آن بنشینم
و با خود، خلوت کنم را ندارم
اما نخ‌نخِ سیگار دور خود حصار کرده‌ام
کنار پنجره‌ی کوچک می‌نشینم و آن‌ها را
با کام‌های سنگین دود می‌کنم
و آن‌ها را به ریه‌هایم می‌فرستم
که شاید اندکب آرام شوم.
هوایِ دلم سخت طوفانی‌ست
دیگر صدف‌ها که گاه‌ و بی‌گاه
با آن‌ها سخن می‌گفتم
گوش‌شنوا و میلِ سخن با مرا ندارند.
تختی که روی آن اندکی دراز بکشم
و به سقف خیره بمانم را ندارم
اما باور کن زمانی که تو را دارم
انگار همه چیز دارم
دیگر این چیزها برایم چندان اهمیت ندارد
گویی تو که در زندگی‌ام حضور داری
هر چیزی که ندارم برایم فاقد اهمیت است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۶) سیگارم را
وقتی سیگارم را هنگام تماشای ماه خاموش می‌کنم
و دیگر چیزی از آن باقی نمانده است
یعنی سخت دلم هوایت را کرده است
هوای آن روزهایی که وقتی دستانم را
به سوی پاکت سیگارم دراز می‌کردم
آن را از دستانم می‌گرفتی
و از آن‌جا که خوب مرا می‌شناختی
دستانت را در دستانم حلقه می‌کردی
و با جذبه می‌گفتی تا وقتی مرا داری
نیاز به هیچ حس آرام‌بخشی نداری
حتی سیگار!
سخنت حقیقت داشت
تا تو را در کنارم دارم
هیچ حس دیگری نمی‌تواند
به تن و روحِ خسته‌ام
حس التیام‌بخشی را تزریق کند
الی دستانِ مردانه‌ی تو!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۷) به عشق ل*ب‌هایِ تو
به عشق ل*ب‌های تو
کام‌کام سیگار می‌کشم
که لحظه‌ای یادت بیاید
بوی عطر تنِ من
روی بامِ خانه‌ی تو
این عطر تنِ سردِ من
چه حسی برای تو دارد؟
فقط سرگرمی؟
آنی عشق؟
گاه و بی‌گاه حس خوب؟
اما گویی امروز نه!
فردا بی‌شک دلت برایم تنگ خواهد شد!
برای سیگارهایی که به عشقت
روی لبانم، دود می‌شد
بوی عطر تنم روی بام خانه‌ات خاطره می‌شد
حس خوبی برایت دارد
اما چه حیف که تو بی‌احساس‌ترینی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۱۸) می‌کشم سیگار
می‌کشم سیگار شاید بگویی عمرم تلف شد
کام‌کام سیگار ریشه‌های گل یاسم را نابود کرد
دود سیگار برمی‌خاست از ل*ب‌های من
دلِ من از غمِ عشقِ تو فرسود شد
نقش آن آدمی که حال خوبی دارد را بازی می‌کنم
اما اینک حال دلم با کام‌کام سیگار هم بهبود نیافت
جان به جانم کرده‌ای اما مگر دیگر جان برایم مانده است؟
روحم آزار دیده است، روح من از این زمین و خاک مردود شد
فرق دارد زندگیِ من با زندگیِ او، قلب من آتش گرفت
و قلب او سردترین قلب‌ها شد.
حاصلم ته مانده‌ی یک سیگار شد
دنیا جای بازی‌ست اینک چرا من در آن زندگی می‌کنم؟
قلب من‌ در نگاه‌هایِ دل‌ربایِ تو گم شد
دل من شبی در وصف تو مفقود شد
می‌کشم سیگار حتی اگر عمرم دود شود
سیل اشکانم جاری گونه‌هایم شکل یک رود شد
دستان سردم را گرفت آن زمان روح سرد من مسدود شد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : NADIYA

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,138
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,020
۲۰) نمی‌خواهی بیایی؟
در این حوالی در این هیاهو در این‌ تکاپو
متهم به مرگم باش
جانم، دستانم میلِ تو دارند
جامِ ش*رابم خالی‌ست
ای ساقیا، تو کجایی؟
ای که دلم میلِ تو دارد
ای ساقی‌ام
که جام ش*رابم چشم انتظار توست
نمی‌خواهی بیایی؟
جام ش*رابم دل‌تنگ توست
نمی‌خواهی بیایی؟
نکند که تو خفته‌ای در خواب؟
نکند که این دیدار آخر است؟
چشمانم، چشمانت را می‌خواهد
نمی‌خواهی بیایی؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : NADIYA
بالا