• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

دلنوشته در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع VIOLA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 575
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.Belinay.

مدیر ارشد+ مدیر تالار عکس+مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر رمان
کاندیدای مدیریت
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
742
لایک‌ها
2,118
امتیازها
73
محل سکونت
From a house between earth and sky
کیف پول من
50,872
Points
1,476
آسمان که در تاریکی فرو می‌رود و ظلمت زاج، کل زمین را در برمی‌گیرد
قلم می‌نویسد در وصف او
ماه و ستاره‌ها، دست در دست هم
از جانب چشمانش با نسیم همراه می‌‌شوند و پنهانی،
ب*وسه‌‌ای بر گونه‌ام می‌‌نشانند
و من از برای او می‌نویسم:
محبوبم! بوی ماه می‌دهی... در آسمانم بمان!
کد:
آسمان که در تاریکی فرو می‌رود و ظلمت زاج، کل زمین را در برمی‌گیرد
قلم می‌نویسد در وصف او
ماه و ستاره‌ها، دست در دست هم
از جانب چشمانش با نسیم همراه می‌‌شوند و پنهانی،
ب*وسه‌‌ای بر گونه‌ام می‌‌نشانند
و من از برای می‌نویسم:
محبوبم! بوی ماه می‌دهی... در آسمانم بمان!
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .Belinay.

VIOLA

مدیر ارشد+دستیار مدیر تالار عکس+ مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
منتقد ادبی انجمن
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
705
لایک‌ها
1,931
امتیازها
73
کیف پول من
58,901
Points
870
سطح
  1. حرفه‌ای
عادلانه نیست! زیاد مردم برای کمی زندگی کردن در کنار او... .
زیبا بود؛ نه مانند یک تابلو نقاشی گران قیمت؛ بلکه مانند خودش!
او زیبایی منحصر به فرد خودش را داشت.
مانند شبنم روی گل، رنگین کمان بعد از باران؛ مانند برف... .
زیبا و دل‌فریب اما سرد!
آخرین باری که در چشمانش نگاه کردم، یخ زدم!
دیگر مثل قبل نبود، مثل قبل با من نگاه نمی‌کرد، بی‌رحم بود؛ بی‌رحم اما به طرز وحشتناکی زیبا!
التماسش کردم که برای آخرین بار مرا در آ*غ*و*ش بگیرد، اشک ریختم؛ اما گویی این بار برایش اهمیتی نداشت... .
و در آخر می‌دانستم بی او هیچ و پوچم!
تکه‌های از هم پاشیده قلبم را جمع کردم
تا شاید روزی بیاید و زخم قلبم التیام پیدا کند؛
و می‌نویسم به امید آن روز؛ در وصف او... .
عادلانه نیست!
زیاد مردم برای کمی زندگی کردن در کنار او... .
زیبا بود؛
نه مانند یک تابلو نقاشی گران قیمت؛
بلکه مانند خودش!
او زیبایی منحصر به فرد خودش را داشت.
مانند شبنم روی گل،
رنگین کمان بعد از باران؛
مانند برف... .
زیبا و دل‌فریب اما سرد!
آخرین باری که در چشمانش نگاه کردم،
یخ زدم!
دیگر مثل قبل نبود، مثل قبل با من نگاه نمی‌کرد،
بی‌رحم بود؛
بی‌رحم اما به طرز وحشتناکی زیبا!
التماسش کردم که برای آخرین بار مرا در آ*غ*و*ش بگیرد،
اشک ریختم؛
اما گویی این بار برایش اهمیتی نداشت... .
و در آخر می‌دانستم بی او هیچ و پوچم!
تکه‌های از هم پاشیده قلبم را جمع کردم
تا شاید روزی بیاید و زخم قلبم التیام پیدا کند؛
و می‌نویسم به امید آن روز؛ در وصف او... .
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Belinay.

مدیر ارشد+ مدیر تالار عکس+مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر رمان
کاندیدای مدیریت
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
742
لایک‌ها
2,118
امتیازها
73
محل سکونت
From a house between earth and sky
کیف پول من
50,872
Points
1,476
برای او می‌نویسم و می‌گویم:
محبوبم! من برای بودن با تو مردم... .
با رفتنت هم هیچ از من نماند!
اما اگر قرار باشد زیادی غمگین باشی،
تنها از برای تو برمی‌خیزم از این گور سرد... .
محبوبم!
مهم نیست دریا، سر خورشید را زیر آب کند... .
مهم نیست آسمان، ماه را سر به نیست کند،
و ستارگان را بتاراند!
مهم این است که من، به اویی دل داده‌ام،
که برای خوشحالیش، از گورم برمی‌خیزم... !
کد:
برای او می‌نویسم و می‌گویم:
محبوبم! من برای بودن با تو مردم... .
با رفتنت هم هیچ از من نماند!
اما اگر قرار باشد زیادی غمگین باشی،
تنها از برای تو برمی‌خیزم از این گور سرد... .
محبوبم!
مهم نیست دریا، سر خورشید را زیر آب کند... .
مهم نیست آسمان، ماه را سر به نیست کند،
و ستارگان را بتاراند!
مهم این است که من، به اویی دل داده‌ام،
که برای خوشحالیش، از گورم برمی‌خیزم... !
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .Belinay.

VIOLA

مدیر ارشد+دستیار مدیر تالار عکس+ مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
منتقد ادبی انجمن
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
705
لایک‌ها
1,931
امتیازها
73
کیف پول من
58,901
Points
870
سطح
  1. حرفه‌ای
واژه‌ها ته کشیدند و دیگر امیدی برای دیدار دوباره نیست؛
ماه از آسمان رفت و جوهر قلم من نیز خشک شد.
دیشب، پس از مدت‌ها به خوابم آمد!
پنداشتم رویاست؛
اما کابوس بود... .
گفت چند دقیقه‌ای این‌جا بنشین و به من تکیه بده
گفتم، کارم از تکیه گذشته،
دلم می‌خواهد در آغوشت بمیرم!
دستانش را باز کرد تا مرا در آ*غ*و*ش بگیرد؛
اما؛ به تن او پیوسته نشد،
دو دست عاشقم!
دیگر نبود... .
او باز هم رفت،
ماه آسمان شب رفت،
خورشید قهر کرد و من در تاریکی مطلق
فرو رفتم... .
واژه‌ها ته کشیدند و دیگر امیدی برای دیدار دوباره نیست؛

ماه از آسمان رفت و جوهر قلم من نیز خشک شد.

دیشب، پس از مدت‌ها به خوابم آمد!

پنداشتم رویاست؛

اما کابوس بود... .

گفت چند دقیقه‌ای این‌جا بنشین و به من تکیه بده

گفتم، کارم از تکیه گذشته،

دلم می‌خواهد در آغوشت بمیرم!

دستانش را باز کرد تا مرا در آ*غ*و*ش بگیرد؛

اما؛ به تن او پیوسته نشد،

دو دست عاشقم!

دیگر نبود... .

او باز هم رفت،

ماه آسمان شب رفت،

خورشید قهر کرد و من در تاریکی مطلق

فرو رفتم... .
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Belinay.

مدیر ارشد+ مدیر تالار عکس+مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر رمان
کاندیدای مدیریت
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
742
لایک‌ها
2,118
امتیازها
73
محل سکونت
From a house between earth and sky
کیف پول من
50,872
Points
1,476
حال من مانده‌ام در کوچه پس کوچه‌های کاغذ... .
به دنبال کلمه‌ای برای نوشتن در وصف او!
ساختمان افکارم نیاز به مرمت دارد،
آخر در اثر عشق محبوبم، عجیب ویران شده... !
من تنها به دنبال پناهگاهی برای تسلای قلب ویران شده‌ام می‌گردم.
جایی که بتوانم تکه‌های قلبم را به هم بچسبانم تا شاید کمی از سوزش کم شود؛
من تنها به دنبال جایی هستم که بتوانم این افکار مشوش را مرتب کنم... .
برخی را دور بریزم و برخی را قاب کنم، برخی را از گرد و خاک پاک کنم و دوباره در جایش بگذارم... .
من تنها به دنبال جایی برای درک وصف او هستم!
کد:
حال من مانده‌ام در کوچه پس کوچه‌های کاغذ... .
به دنبال کلمه‌ای برای نوشتن در وصف او!
ساختمان افکارم نیاز به مرمت دارد،
آخر در اثر عشق محبوبم، عجیب ویران شده... !
من تنها به دنبال پناهگاهی برای تسلای قلب ویران شده‌ام می‌گردم.
جایی که بتوانم تکه‌های قلبم را به هم بچسبانم تا شاید کمی از سوزش کم شود؛
من تنها به دنبال جایی هستم که بتوانم این افکار مشوش را مرتب کنم... .
برخی را دور بریزم و برخی را قاب کنم، برخی را از گرد و خاک پاک کنم و دوباره در جایش بگذارم... .
من تنها به دنبال جایی برای درک وصف او هستم!
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .Belinay.

VIOLA

مدیر ارشد+دستیار مدیر تالار عکس+ مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
منتقد ادبی انجمن
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
705
لایک‌ها
1,931
امتیازها
73
کیف پول من
58,901
Points
870
سطح
  1. حرفه‌ای
آن‌چه من در چشمانش دیدم،
از ش*ر*اب م*ست کننده‌تر بود.
آن‌چه من در آغوشش حس کردم،
از تمام پناهگاه‌ها امن‌تر بود.
آن‌چه من در کنارش تجربه کردم،
از بهشت زیباتر بود.
بعد از مادر، بهشت در آ*غ*و*ش او نهان بود!
من با او حالی داشتم،
که هیچ خلقی در این جهان نداشت...!
آن‌چنان دوستش دارم و دلتنگش هستم
که جز این دو فعل اگر چیزی بگویم؛
بیهوده است... .
آن‌چه من در چشمانش دیدم،

از ش*ر*اب م*ست کننده‌تر بود.

آن‌چه من در آغوشش حس کردم،

از تمام پناهگاه‌ها امن‌تر بود.

آن‌چه من در کنارش تجربه کردم،

از بهشت زیباتر بود.

بعد از مادر، بهشت در آ*غ*و*ش او نهان بود!

من با او حالی داشتم،

که هیچ خلقی در این جهان نداشت...!

آن‌چنان دوستش دارم و دلتنگش هستم

که جز این دو فعل اگر چیزی بگویم؛

بیهوده است... .
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Belinay.

مدیر ارشد+ مدیر تالار عکس+مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر رمان
کاندیدای مدیریت
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
742
لایک‌ها
2,118
امتیازها
73
محل سکونت
From a house between earth and sky
کیف پول من
50,872
Points
1,476
من سنگ که نیستم، فراموشش کنم؛
آرام بِایستم و فراموشش کنم؟
خندیدن‌مان می‌رود از یاد، ولی
من با او گریستم؛ فراموش کنم؟
بی‌وفاتر از روزگار ندیدم که بی او دارد می‌گذرد!
روزهای خوب چه زود تمام می‌شوند... .
و اگر می‌‌‌نویسم،
دوست دارم بداند؛
در خلأ دنیای بی‌‌ جاذبه‌ی نبودنش،
عجیب معلقم!
می‌‌چرخم و می‌‌‌چرخم و می‌‌چرخم... .
اگر می‌نویسم،
دوست دارم بداند؛
فقط و فقط، می‌نویسم در وصف او... !
کد:
من سنگ که نیستم، فراموشش کنم؛
آرام بِایستم و فراموشش کنم؟
خندیدن‌مان می‌رود از یاد، ولی
من با او گریستم؛ فراموش کنم؟
بی‌وفاتر از روزگار ندیدم که بی او دارد می‌گذرد!
روزهای خوب چه زود تمام می‌شوند... .
و اگر می‌‌‌نویسم،
دوست دارم بداند؛
در خلأ دنیای بی‌‌ جاذبه‌ی نبودنش،
عجیب معلقم!
 می‌‌چرخم و می‌‌‌چرخم و می‌‌چرخم... .
اگر می‌نویسم،
دوست دارم بداند؛
فقط و فقط، می‌نویسم در وصف او... !
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .Belinay.

VIOLA

مدیر ارشد+دستیار مدیر تالار عکس+ مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
منتقد ادبی انجمن
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
705
لایک‌ها
1,931
امتیازها
73
کیف پول من
58,901
Points
870
سطح
  1. حرفه‌ای
نه تنها کلمات ناکافی هستند برای ابراز احساساتم به او؛ بلکه تمام عمرم نیز کافی نیست، برای ابراز عشقم به او! عشقم به او آن‌قدر وسعت دارد که تمام دنیا ناکافیست.
دست‌هایم برای در آ*غ*و*ش گرفتنش کافی نبود،
شاید به همین خاطر بود که رفت.
او تکه‌ای از بهشت بود و من در آتش عشقش می‌سوختم!
تضاد جالبی‌ست... .
شاید؛ دوستم نداشت.
شاید! شاید معشوق دیگری داشت که در انتظار آمدنش، می‌سوخت... .
شاید! "من عاشق معشوقم بودم و او عاشق معشوقش"
حال عشق او تمام جهان را فرا گرفته
و من تنهاتر از قبل، در وصف معشوقم می‌نویسم.
آری! من در وصف او می‌نویسم؛ چه بخواند، چه نخواند... .
نه تنها کلمات ناکافی هستند برای ابراز احساساتم به او؛ بلکه تمام عمرم نیز کافی نیست، برای ابراز عشقم به او! عشقم به او آن‌قدر وسعت دارد که تمام دنیا ناکافیست.

دست‌هایم برای در آ*غ*و*ش گرفتنش کافی نبود،

شاید به همین خاطر بود که رفت.

او تکه‌ای از بهشت بود و من در آتش عشقش می‌سوختم!

تضاد جالبی‌ست... .

شاید؛ دوستم نداشت.

شاید! شاید معشوق دیگری داشت که در انتظار آمدنش، می‌سوخت... .

شاید! "من عاشق معشوقم بودم و او عاشق معشوقش"

حال عشق او تمام جهان را فرا گرفته

و من تنهاتر از قبل، در وصف معشوقم می‌نویسم.

آری! من در وصف او می‌نویسم؛ چه بخواند، چه نخواند... .

#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Belinay.

مدیر ارشد+ مدیر تالار عکس+مدیر آزمایشی تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر رمان
کاندیدای مدیریت
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
742
لایک‌ها
2,118
امتیازها
73
محل سکونت
From a house between earth and sky
کیف پول من
50,872
Points
1,476
نمی دانم چرا، اما هر شب... ،
من شاعر می‌شوم
و او را غزل باران می‌کنم... .
یا شاید او بهانه‌ای می‌شود برای شعر سرودن
و من هر شب؛
غزل غزل می‌بارم... !
اما محبوبم!
بهانه هم اگر می‌گیری... ،
بیا و بهانه مرا بگیر
آهای مردم! من تمام خواستن را وجب کرده‌ام... ؛
هیچ‌کس،
هیچ‌کس به اندازه من
عاشق او و بهانه‌هایش نیست!
کد:
نمی دانم چرا، اما هر شب... ،
من شاعر می‌شوم
و او را غزل باران می‌کنم... .
یا شاید او بهانه‌ای می‌شود برای شعر سرودن 
و من هر شب؛
غزل غزل می‌بارم... !
اما محبوبم!
بهانه هم اگر می‌گیری... ،
بیا و بهانه مرا بگیر
آهای مردم! من تمام خواستن را وجب کرده‌ام... ؛
هیچ‌کس،
هیچ‌کس به اندازه من
عاشق او و بهانه‌هایش نیست!
#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .Belinay.

VIOLA

مدیر ارشد+دستیار مدیر تالار عکس+ مدیر تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
منتقد ادبی انجمن
نقاش انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
705
لایک‌ها
1,931
امتیازها
73
کیف پول من
58,901
Points
870
سطح
  1. حرفه‌ای
قلبم! هر تکه از قلبم؛ جا مانده
در صدایش،
در نگاهش،
در چشمانش،
در تار و پود زلف پر پیچ و خمش... .
یادم نیست سال‌ها قبل چه صدایم زدند؟
او که رفت، هویتم را با خود برد؛
قلبم را ربود و بی آن‌که بداند بعد از رفتنش چگونه ویران می‌شوم؛ رفت!
من! من بی‌هویتم، دیگر قلبی هم ندارم... .
به راستی من کیستم؟
من سال‌هاست که خود را فریب می‌دهم؛ و سال‌هاست که به انتظار چیزی نشسته‌ام که از آن من نیست!
گاهی انسان، حرف‌هایش که نه، صدایش تمام می‌شود.
من صدایم تمام شد!
برای همین ر*ق*ص کاغذ و قلم را دوست دارم، قلمم را دوست دارم که از برای معشوقم می‌چرخد.
آری! می‌نویسد قلم، در وصف او... .
قلبم! هر تکه از قلبم؛ جا مانده

در صدایش،

در نگاهش،

در چشمانش،

در تار و پود زلف پر پیچ و خمش... .

یادم نیست سال‌ها قبل چه صدایم زدند؟

او که رفت، هویتم را با خود برد؛

قلبم را ربود و بی آن‌که بداند بعد از رفتنش چگونه ویران می‌شوم؛ رفت!

من! من بی‌هویتم، دیگر قلبی هم ندارم... .

به راستی من کیستم؟

من سال‌هاست که خود را فریب می‌دهم؛ و سال‌هاست که به انتظار چیزی نشسته‌ام که از آن من نیست!

گاهی انسان، حرف‌هایش که نه، صدایش تمام می‌شود.

من صدایم تمام شد!

برای همین ر*ق*ص کاغذ و قلم را دوست دارم، قلمم را دوست دارم که از برای معشوقم می‌چرخد.

آری! می‌نویسد قلم، در وصف او... .

#دلنوشته_در_وصف_او
#اثر_Soniya_Sara
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا