طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب, مطالب طنز
مطالب طنز و خنده دار
داستان ما ايرانيا:
ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺪ ﮐﺮﺩ : ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﮕﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺭﻓﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﻓﺘﺎﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮﺵ ﻫﻮﻭ ﺍﻭﺭﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺖ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﻭ ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺸﻤﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ
اعتراف میکنم من شیرجه زدن رو بجای این که در استخر یاد بگیرم
.
.
.
از اونجا یاد گرفتم که
وقتی رو سر عروس و داماد پول میریختن
مطالب طنز و خنده دار
داستان ما ايرانيا:
ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺪ ﮐﺮﺩ : ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﮕﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺭﻓﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﻓﺘﺎﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮﺵ ﻫﻮﻭ ﺍﻭﺭﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺖ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
اسم اثر: دنیای جادوگران
نام نویسنده: ملیکا توسلی
ژانر: تخیلی،تاریخی
ناظر رمان: آراد رادان
مقدمه:
حتما رمان یا فیلم هری پاتر و جانوران شگفت انگیز را دیده، یا خواندهاید داستانی بسیار زیبا و شگفت انگیز با پستی و بلندی های بسیار!
پس تصمیم گرفتم رمانی همانند؛ هریپاتر بنویسم ولی در ایران که مطابق با فرهنگ و افسانه های ایرانی است، موجودات افسانهای و استوره های افسانهای در آن به کار رفته است.
خلاصه:
این داستان در مورد دختری است، که تمام خانواده خود را در اثر قحطی از دست داده است و هنگامی که خود نیز در شرف مرگ بود؛ توسط زنی مرموز او را نجات داده شد.
زن نیز رازی را برملا می کند، که خانوادهاش از او پنهان داشتهاند!
آن هم توانایی انجام جادو بود! پس او دخترک را با خود به مدرسه ملورین برد تا مانند؛ پدر و مادرش جادو را فراگیرد و دراین ماجرا الما دختر قصه ما با ماجراهای عجیب رو به رو خواهد شد.# رمان_دنیای_ جادوگران_مقدمه:
حتما رمان یا فیلم هری پاتر و جانوران شگفت انگیز را دیده، یا خواندهاید داستانی بسیار زیبا و شگفت انگیز با پستی و بلندی های بسیار!
پس تصمیم گرفتم رمانی همانند؛ هریپاتر بنویسم ولی در ایران که مطابق با فرهنگ و افسانه های ایرانی است، موجودات افسانهای و استوره های افسانهای در آن به کار رفته است.
خلاصه:
این داستان در مورد دختری است، که تمام خانواده خود را در اثر قحطی از دست داده است و هنگامی که خود نیز در شرف مرگ بود؛ توسط زنی مرموز او را نجات داده شد.
زن نیز رازی را برملا می کند، که خانوادهاش از او پنهان داشتهاند!
آن هم توانایی انجام جادو بود! پس او دخترک را با خود به مدرسه ملورین برد تا مانند؛ پدر و مادرش جادو را فراگیرد و دراین ماجرا الما دختر قصه ما با ماجراهای عجیب رو به رو خواهد شد.
# اثر_ملیکا_توسلی_
# انجمن_تک_رمان
ﻭ ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺸﻤﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ
اعتراف میکنم من شیرجه زدن رو بجای این که در استخر یاد بگیرم
.
.
.
از اونجا یاد گرفتم که
وقتی رو سر عروس و داماد پول میریختن